شادمانی

نمی دانم این احساسی که در بند های بعدی می خواهم بگویم را حس کردید یا نه؛ اما امیدوارم به حس این لحظه من پی ببرید.تا حالا کودکی را که از مرز 9 ماهگی میگذرد را زیر نظر گرفته اید؟ همه اطرافیان لحظه شماری می کنند تا نخستین کلمات را با آن صدای زیبای کودکانه اش به زبان بیاورد. همه منتظرند تا راه برود. من این انتظار را پس از 17 سال، وقتی کوچکترین عضو در خانواده پرجمعیت قضاتی به دنیا آمد تجربه کردم. انگار که پسر عموی کوچکم برادرم باشد، هر روز زنگ می زدم تا ببینم این "یونا"ی کوچکمان حرف زده یا نه و وقتی اولین قدم را برداشت و اولین کلمه را گفت، حسی عجیب اما زیبا سرتاسر وجودم را فراگرفت. شاید این حس به طراوت تمامی دوران کودکیم (آغوش مادر از بدو تولد و نوازش هایش، بوسه های مهربان پدرم بر پیشانی و دست های گرمش)  ... “شادمانی”

Continue Reading ←

Posted in: دسته‌بندی نشده

تیتر خبری روز- سه شنبه شانزدهم اسفند 90

1- 60 هزار حلقه چاه آب، ارومیه را آبکش کرد (همشهری)2- این اسرای کوچک دوست داشتنی (مرضیه ناظری- گرین بلاگ)3- سربازخانه کوچک من و درخت ها (مرضیه ناظری- گرین بلاگ)4- برگزاری اولین بازارچه خیریه نوروزی حیوانات (سبزپرس)5- «قیصر» چشم به راه حمایت ایرانیان (سبزپرس)6- ممکن است برای «پارک پردیسان» هزاران مجوز صادر شده باشد! (سبزپرس)7- ما مجوزی برای واگذاری این 740 هکتار اراضی جاجرود صادر نکرده ایم (سبزپرس)پ.ن: این مطلب به نظرم مهم بود : سرانه جنگل در ایران بسیار پایین است (همشهری)  ... “تیتر خبری روز- سه شنبه شانزدهم اسفند 90”

Continue Reading ←

Posted in: دسته‌بندی نشده

تقصیر من نبود!

از دوران کودکی به یاد دارم که هر زمان کار اشتباهی انجام می دادم، در جواب سوالات مادر یا پدرم می گفتم: "تقصیر من نبود، فلانی مجبورم کرد و باعث شد." و این کار تمامی ما کودکان بود و کلن مثل اینکه مقصر شخص دیگری بود جز ما!بزرگتر هم که شدیم، حتی همین حالا، نه که تقصیر ما نیست، بلکه همه دست به یکی هستند تا ما را خراب کنند. مثل اینکه جیره "من مقصر نیستم" هایمان هیچ گاه تمامی ندارد.حکایت مقاله امروز همشهری در صفحه سرزمین نیز، حکایت کودکی و بهتر است بگویم تمامی لحظات زندگی ماست.پ.ن: آدمی را در هیچ چیز سیری نیست؛ حتی در....  ... “تقصیر من نبود!”

Continue Reading ←

Posted in: دسته‌بندی نشده

مجوزی ویران کننده

در تاریخ 11 اسفند ماه سال 1389، در پست هفدهم این وبلاگ اشاره ای به ساخت پالایشگاه در نزدیکی منطقه میانکاله شده بود و ماده 105 قانون برنامه سوم توسعه که در آن پست ذکر شده بود به این موضوع اشاره می کرد که تمامی طرح ها باید مورد ارزیابی زیست محیطی قرار گیرند. حال سازمان مجوز ساخت دو پالایشگاه را صادر کرده است. تنها در این خصوص به ذکر دو ماده بسنده می کنم: مطابق ماده 9 قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست مصوب 1353 و اصلاحی 1371، اقدام به هر عملی که موجبات آلودگی محیط زیست را فراهم نماید ممنوع است. منظور از آلوده ساختن محیط زیست عبارتست از پخش یا آمیختن مواد خارجی به آب یا هوا یا خاک یا زمین به میزانی که کیفیت فیزیکی یا شیمیایی یا بیولوژیک آن را به طوری که زیان آور به حال انسان یا سایر موجودات زنده و یا گیاهان  ... “مجوزی ویران کننده”

Continue Reading ←

Posted in: دسته‌بندی نشده

به مناسبت روز جهانی تالاب ها

امروز روز جهانی تالاب هاست و مراسم این روز در حالی در انزلی، بر روی تالاب برگزار می شود که خود این تالاب در معرض خطر نابودی قرار گرفته است؛ و گاوخونی، بختگان، ارژن، آلاگل، آجی گل و آلماگل، ارومیه، مسیله قم و ... ( به قول محمد درویش) تراژدی تلخ کاهش ذخیره آبی، خشکی و نابودی را تجربه کرده اند.حال سوال پیش می آید که با تمامی مطالب، مقالات، سخنرانی ها و حتا گوشزد های فعالان و صاحب نظران در عرصه محیط زیست، مبنی بر اهمیت وجود تالاب ها و احیای تالاب های از دست رفته، مخصوصا اهمیت وجود تالاب ها در ایران، چرا هر روزه باید شاهد نفس های دردناک تالاب های باقی مانده باشیم؟ این در حالیست که کشورهای اروپایی و آمریکایی با صرف هزینه های چند صد میلیون دلاری، تالاب هایی که به اراضی کشاورزی تبدیل شده بودند را مجددا احیا می کنند.  ... “به مناسبت روز جهانی تالاب ها”

Continue Reading ←

Posted in: دسته‌بندی نشده

اخطار

وضعیت هشدار برای محیط زیست کشوراین تیتریست که امروز، صفحه هفتم روزنامه همشهری به خود اختصاص داده است.و نمیدانم چرا به جایی رسیده ایم که ایران چهار فصلمان به این جایگاه رسیده ....پ.ن: مدیران محترم فکر چاره باشید.  ... “اخطار”

Continue Reading ←

Posted in: دسته‌بندی نشده

من از یادت نمی کاهم

چیزی نمی توانم بگویم، سخنان تاثیر گذار محمد درویش حرف دل بیشتر طبیعت مردان بود، حرف طبیعت بود:"...حکایت این سلطان بی رقیب طبیعت ایران، حکایت آن بوته‌ی خشک گونی است که استاد شفیعی کدکنی، سال‌ها پیش در وصف بزرگ‌منشی و وقارش چنین سروده بود: در هجوم تشنگی، در سوز خورشید تموز پای در زنجیر خاکِ تفته می‌نالد گَوَن روزهـا را مـی‌کنـم، پیمــانه، با آمـد شدن غوک نی زاران لای و لوش گوید در جواب: چند و چند این تشنگی خود را رها کن همچو ما پیش نه گامی و جامی نوش و کوته کن سخن بوته‌ی خشک گَوَن در پاسخش گوید: خَمُش! پای در زنجیر، خوش‌تر، تا که دست اندر لجن..."و اینکه می بینی دریاچه ارومیه، میانکاله، گاو خونی و تمام طبیعت ایران -چه از بین رفته، چه زنده و چه نیمه جان- می گریند چون یکی دیگر از حامیان سخت کوش خود را از دست دادند. روحش شاد و یادش گرامی  ... “من از یادت نمی کاهم”

Continue Reading ←

Posted in: دسته‌بندی نشده