یادداشت پیش رو، حاصل یک کار مشترک تحلیلی/مطالعاتی است که با دوست خوبم، حمیدرضا عباسی انجام دادهام. این یادداشت که در شمار مقالههای “خلاصه سیاستی” در شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی (شمس) منتشر شده است؛ میتواند از نظرگاهی دیگر برای مهار بحران فزایندهی طغیان ریزگردها و گرد و غبار در دیار زرخیز خوزستان رخ بنمایاند …
اهمیت موضوع:
بر بنیاد شواهد باستانشناسانه، مطالعات علمی و بررسیهای تاریخی گسترده، هرگز در هیچ مقطعی از تاریخ دست کم ۱۰ هزار سال گذشته کشور، شرایطی مانند امروز بر فلات ایران حاکم نبوده و هیچگاه ماجرای طغیان گرد و غبار و ریزگردها، زیستمندان ساکن در قلمرو سیاسی ۲۵ استان کشور را اینگونه متأثر نکرده است. پرسش اصلی این است که چرا چالش گرد و غبار و ریزگرد که به صورت طبیعی میتواند ساکنان تمامی سرزمینهای مستقر در کمربند خشک جهان (عرض ۳۵ درجه شمالی) را متأثر سازد، اینک در ایرانزمین بدل به بحرانی پیشبرنده و اغلب جانکاه شده که کارمایهها را با شتابی دمادم نگرانکنندهتر بر باد میدهد و موجی از مهاجرت در پارههایی از وطن، به ویژه در خوزستان، ایلام و سیستان به راه انداخته است؟ کافی است بدانیم اگر رتبهی کیفیت آموزش و پرورش در استان خوزستان اینک، سی و یکم در بین ۳۱ استان کشور شده، یک بخش آن مربوط به آن است که هماکنون در نظام آموزش و پرورش استان خوزستان، دستکم هفت هزار کمبود کادر آموزشی وجود دارد و نگرانکنندهتر آن که هفت هزار نفر دیگر از آموزگاران کنونی هم درخواست مهاجرت و انتقال از استان را مطرح کردهاند!
به دیگر سخن، تبعات چالش ریزگردها، اینک در هیبت بحرانی فراموضوعی، تمامی سطوح زندگی از محیط زیست گرفته تا اقتصاد و فرهنگ و امنیت را در استانهای درگیر، به ویژه خوزستان دربرگرفته و باید که مهار خردمندانهی آن در اولویت نخست حاکمیت جمهوری اسلامی ایران باشد.
یافتههای موجود:
نتایج یک پژوهش در بخش بیابان مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور نشان داده است که حدود ۶۰ درصد از انباشتهای بادی ایران در نزدیکی کویرهای پست و شور (دریاچه های خشک شور، هامونها، هورها، چالابهای کویری) قرار گرفته اند و با اندک اختلافاتی، از آنها منشاء گرفته اند. در واقع میتوان گفت که چالش ریزگردها در کانونهای داخلی کشور مرتبط با چالش آب است. پژوهشهای دیرینشناسانه پژوهشگران سازمان زمین شناسی کشور نیز نشان داده است که اغلب محیطهای آبی ایران، هرگز در طول دستکم ۱۲ هزار سال گذشته با چنین بحران و خشکسالی شدیدی که امروز نفسهاشان را به شماره انداخته، روبرو نبودهاند. به راستی که کمتر چالاب و کویر شور خشکیده ای را به توان یافت که در کنار خود آثار و علایم توفانهای گردوغباری و انباشتهای بادی را نداشته باشد. نگرانی بارش ریزگردهای شور از سطح خشک شده دریاچه ارومیه نیز بواسطه همین موضوع در ذهن ها شکل گرفته است. مثالهایی از این دست در سطح کشور بسیار است. هامونهای سیستان بزرگترین تولید کننده ریزگرد در غرب آسیاست. دو ریگ بزرگ کشور یعنی ریگ جن و ریگ بلند از کویرهای شور دشت کویر در هنگام خشکی تغذیه می شوند. ریگ بزرگ جازموریان بیشتر از هامون جازموریان منشاء می گیرد و هورالعطیم بلای جان خوزستان شده است.
تصاویر ماهواره ای مربوط به نیمه دوم بهمنماه ۱۳۹۳ حاکی از آن است که بخش بزرگی از گرد و غبارهای اخیر خوزستان از منشاءهای داخلی و هورهای منطقه بخصوص هورالعظیم است. غلظت سنگین گردوغباردر اهواز، رقمی حدود یک صدم گرم در مترمکعب، که یک رکورد تاریخی را به ثبت رساند ، نیز حاکی از نزدیکی منشاء توفان گردوغباری اخیر است. افزون بر تمامی اینها، پایین بودن ارتفاع جبهه گردوغبار و مستندات گزارشهای هواشناسی نیز مؤید این امر است. باید توجه داشت که کانونها و منشاءهای نزدیک و داخلی، میتوانند به مراتب توفانهای گرد وغباری غلیظ تر و خطرناکتری را بوجود آورند. این امر ضرورت و اولویت تثبیت کانونهای مذکور را بیشتر می کند.
هرگاه سرعت باد از آستانه فرسایش خاک بالاتر رود، ذرات ریز خاک در هوا منتشر می شود و کانون تولید ریزگرد شکل می گیرد. هرچند این تنها یکی از روشهای تولید توفانهای گردوغباری است که می تواند در هر جایی اتفاق افتد، ولی تجربه نشان داده که بسترهای رسوبی شور دریاچهها و رودخانههای خشک نقش به سزایی در تولید ریزگردها دارند. دستکم در مورد خوزستان سه کانون بزرگ گردوغباری با ویژگیهای متفاوت وجود دارد که اینها سوای منشاءهای خارجی در کشور عراق و اردن و سوریه است. مشاهدات حاکی است که کانونهای مذکور به سبب شرایط خشکی حاکم بر دشت خوزستان در چندساله اخیر فعالتر هم شده اند.
نخستین کانون در حدفاصل بین حمیدیه- ماهشهر و اهواز قرار گرفته است که توفان گرد و غباری۲۱ بهمن از روی آن شکل گرفت. این کانون از نوع صفحه ای، نسبتا گسترده و وسیع است و شامل بستر دشتهای رسوبی رودخانه های جراحی و کارون هستند که دارای شوری متغیر بوده که اخیرا فعال شده است. خشک شدن رودخانه های جراحی و کارون در پایاب موجبات این تشدید را فراهم کرده است. این شرایط موجب شده که فرآیند تثبیت آن بسیار سخت باشد. علاوه برآن، کانونهای کوچکتری در حدفاصل بین آبادان و ماهشهر نیز در این توفان مشارکت کردند که تمامی آنها بواسطه باد جنوبی، هوای اهواز و شمال استان را غبارآلود کردند. متاسفانه هنوز خوزستانیهای خون گرم از توفان ۲۱ بهمن رهایی نیافته بودند که در ۲۳ بهمن ماه کانون دیگر موجود در منطقه یعنی تالاب هورالعظیم بواسطه باد غربی فعال شد و ریزگردهای حاصل از آن بر روی خوزستان منتقل شد. این روزها تالاب خشک شده هورالعظیم یک کانون بالقوه ریزگرد و خطرناک برای منطقه بشمار میآید. این کانون بواسطه نابخردی و مدیریت غلط برنامه ریزان آب در سه کشور ترکیه، عراق و ایران فعال شده است. یعنی همان دردی که دهه¬هاست سیستانیها بواسطه خشک شدن هامونها در حال تحمل کردن آن هستند. بیشتر سطح این کانون در عراق قرار دارد، ولی امکان شناسایی و هدایت آب به مناطق مذکور بواسطه دردست داشتن آب کرخه امکانپذیر است تا دستکم سطح آن در دوره بادناکی مرطوب نگه داشته شود. گرچه بانک بذر این تالابها بقدری است که با اندک آبی پوشش دار شوند. رفتار آب در هامونهای سیستان نشان داده است که با مرطوب شدن پوششی بوجود میاید که با اندک حفاظتی فرسایش بادی منطقه بسیار کاهش می¬یابد.
سومین کانون گرد وغباری یک کانون قدیمی فرسایش بادی است که از استان واسط عراق در نزدیکی شهر بدره شروع و تا شرق کرخه در داخل ایران عرصه ای به مساحت ۱۷۵ هزار هکتار را اشغال کرده است و بیشتر آن در داخل ایران قرار دارد. بخشهای کوچکی از این کانون استان ایلام را فرگرفته و خاستگاه بیشتر آن آبرفتهای تشکیل شده پای سلسله کوههای کبیرکوه در نقاط مرزی استان ایلام است که آبخیز آنها از داخل ایران شروع و به داخل عراق ختم می شوند. متاسفانه وزارت نیرو بدون توجه به این امر، بندها و سدهایی را بر روی این رودخانه ها در دست احداث دارد که به طور مسلم تشدید فرسایش بادی را به دنبال خواهد داشت. وجود تپه های عظیم ماسه زارهای کرخه (ریگ خوزستان) گواه توان بالای این کانون گرد و غباری است. تثبیت این کانون گرد و غباری دارای قدمتی بیش از نیم قرن است و پایگاه تثبیت شن خوزستان، در شمار نخستین پایگاههای موفق تثبیت شن در کشور و منطقه محسوب میشوند.
راهکار برون رفت از این بحران چیست؟
متأسفانه بیش از یک دهه است که چالش ریزگردها به بحرانی بزرگ در کشور بدل شده است. اما تأسفبارتر آن است که قبل از آنکه تصمیمهای اتخاذ شده برای مهار آن همراه با تدبیر و درایت باشد، به صورت ضربتی و همراه با طرحهای اجرایی بزرگ و متکی بر آزمون و خطاست. تعدد نظرات کارشناسی بدون اجرای پژوهشهای پایه و کاربردی موجب سردرگمی مدیران رده بالایی کشور شده است. بزرگترین مشکل تثبیت کانونهای گردوغباری فعال براساس آخرین یافته های پژوهشی جهانی تغییرات در زمان و مکان و وسعت زیاد در سطح منشاء است. برهمین اساس به سادگی پیشنهادات ارایه شده اجرایی نیستند. در حال حاضر از یک تحقیق پایه و اساسی برای استقرار پوشش گیاهی مناسب برای مهار فرسایش بادی در کشور حمایت نشده و برنامه پایش منشاءها طرح ریزی نشده است. باید دانست که اندازه¬گیری صرف غلظت ریزگرد، پایش نیست. نگاهی به تعداد طرحهای پژوهشی یا پایاننامههای دانشجویی حمایت شده در بحث استقرارگیاهان در کانونهای گردوغباری به دلیل هزینه بر و وقت گیر بودن بسیار ناچیز است. پیشنهاد جنگلکاری در کانونهای ریزگرد به دلیل وسعت و با روشهای کنونی موفقیت آمیز نیست و بایستی با آگاهیهای فراوان از وضعیت بومشناختی (اکولوژیکی) و با مشارکت تشکلهای مردمنهاد و جوامع محلی بایستی صورت گیرد. علاوه بر این، برخی از این چشمههای جدید تولید گرد و خاک را اصولاً نمیتوان با استفاده از خاکپوش (مالچ) یا درختکاری تثبیت کرد، چرا که زمینهای زراعی مردم به شمار میروند و مقاومتهای اجتماعی / حقوقی فراوانی را برمیانگیزد. از طرفی، سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور هم با تمامی بضاعت و توانی که دارد، در طول بیش از نیم قرن اخیر، توانسته تنها حدود دو میلیون هکتار از کانونهای بحرانی فرسایش بادی کشور را تثبیت زیستشناختی (بیولوژیک) کند. این در حالی است که الفبای مهار فرسایش بادی، استقرار پوشش گیاهی است و توجه بیش از حد به روشهای دیگر بجز برای مقیاسهای کوچک بی نتیجه است. دانش کشور در بحث ریزگردها بخصوص روشهای تثبیت به دلیل زحمت و هزینه زیاد ناچیز است و متاسفانه یک ایستگاه پژوهشی که روشهای علمی مذکور را به چالش بکشد، در کشور وجود ندارد. زیرا در حال حاضر حمایت از پژوهش بر ابداع و اختراع تمرکز دارد . غافل از اینکه یک توفان گردوغباری میلیاردها ریال خسارت به کشور وارد می کند.
با تشدید پدیده ریزگردها در کشور حساسیتهای زیادی در بین مسئولین بوجود آمده و با فروکش کردن آن مجددا به فراموشی سپرده خواهد شد. به طور مسلم همانگونه که چالش گرد و غبار در ایران، یک شبه به بحران بدل نشده، راهکارهای مهار آن نیز با چند نشست کارشناسی و روشهای ابداعی مهندسین مشاور بدست نخواهد آمد. شناخت این پدیده، پایش دقیق کانونهای تولید ریزگرد، احداث شبکه های اندازه گیری هدررفت خاک، پهنه بندی ، تعیین اولویتها و آزمایش روشهای تثبیت درتک تک منشاءها با مشارکت تمامی موسسات پژوهشی و دانشگاههای متخصص کمک شایانی به تصمیم گیریهای کلان خواهد کرد. پرسش اصلی آن است: چند روز یا چند ماه یا چند سال دیگر باید منتظر باشیم، تا آن دانستگی، به عمل درآمده و با فراهم ساختن بسترهای ذکر شده، محقق شود؟