بوسه‌ی خونین کوه‌نوردان بر زمین لوت

      یاد باد آن بوسه‌ها/ که یاران/ با دهان سرخ زخم‌هاشان/ بر بیابان لوت نهادند.*

 کوه‌نوردان نه تنها در ایران، بلکه در بسیار از کشورهای دیگر هم، پیشگام فعالیت‌های زیست‌محیطی و طبیعت‌پیمایی بوده و هستند. به جرات می‌توان گفت که در کشور ما، منسجم‌ترین و پرشمار ترین فعالان محیط زیست، کوه‌نوردان هستند که در قالب صدها گروه و باشگاهِ سازمان‌یافته (که در عین حال، با هم مرتبط نیز هستند) کنار و گوشه‌های این سرزمین را می‌پیمایند و می‌پایند. آنان در این پویش و پایش‌ها، هم جان و تن خود را صفا می‌بخشند، هم مراقب تخریب‌ها و آلوده‌سازی‌ها هستند و آن را گزارش می‌کنند، و هم چرخ‌های یک اقتصادِ اگرچه هنوز کوچک را که همانا طبیعت‌گردی باشد، می‌چرخانند.

 تنها کوه‌ها نیستند که قدمگاه کوه‌نوردان‌اند؛ دره‌ها، تنگ‌ها، غارها، دشت‌ها، تالاب‌ها، جنگل‌ها، کویرها و بیابان‌های کشور هم در رهگذر این عاشقان طبیعت‌اند. کوه‌نوردان، نوعا دوستدار جلوه‌های طبیعی گونه‌گون هستند و روح ماجراجو دارند. در نزدیک به چهل سالی که من به شکلی کم و بیش جدی کوه‌نوردی کرده و با کوه‌نوردان نشست و برخاست داشته‌ام، دریافته‌ام که گروهی از بهترین و پرکار ترین بیابان‌گردان کشورمان هم در اصل، کوه‌نورد بوده‌اند. برای مثال، زنده‌یاد جلال فروزان که یکی از برجسته‌ترین افراد در تاریخ کوه‌نوردی ایران به شمار می‌رود، در یک دوره از فعالیت‌های خود (1364- 1354) راه‌پیمایی‌های طولانی در کویرهای ایران انجام داد. یا بهمن ایزدی که کوه‌نوردی باسابقه و چهره‌ای به‌ویژه شناخته شده در کوهستان دنا است، در سال‌های اخیر با پیمایش‌های مکرر و طولانی در بیابان لوت، به یکی از شخصیت‌های مطرح در حوزه‌ی شناخت لوت بدل شده است.

 

فعالان عرصه‌ی کوه‌نوردی، معمولا پس از چند سال کوه‌پیمایی عمومی، متمایل به گرایش‌های خاص می‌شوند و کار خود را روی رشته‌های تخصصی متمرکز می‌کنند. دوستان کوه‌نورد بسیاری را می‌شناسم که در سال‌های اخیر، با تاسیس شرکت‌های گردشگری یا با بدل شدن به راهنمایان حرفه‌ای، بیابان‌گردی را به بسته‌های پیشنهادی به دوستداران ایران‌گردی معرفی کرده‌اند. با این کار، عرصه‌های لوت و کویر نمک که در سال‌های پیش چندان بازدیدکننده‌ای نداشت، به یکی از جاذبه‌های پرطرفدار گردشی بدل شده و این آمد و شدها، در چند منطقه، رونقی به اقتصاد محلی داده است. سید امیر طالبی گل که در 11 دی 1392 بر اثر انفجار مین در لوت شمالی جان باخت، کوه‌نوردی بود که به بیابان‌گردی و مطالعه‌ی حیات وحش و عکاسی از طبیعت روی آورده بود و در این زمینه‌ها، هم موفقیت‌های ارزنده‌ای به دست آورده بود و هم آینده‌ی درخشان‌تری پیش روی داشت. حمید هاشمی هم کوه‌نوردی بود که راهنمای گردشگران شده بود؛ او نیز در نوروز (دوم فروردین) 93 در منطقه‌ی شهداد از بیابان لوت گرفتار مین شد و جان باخت و سه همراهش نیز به شدت زخمی شدند.

به گفته‌ی مقام‌های “مرکز مین‌زدایی کشور” ایران یکی از قربانیان بزرگ مین‌گذاری است؛ فقط در جنگ هشت ساله، عراق شانزده میلیون مین در پهنه‌ای به مساحت 42000 کیلومتر از خاک ما کار گذاشت. این مین‌ها، صدها قربانی و مجروح و معلول، در سال‌های پس از جنگ تا به امروز بر جا گذاشته اند که بیشتر آنان افراد غیرنظامی و کودکان و چوپانان، و شمار قابل توجهی هم مین‌روبان بوده‌اند که با فداکاری تلاش دارند خاک کشور را امن سازند.

به تازگی، نامه‌ای از سوی گروهی از کوه‌نوردان کشور خطاب به آقای روحانی رییس جمهور، نوشته شده است که در آن خواسته‌اند اقدام‌های لازم برای مین‌روبی از لوت صورت گیرد تا گردشگری در این منطقه از بین نرود و شهروندانی پرپر نشوند و شهرت ناسزاوار “ناامنی” دوباره برای لوت زنده نشود. امیدوارم که این صدا شنیده شود و مشخص گردد که چرا ما باید در میانه‌ی کشورمان منطقه‌ی مین‌گذاری شده داشته باشیم… .

 

* با دستکاری در یک شعر شاملو.

این یادداشت، در خبر آنلاین هم کار شد.

Posted in: دسته‌بندی نشده