چند پاراگراف زیر، از کتاب ادوارد ابی(1) ترجمه شده است. ببینید که چه شباهتی دارد با اوضاع و احوال مملکت خودمان!
گردشگری صنعتی یک تجارت بزرگ، و به معنای پول است. این فعالیت، دارندگان متل و خوراکخانه ها، بنزین فروشی ها، شرکت های نفتی، پیمانکاران راه سازی، کارخانه داران تجهیزات سنگین، بنگاه های مهندسی ایالتی و فدرال، و صنایع با نفوذ و پر قدرت خودرو سازی را در برمی گیرد. این دارندگان منافع گوناگون، به خوبی سازمان یافته اند، بیش از بسیاری از ملت های این زمان ثروت دارند، و با چنان قدرتی در کنگره نمایندگی می شوند که توجیه آن بسی فرا تر از هر شکلی از مشروطه یا دموکراسی است. (سیاست امروزین، گران قیمت است- قدرت به دنبال پول می آید.) گردشگری صنعتی، از طریق کنگره فشار مهیبی بر “پارک سرویس” این شاخه ی نحیف قوه ی مجریه وارد می سازد، فشاری که از هر طریق ممکن دیگر- محلی، ایالتی، منطقه ای- و از طریق تبلیغات و عادت های تثبیت شده ی یک ملت اسرافکار نیز اعمال می شود.
هر گاه که یک پارک ملی جدید، یک اثر طبیعی ملی، یک پارک ساحلی ملیف یا هر چیزی شبیه به این تاسیس شود، نیروهای گونه گون گردشگری صنعتی بلافاصله در همه ی سطح ها یک اقدام- مشخصا یک طرح راه سازی را انتظار دارد. هر جا که یک پیاده راه یا جاده ی خاکی وجود دارد، گردشگری صنعتی بی برو برگرد انتظار تبدیل آن ها را به شاهراه دارد. در سطح محلی، برای مثال سرپرست یک پارک ملی تازه تاسیس نخستین چیزی را که انتظار دارد در نشست اتاق بازرگانی محل از او بپرسند، این نیست که «”آیا جاده ای ساخته خواهد شد؟» بلکه این است که « ساخت و ساز کِی آغاز خواهد شد؟» و « تاخیر برای چه؟»
در برابر تمام سرزنش ها در مورد توسعه ی بیش از حد، دولتمردان اگر بسیار در فشار قرار گرفته باشند، پاسخ می دهند که در حال ارایه ی آن چیزی هستند که مردم می خواهند؛ که وظیفه ی اصلی آنان خدمت به مردم است نه حفظ حیات وحش. «پارک ها برای مردم» شعار روابط عمومی ها است، و اگر این شعار رمز گشایی شود، به معنای این است که پارک ها برای “مردم نشسته در خودرو” است.
گردشگری صنعتی تهدیدی برای پارک های ملی است. اما قربانی اصلی این سامانه، گردشگران موتوریزه اند. آنان غارت می شوند و خویشتن را به غارت دادن می دهند. مادامی که آنان حاضر نیستند از خودروهای خود بیرون بخزند، نمی توانند جواهر پارک های ملی را کشف کنند، و نمی توانند از اضطراب و رنج مجموعه های شهری و حومه ی شهر که انتظار داشته اند از آن بگریزند، خلاصی یابند(1).
1) Abbey, Edward. Desert Solitaire, Ballantine Books, New York, 1991, pp. 56- 59