یک مشت خاک بی ارزش؟!

کوشان مهران- پس از پیروزی بزرگ اتیوپی در نبرد سرنوشت ساز آدوا در سال 1896 بر قوای متجاوز استعمارگر نوپا، ایتالیا، منلیک دوم امپراتور کشوری که پس از دویست سال حکومت ملوک الطوایفی دوباره یکپارچه شده بود، دریافت که تنها راه پیشگیری از هجوم بیگانگان ( چه خدیوان مصری و یاغیان سودانی، و چه اروپاییان) نوسازی کشور است. در کنار ایجاد آرتش نوین و پایه گذاری مدارس و بیمارستان ها، یکی از مهم ترین نیازهای یک کشور بزرگ و کوهستانی داشتن نقشه های دقیق از راه ها و عوارض طبیعی می باشد. به این دلیل، از دو کارشناس نقشه کشی فرانسوی دعوت شد که برای انجام این پروژه به اتیوپی بیایند. پس از پایان برنامه ی نقشه کشی و هنگامی که آن دو فرانسوی تصمیم داشتند از مسیر نیل آبی به سودان بروند، ماموری از سوی منلیک دوم هدایایی از خاک ی طلا و عاج به آن دو هدیه نمود و سپس درخواست عجیبی کرد؛ لطفا کفش های خود را پیش از سوار شدن بر قایق درآورید!

آن دو فرانسوی با کمال تعجب شاهد پاک شدن دقیق کفش ها از گرد و خاک شدند، و آنگاه پیام منلیک برای انها خوانده شد:

 

من راضی نیستم که حتی ذره ای از غبار ناچیز کشورم به وسیله یک بیگانه از کشور خارج گردد!

در چند سال گذشته، بالارفتن بهای اقلام غذایی بویژه گندم و برنج در سطح جهانی ، لزوم امنیت اقتصادی را بر همگان آشکار نمود. دو دهه پیش، عربستان به بهای خالی کردن ذخایر آب های شیرین فسیل شده خود، آنگ ونه به کشت گندم پرداخت که رتبه ی پنجم صادر کنندگان گندم را  (در کشوری خشک!)  به دست آورد. اما این بهره برداری در حقیقت یک بهره کشی کوتاه مدت بود و اکنون عربستان به شدت نگران امنیت غذایی خود است و از این رو، در جنوب اتیوپی در سرزمین قبیله ی امو، در حدود نود هزار هکتار زمین برای کشاورزی نوین، به ویژه فراورده های گلخانه ای، اجاره بلند مدت کرده که باعث از دست رفتن زمین های این قبیله ی بومی گردیده است.

چندین و چند سال است که در ایران مرسوم شده خاک های هوموس دار و اسفنجی زیستگاه های جنگلی و بویژه دره های کوهستانی برای استفاده ی گلخانه داران عملا به حراج گذاشته شده و از شنیده ها این گونه برداشت می گردد که در واقع دلیل واقعی آتش سوزی یکی از تالاب های محدوده زاگرس، نابود سازی پوشش نیزار آن زیستبوم برای برداشت راحت تر خاک هموس دار بوده است. چندی پیش جسته و گریخته خبرهایی مبنی یر صادرات خاک حاصلخیز به کشور قطر برای تولید فراورده های گلخانه ای شنیده می شد و کسی هم با افتخار مدعی شده بود رسوب های جمع شده در پشت سدهای آبخیز زاگرس، که در واقع نتیجه ی تخریب پوشش جنگلی و مراتع و  برخورد نکردن با آزمندان است، بهترین گزینه ی صادرات به کشورهای عربی هستند.

اکنون شنیده می شود کشور قطر در صدد اجاره بلند مدت زمین های کشاورزی ایران برای تولید است که بی شباهت به زمین های اجاره ای بلند مدت اروپاییان در شانگهای و کانتون نیست که در پارک های آنجا از ورود سگ و چینی جلوگیری می شد. کشور کوچک هلند با آن مساحت ناچیز و جمعیت انسانی متراکم قرن هاست که از تولید کنندگان  و صادرکنندگان فراورده های لبنی و کشاورزی به ویژه گل می باشد. وجب به وجب خاک این کشور از قعر دریای شور و سرد شمال بیرون کشیده شده و سدهایی که در داستان پتروس فداکار دوران ابتدایی به آنها اشاره شده ضامن بقای این قلب تپنده اروپا می باشند.

 روزگاری، پنبه ی سبزوار به روسیه، و گندم سیستان به بمبئی صادر می شد ولی اکنون برای چایکارانی که در حال نوشیدن چای اسانس دار دارجلینگ و آسام می باشند حتی دیگر هرس کردن باغ های چای آباد کرده کاشف السلطنه به صرفه نیست. بهتر است بجای خندیدن به مظفرالدین شاه ساده دل که پس از ترور پدر به هنگام سوار شدن به کالسکه، به حاج ملک التجار گفت : می ترسم در آینده کفن مان را هم از فرنگ بیاورند... . باید به حال و روز خودمان بخندیم که پس از هوبره و گاز اکنون نوبت خاکمان شده که دوستان به توبره بکشند.