آقای کردوانی، لطفا مصاحبه ی محیط زیستی نکنید!

پیش از این به صورت کم و بیش مفصل، درباره ی عقاید آشفته ی دکتر پرویز کردوانی در زمینه ی بیابان و محیط زیست و... نوشته ام (اینجا). 

 ما مردمی هستیم که غالبا بدون غور و بررسی جدی یک موضوع یا شخص، درباره ی آن موضوع یا شخص، نظر (مثبت یا منفی) می دهیم(!) و به همین دلیل اگر مثلا کسی معروف شد به این که "پدر بیابان شناسی ایران" است، دیگر لازم نمی بینیم که در این مورد کند و کاو کنیم. چنین است که با دکتر پرویز کردوانی، در رادیو و تلویزیون و دیگر رسانه ها، پیوسته با چنین لقب های ناچسب مصاحبه می کنند! ایشان هم کم نمی آورند و رطب ویابس به هم می بافند... . از همین دست مصاحبه ها، یکی هم در روزنامه ی آرمان 13 مهر بود که در آن گزارشگر، کردوانی را "چهره ی محیط زیستی" خوانده بود و دکتر هم از همان نوع سخنان بی پایه و عامه فریب که به آن عادت دارند، فرموده و از جمله گفته بودند که "انسان مهم تر از درخت است!".

یادداشت زیر را در پاسخ به آن سخنان نوشته ام که در روزنامه ی آرمان 26 مهر با کمی حذف چاپ شد.

 همچنین می توانید نظر مهندس محمد درویش و دکتر علی یخکشی را درباره ی سخنان کردوانی، در مهار بیابان زایی بخوانید.

در مورد مصاحبه با دکتر پرویز کردوانی که در روزنامه ی آرمان 13 مهر 1391 با عنوان «انسان مهم تر از درخت است» چاپ شده، مایلم از مصاحبه کننده ی گرامی بپرسم که با چه میزان شناخت از کردوانی، او را «یکی از قدیمی ترین چهره های محیط زیستی کشور» خوانده است؟ همچنین می خواهم فروتنانه به دکتر کردوانی پیشنهاد دهم که لطفا مصاحبه نکنند یا لااقل در مصاحبه هاشان حرف محیط زیست را نزنند تا عمق بیگانگی ایشان – که به خاطر سن شان مجبور به رعایت احترام شان هستیم - با این موضوع آشکار نشود!

به مصاحبه کننده یادآور می شوم که کردوانی هیچ کجا خودش را مدافع محیط زیست نخوانده و برعکس، بارها و بارها با یک روش عامه فریب، انسان را در برابر محیط زیست قرار داده است؛ کافی است به همین جمله ی «بدن انسان و سلامتی آن از درخت واجب تر است» که او در مصاحبه ی یاد شده بر زبان آورده دقت کنیم. گذشته از آن که در این جمله، هیچ منطقی دیده نمی شود (چرا که در آن دو چیز ماهیتا متفاوت با هم سنجیده شده است، مانند این که مثلا بگوییم: میز بهتر از آهن است!)

اما اگر با کمی مسامحه جمله را به این صورت معنا کنیم که برای حفظ سلامتی انسان، می توان درختانی را هم قطع کرد، در آن صورت به تناقض درونی این جمله پردازی می رسیم که چگونه ممکن است درخت را با تمام فایده های مسلم اش برای سلامت انسان، در مقابل او قرار داد؟! در واقع، جمله ی کردوانی چنان است که به خواننده یا شنونده القا می کند: یا انسان، یا درخت! نگاه کردوانی به طبیعت و اجزای آن نگاه مالکانه است و همه جا، از جمله در همین مصاحبه، تاکید و تکرار می کند که «انسان حق استفاده از طبیعت را دارد» و برای استفاده از طبیعت هم حق هر گونه دستکاری در آن را دارد، چنان که حتی برای آن که آدم های مسن بتوانند «بالای کوه البرز» را ببینند، جایز است که تا آن بالا «یک جاده ی مواصلاتی» کشید. با این توضیح، کردوانی عزیز هر چه باشد، یک چهره ی محیط زیستی نیست.

شیوه ی طرح موضوع از سوی کردوانی را به این دلیل "عامه فریب" می خوانم که با انگشت گذاشتن بر غریزه ی منفعت طلبی آدمی، ماجرای حفظ محیط زیست را ساده سازی می کند و به مخاطب می گوید که سود دم دست و نقد را می خواهی یا منافع دور از دسترس و دراز مدت و موهوم را؟! و در عین حال، در استدلال های خود، پیوسته استفاده هایی را که می توان از طبیعت برد، به دم دست ترین و ساده پسندانه ترین انواع (مانند فروش چوب درختان جنگلی یا مواد معدنی کویر) محدود می کند و از سوی دیگر نسبت به منافعی که بدون بهره برداری سریع و مستقیم  می توان برد، تجاهل می کند. به این ترتیب، در هر ذهن ساده پسندی این گزاره شکل می گیرد که: خوب، بهره برداری از طبیعت حق ما انسان ها است. این "ما" هم به آدم های نسل حاضر محدود می شود.

اما، خروجی آن دستگاه فکری که به دست آوردن سودهای سهل الوصول را تجویز می کند، در عالم واقع، میدان دادن به نه حتی آدم های نسل حاضر، بلکه به فقط یک گروه کوچک است که امکان سود بردن از طرح هایی مانند طرح "جنگل داری" یا طرح "تامین آب" یا طرح های "توسعه ی گردشگری" را دارند؛ طرح هایی که در واقع طرح جنگل خواری، طرح انتقال آب یک ناحیه به ناحیه ی دیگر، و طرح ساخت و ساز در یک مکان ذاتا پرجاذبه (با هدف جذب و هضم بودجه) هستند. امثال کردوانی، با توجیه جاده سازی در جنگل ابر یا در پارک ملی کویر، و دیگر طرح های مشابه، در واقع هرگونه بهره برداری زود بازده را که بهره اش طبعا نصیب محفل های تجاری خاص می شود، توجیه تئوریک می کنند. این، به معنای قربانی ساختن منافع اکثریت در پای گروه های اجتماعی بسیار کوچک اما فرادست است.

اشکال بزرگ در شیوه ی بحث دکتر کردوانی این است که حکم هایی صادر می کند که معلوم نیست بر چه پایه ی علمی و منطقی قرار دارند، اما آن ها را چنان قاطع به رخ مخاطب می کشد که درست به نظر می رسند. در کتاب های او به کرات از این شیوه استفاده شده (که من در جای دیگری به آن پرداخته و مثال هایش را آورده ام)؛ در این مصاحبه هم نمونه ای از این گونه احتجاج دیده می شود، آن جا که می گوید: «قانونی وجود دارد که می گوید در تقسیم آب، اول انسان بعد صنعت بعد کشاورزی و در نهایت اگر چیزی ماند سهم محیط زیست شود». در حالی که چنین "قانونی" وجود ندارد، و فقط با کمی تامل می توان دریافت که این توالی کاملا ساختگی است، چرا که انسان و مصرف های صنعتی و کشاورزی اش را به اضافه ی محیط زیست باید در پیوند با یکدیگر و به صورت حلقه های تو در تو (نه به دنبال هم) دید. این "قانون" فقط قاعده ی دستگاه فکری کردوانی است که هیچ ارزشی برای "خود" محیط زیست قایل نیست... بحث مفصل تر در این مورد را به فرصتی دیگر موکول می کنم.