نامه ای که یک پزشک نروژی از غزه فرستاده است و در میدل ایست مانیتور منتشر شده را برای تان ترجمه کرده ام. مانند هر آن چه که این روزها در غزه می گذرد دردناک است.
عزیزترین دوستان من
دیشب دیگه افتضاح بود!
حاصل حمله ی زمینی به غزه تعداد زیادی بدن پاره پاره، خرد و خمیر، خونریزان و لرزان و در حال مرگ بود! از هر سن و سالی، همه غیر نظامی و همه بی گناه!
این قهرمانان در شیفت های 12 تا 24 ساعته تو آمبولانس های غزه کار می کنند. از خستگی ناشی از کار طاقت فرسا، کاری که دشوارتر از توان انسان هااست، رنگ به چهره ندارند – در حالی که از چهار ماه پیش هم حقوقی از بیمارستان شفا نگرفته اند – . آنها بیماران و زخمیان را تیمار می کنند و تلاش می کنند تا این درد و رنج غیرقابل باور را، انسان ها را، بزرگ، کوچک، پیر، جوان، بدن آنها را، کسانی را که راه می روند و آنهایی را که راه نمی روند، بفهمند و درک کنند! انهایی را که هنوز نفس می کشند و آنهایی را که دیگر نفس نمی کشند، بدن هایی خون چکان انسان را، انسان را انسان را!!
انسانی که یک بار دیگر توسط “اخلاق مدار ترین ارتش جهان” با او مانند حیوان رفتار شده است.
احترام بی پایان من به این زخمیان!! به اراده شان در ژرفای درد و رنج و ناباوری!
ستایش بی پایان من برای کارکنان و داوطلبان!
آن چه مرا قوی نگه میدارد، نزدیکی به “مقاومت” فلسطینیان است، گرچه گاهی می خواهم فریاد بکشم، کسی را محکم در آغوش بگیرم و گریه کنم، پوست و موی گرم کودکی را بو کنم که در خون پاک خود پوشیده شده و خودم را تا ابد در آغوش او حفظ کنم.
اما نه، چنین کاری نه از ما ساخته است و نه از آنها!
چهره های خاکستر زده و سوخته! آه نه! یک بار دیگر؟ انبوهی از ده ها بدن لهیده و خون چکان؟
هنوز کف اورژانس غرق خون است، بدن های مجروح و بانداژهای خونین!
نظافت چیان همه جا هستند، با سرعت خون و بافت های لهیده و اندام های پاره پاره را تمیز می کنند، موی سر، تکه پاره های لباس و هرآنچه که از مرگ به جا مانده است! همه جا را تمیز می کنند تاا دوباره آماده شویم…برای تکرار درد، برای تکرار رنج و برای تکرار نجات انسان.
در 24 ساعت گذشته، بیش از 100 مجروح به بیمارستان شفا آورده اند. این تعداد برای یک بیمارستان کاملا مجهز کافی است، اما اینجا؟ تقریبا هیچ چیز نیست! نه برق، نه آب، نه وسایل یکبار مصرف، نه دارو، نه تخت اورژانس، نه سیستم کنترل حیات بیماران، همه چیز فرسوده و خراب است، انگار که همین دیروز از موزه بیمارستان آمده باشند.
اما مردم گله نمی کنند، این قهرمانان شکایتی ندارند و با این شرایط کنار می آیند. همانند جنگجویان! محکم و با اراده! رو به جلو!
هم اکنون که این جمله ها را برای شما می نویسم خسته و تنها روی تخت هستم، اشک از چشمانم جاری است، اشک های گرم که از سر درد و افسوس و از سر خشم و ترس بر گونه هایم روانند! نه باور نمی کنم چنین چیزی اتفاق افتاده باشد!
و بعد، همین الان، ارکستر ماشین جنگی اسراییل دوباره نوای شوم خود را سر داده! همین الان، توپخانه ی شناورهای جنگی از ساحل شلیک می کنند. جنگنده های اف- 16، بهپادها، و هلیکوپترهای آپاچی، آری این ارکستر، سمفونی شوم دیگری را آغاز می کند. این ارکستر سازهایی را می نوازد که در ایالات متحده و با پول ایالات متحده ساخته شده اند.
آقای آباما – تو قلب داری؟
دعوت می کنم تا یک شب ، فقط یک شب را با ما در بیمارستان شفا سر کنی. می توانی در لباس یک نظافت چی به اینجا بیایی! و من ایمان دارم که در این صورت جریان تاریخ عوض خواهد شد.
هیچ انسانی که قلبی در سینه اش می تپد و قدرتی در دستانش دارد، نخواهد توانست شبی را در بیمارستان شفا به صبح برساند و برای پایان دادن به قصابی مردم فلسطین کاری نکند!
اما آنانی که نه قلبی در سینه دارند و نه رحمی در دل، محاسبات خود را انجام داده اند تا یک قتل عام “داهیه” و حمام خون دیگری در غزه راه بیندازند.
رودهای خون امشب هم روان خواهند بود. صدای آنها که سازهای مرگ را کوک می کنند به گوش می رسد.
خواهش می کنم هر کاری که می توانید انجام دهید! این، این نمی تواند و نباید ادامه پیدا کند.
دکتر مادس گیلبرت
استاد و رییس کلینیک فوریت های دارویی
بیمارستان دانشگاه نروژ شمالی