پارادوکس اقلیمی ایران

 

امروز خبری می خواندم مبنی بر اینکه تغییر اقلیم هفده استان کشور را تحت تاثیر قرار داده است. به نظر می رسد این ادعا به دلیل حاکم شدن خشکسالی بر بخش عمده ای از مساحت کشور عنوان شده باشد. دو مساله برایم جالب است:

اول اینکه چرا اقلیم شناسان ایرانی دست به داده نمی شوند و بر اساس پژوهش های مشخص و روشن اعلام نمی کنند که آیا واقعا در ایران شاهد تغییرات اقلیمی هستیم یا خیر؟ اگر هستیم، چقدر؟ اگر هستیم، کجا؟ اگر هستیم، به صورت چه پیامدهایی؟ افزایش بارندگی؟ کاهش بارندگی؟ تغییرات دمایی؟ تغییر فصول؟ آیا صحیح است که خشکسالی یک ساله یا دو ساله را به تغییرات مرتبط کنیم که برای اثباتش نیاز به سری زمانی چند ده ساله است؟

دوم اینکه اگر واقعا ما داریم در ایران تغییرات اقلیمی را به این صورت حس می کنیم که بر اساس ادعای مدیران و کارشناسان باعث این همه پیامد از آلودگی هوا گرفته تا ریزگردها، از خشک شدن دریاچه ی ارومیه گرفته تا خشکسالی سراسری، چرا هیچ کس برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای که عامل بروز تغییرات اقلیمی است تلاشی نمی کند؟ چرا قانونی تصویب نمی شود؟ چرا برای صنایع دارای سطح انتشار بالا سقف انتشار تعیین نمی شود؟ چرا افزایش بهره وری انرژی در دستور کار قرار نمی گیرد؟

جالب است که در ایران تغییرات اقلیمی فقط یک عامل است. عاملی که ما فقط وقتی کارش داریم به عنوان یک فاکتور برون زا واردش می کنیم و انگار نه انگار که ما در جمع ده کشوری هستیم که بالاترین سهم را در تغییر در اقلیم دارند.