پدیدهای است نوظهور که هنوز واژه مناسب فارسی برای آن ندیدهام. فرنگیها آن را Slacktivism نامیدهاند. در ویکیپدیای فارسی ترجمه شده است: مبارزه از زیر لحاف. این واژه از ترکیب دو کلمه Slacker (کسی که از انجام وظیفهاش شانهخالی میکند) و Activism (فعالیت) به دست آمده است. خلاصهاش یعنی فعالیت مفرط در شبکههای اجتماعی و احساس مشارکت در یک پدیده اجتماعی، سیاسی و مانند آن در ازای کمترین هزینه. افرادی که به این هنر آراستهاند در میدان عمل دیگر حضور چندانی نخواهند داشت چون انرژی و وقتشان را جای دیگری گذاشتهاند و دیگر بار مسئولیتی بر دوش خود احساس نمیکنند (برای اطلاعات بیشتر). پژوهشگران ... “اسلاکتیوسم و پیشبینی یورش به مناطق حفاظت شده”
عکس یک شکارچی همراه با پلنگی که به ظاهر با تیر و کمان از پا در آمده، به سرعت در فضای مجازی منتشر شد و واکنشهای تندی را برانگیخت. این واکنشها با توجه به وضیعت کمشمار پلنگهای ایران وقتی شدیدتر شد که گروهی اعلام کردند آن پلنگ در یکی از مناطق حفاظت شده ایران شکار شده است. چنین واکنشها و پیگیریهایی برای کشته شدن پلنگ در حالی صورت میگیرد که کشته شدن انسانها در طبیعت چه شکارچی و چه محیطبان، به بازتولید هیجان و واکنشهای احساسی در شبکههای اجتماعی نمیانجامد.در صفحات اینترنت و شبکههای مجازی عکس پلنگ شکار شده در پسزمینهای از صخرههای قهوهای رنگ پخش شد. در کنار این پلنگ ... “کدام مهمتر است: شکار پلنگ یا قتل یک انسان؟”
بازخوانی تجربه موفق هندیها (که در حفاظت گونههای حیاتوحش سر و گردنی از ما ایرانیان غیور بالاترند) شاید منظر جدیدی را به روی کسانی بگشاید که صرفا دنبال منافع کوتاهمدت هستند و مردم و معیشت و اقتصادشان را بهانه قرار میدهند. نوشتار پیش رو درباره حفاظت موفق خور هندی است به قلم کوشان مهران که در ادامه میخوانید: روزگاری از ساحل دریای عرب در استان گجرات و بیابان تار راجستان تا سند و بلوچستانِ پاکستان و ایران گورخر هندی (خور) Equus hemionus khur به تعداد فراوانی وجود داشت ولی شکار و فشار دام و بویژه از دست دادن آبشخورها باعث شد آخرین مشاهدات گور در بلوچستان و سند به دهه ۱۹۶۰ محدود شود (هرچند در منطقه شمالی کشمیر آزاد تعداد انگشت شماری گورخر کیانگ تبتی همانند گوران کولان مهاجر به سرخس مشاهده میشوند). جز مغولان و افغانها ، ... “حفاظت موفقیتآمیز گور هندی”
چند روز پیش استاندار فارس گفته بود ۳۰۰ راس گورخر در نیریز بلای جان مردم شدهاند. اینان میخواهند در آن منطقه تحت حفاظت معدنکاوی انجام شود. سازمان محیطزیست هم سنگاندازی میکند و میگوید گورخر داریم. پیشنهاد داده بود که مردم از گورها تیمار داری کنند.رسیدن به منافع کوتاهمدت و ... “بلای جان مردم و گورها و طبیعت”
روز زمین چگونه شکل گرفت؟ ماجرایش کم و بیش طولانی است و با جزییاتش پیشتر نوشته شده است (البته با اندکی کم دقتی در ترجمه و ذکر تاریخ). خلاصهاش این است که دهه ۶۰ میلادی در آمریکا گرفتاریهای ناشی از تخریب محیطزیست مورد توجه قرار گرفت. نخست، کتابی اثرگذار نوشته راشل کارسون به نام بهار خاموش چاپ شد (عبدالحسین وهابزاده عزیز آن را به فارسی برگردانده است). مدتی بعد کتاب پرفروش بمب جمعیت را پاول ارلیک آمریکایی نوشت و به مرگ و میر ناشی از گرسنگی و کمبود غذا و مصائب افزایش جمعیت پرداخت. یک سال پس از انتشار این کتاب یعنی در سال ۱۹۶۹ رودخانه کیواهوگا در ایالت اوهایو آتش گرفت که دلیل آن تخلیه زبالههای صنعتی بود. بسیاری این واقعه را موتور محرکه توجه به محیطزیست نامیدهاند.در همان سال، ... “روز زمین ما، روز زمین آنها”
ببری خان را علاقمندان به تاریخ میشناسند. معرفی موجز و مختصر ببریخان را در ادامه میخوانید. این متن نوشته کوشان مهران است که دو حوزه تاریخ و محیطزیست را به هم پیوند زده است:ببری خان، همواره با کالسکه ویژه ... “ببری که ببر نبود”
سیل روان میشود، تعجب میکنیم و سوگوار میشویم. زلزله میآید، تعجب میکنیم و سوگوار میشویم. توفان خانهکن از راه میرسد، تعجب میکنیم و سوگوار میشویم. همه میدانیم ایران روی گسل است و هر لحظه امکان دارد هُرست آوار بلا را بشنویم اما خانههایمان را از خشت و گل میسازیم. میدانیم گیاهان را ریشهکن و بنکن کنیم باران، سیل میشود اما اهمیتی نمیدهیم و نمیدهند. چرای دام بیش از اندازه، چوببری، بوتهکنی، قاچاق چوب و آتش زدن جنگل و مرتع برای چند متر زمین بیشتر کماکان و البته با شتاب ادامه دارد. نگاهی کوتاه به این اخبار شاید چشمانمان را باز کند به روند تخریبی که در پیش گرفتهایم:۱- سیل در ... “تکثر و تکرار بدبختی و مصیبت”
نگاهی به فهرست بلندبالای تخریب طبیعت ایران نشان میدهد همه وقایع کم و بیش تکرار میشوند. تصمیم های اشتباه و سو مدیریت در سال ۹۱ کم نبودند و خبرهای تاسفبار نیز هم.یکی از اخباری که در سایه جوسازی و توجه به موضوعات کماهمیتتر به آن چندان پرداخته نشد، توفان ماسهای بود که ... “توفان ماسه و بیتوجهی همیشگی”
چندی پیش پیشنهادی دادم در ارتباط با صندوق حمایت از محیطبانان و جنگلبانان. به نظر میرسد این پیشنهاد به مرحله عمل درآمده و اساسنامهای هم برای آن تدوین شده است. هیچ چیز دلپذیرتر از این نیست که ببینی پیشنهادت برای حفاظت محیطزیست سرزمینی که دوستش داری به بار مینشیند. احساس میکنی درست به هدف زدهای و لبخند رضایت بر لبت مینشیند. لختی بعد این لبخند و شعف با خواندن تمام اساسنامه بر لبانت میماسد. اما چرا امید تبدیل به یاس میشود؟ سعی کردهام به این سئوال، ساده و صریح و کوتاه پاسخ دهم: ... “اساسنامه پر ابهام آن صندوق”
رندان جامعالاطراف در حوزه محیطزیست با كوششهای مدام از پشت مانیتور و رسانههای جمعی و تفریقی سعی میكنند در امر حفاظت كوشا باشند. غافل از این كه برای ورود به این حوزه باید آستینها را بالا زد و وارد گود شد. اینان نه تنها با تمسخر، علماندوزی را تخطئه میكنند كه خود را بحرالعلوم میدانند و در تمام زمینهها صاحبنظر. ... “عنعنات رندان، دست افشانی مریدان”