سفرنامک جادهی چالوس
یکی از بهترین منابع کسب اطلاعات در مورد هر گونه مسالهی اجتماعی: از مظنهی زمین، گرانی مواد خوراکی، کرایهی خودرو، قیمت مواد غیرمجاز، و حتی وضع محیط زیست، رانندگان خطی جادهها و کارکنان خوراکخانه (رستوران)های بینراه هستند که در گپ و گفت با ایشان، معمولا به مخزنی از “حکمت عامه” دست مییابیم! در این سفرنامک به چند دیده و شنیده در طول سفر اخیری که با دوست پژوهشگرم کوشان مهران در جادهی چالوس داشتیم، میپردازم. دیده و شنیدههای مستند که بیانگر سوءمدیریت منابع آب است، و البته مشابه آن را در تمام منطقههای کوهستانی کشور میتوان دید:
* به هنگام ساخت سد سیابیشه که در محدودهی منطقههای حفاظت شدهی البرز مرکزی و چهارباغ انجام شد، جنگلتراشیهای گسترده و تخریب مراتع در مراحل دسترسی به ساختگاه و قرضهبرداری (برداشت خاک و سنگ برای احداث بدنهی سد) سبب گلآلود شدن رودخانهی حفاظت شدهی چالوس و آسیبدیدگی همیشگی آن شد.
* طرح ساخت سد سیابیشه مربوط به حدود چهل سال پیش بوده و از حدود دو دهه پیش، یک روستا (گرمرودبار) در ساختگاه سد تخلیه شد و دریاچهای که در منطقه وجود داشت (دریوک) و زیستگاه پرندگاه مهاجر بود، نابود گردید.
* در ساختگاه سد، چندین ویلا و ساختمانهای دیگر (در واقع، یک شهرک) ساخته شده و به نظر میرسد که تصرف منابع طبیعی برای پروژههای ساخت و ساز، با توجه به توریستی بودن منطقه، جایگاه خاصی در برنامهی سازندگان سد داشته است.
* به دلیل ساخت و ساز و انفجارهای بیشمار در آغاز پروژهی سدسازی، جمعیتهای پازن و مرال پراکنده شدند ولی از سال پیش، آن تعداد که جان به در برده بودند، کم کم شروع به بازگشت کردند. اما، مرالها و پازنهایی که برای نوشیدن آب به اطراف آبشار زیبای منطقه میآیند، هدف شکاردزدان قرار میگیرند که اکنون علاوه بر جادهی اصلی، از طریق جادهها و تاسیسات سد هم به راحتی به عمق منطقه دسترسی دارند. در سال گذشته، حتی یک پلنگ به همراه تولهاش در همین منطقه (ناحیهی ناهیج) به دست شکارچیان غیرمجاز کشته شد.
* بسیاری از کافهداران، شکارچی غیرمجاز هم هستند، و ماموران سازمان حفاظت محیط زیست نیز غالبا جرات رویارویی با شکارچیان محلی را ندارند.
* چند سال پیش، عدهای “کولی” در نزدیکی دهانهی تونل کندوان (سمت کرج) چادرهایی برپا کردند و با استفاده از چوب درختان بید کنار رودخانه، شروع به فروش “آش هیزمی” کردند. کمکم عدهای “زرنگ” پیدا شدند و چادرها را بدل به آلاچیق و سپس ساختمان کردند و حسابی کافه راه انداختند. امروزه، آنجا بدل به یک مجموعهی خوراکخانه شده که با دادن “تشویقی”های خاص، رانندگان اتوبوس و خودرهای کرایه را هم ترغیب به توقف در محل میکنند. انبوه مسافران نیز پسماند بسیار زیاد از جمله ظرفهای یکبارمصرف بر جا میگذارند، و پساب زیادی را به یکی از سرچشمههای اصلی رودخانهی کرج وارد میسازند.
جای پرسش است که چگونه چنین تخلف بزرگ، و تجاوز به مرتع و درختان کنار رودخانهای که نقش اساسی در حفظ سامانهی خودپالایی رود دارند، و تجاوز به حریم جاده، در جلوی چشم ماموران منابع طبیعی و محیط زیست و وزارت راه صورت گرفته است؟! شان و اقتدار قانون چه شده است؟! چگونه است که مدیران بخش آب کشور، به جای پرداختن به این گونه مشکلات که در واقع، آب کشور را از سرچشمه گلآلود و کم میکند، فقط به کارهای “بزرگ” مانند سدسازی و انتقال آب از یک حوضه به حوضهی دیگر مشغولاند؟! آیا پرداختن به موضوع فرسایش خاک و آلودگی سرچشمهها و تخریب جنگل و مرتع برای پخت آش هیزمی… کسر شأن ایشان است، و ترجیح میدهند که تنها به همان آشی که خود برای کشور پختهاند، بپردازند؟!