همشهری آنلاین نوشت:
شواهد نشان ميدهد كه گياهان ميتوانند بيماري، موسيقي و هيجان انسان را درك كرده و مانند يك دروغسنج عمل كنند. گفته ميشود دانشمندي به نام تنسن در زمان امپراتوران مغول هند با نواختن نوعي موسيقي سبب شكفتن گلها ميشده است.
از زمانهاي دور بشر همواره در فكر يافتن پاسخ اين سوال بوده كه آيا گياهان بهظاهر ايستاي غيرمتحرك نيز مانند انسان و ساير جانداران داراي حس هستند يا خير؟
گفته شده است كه گياهانهنگام شنيدن نواي موسيقي شادابتر ميشوند يا درصورتي كه با گل و گياهان سخن گفته شود آنها سرزندهتر خواهند شد.
از زمانهاي دور بشر همواره در فكر يافتن پاسخ اين سوال بوده كه آيا گياهان بهظاهر ايستاي غيرمتحرك نيز مانند انسان و ساير جانداران داراي حس هستند يا خير؟ در كارتونها نيز اغلب گياهاني ديده شدهاند كه سخن ميگويند يا بهطور فانتزي براي آنها چشم، ابرو و دهان گذاشته شده تا بتوانند با استفاده از اين ابزار ارتباط برقرار كنند اما آيا واقعا گياهان ميتوانند حس و درك كنند و به سخنان طرف مقابل گوش فرا دهند؟
شواهد نشان ميدهد كه گياهان ميتوانند بيماري، موسيقي و هيجان انسان را درك كرده و مانند يك دروغسنج عمل كنند. گفته ميشود دانشمندي به نام تنسن در زمان امپراتوران مغول هند با نواختن نوعي موسيقي سبب شكفتن گلها ميشده است.
در قديم نيز بسياري بر اين باور بودند نيشكر در پاسخ به صداي آهنگين رفتوآمد سوسكها و زنبورهايوحشي عسل رشد ميكند.
چارلز داروين كه ارائهدهنده نظريه تجربي مناقشه برانگيز تكامل است ضمن تحقيقات خود در مورد گياهان تلاش ميكرد با نواختن قرهني براي گياهان از جمله گياه ميموسا پوديكا آن را تحتتأثير قرار دهد اما پاسخي دريافت نكرد كه بتواند براساس آن بهنظريهاي در اين باره دست پيداكند. ويلهلم پي ففر فيزيولوژيست آلماني نيز در سال 1877 تجربه ناموفقي را درخصوص تحريك پرچم گياه سينوره به انجام رساند.
اما در نهايت يكي از دانشمندان با استفاده از دستگاهي مشابه دروغسنج شواهد محكمي مبني بر اينكه گياهان نيز احساس دارند و ميتوانند به نوبهخود در قبال اتفاقات و اعمال واكنش دهند، ارائه داد.
كلو باكستر، متخصص كار با دستگاههاي پليگراف و دروغسنج، جامعه علمي را با ارائه مشاهداتش درباره حساسيت گياهان تكان داد. او نخستين شخصي بود كه ثابت كرد گياهان داراي ادراك هستند.
روزي باكستر فرض كرد همانطور كه آب از گياه بالا ميرود و برگها اشباع ميشوند بايد كاهشي در مقاومت الكتريكي برگ پيدا شود و اين اختلاف را بايد پليگراف بتواند ثبت كند.
او در مورد انسان الكترودها را به انگشتان فرد متصل ميكرد و اينك به دو طرف برگ ضخيم و بزرگ يك گياه الكترودها را متصل كرد.
باكستر حدود يك ساعت واكنشهاي گياه را رديابي كرد و امر مهمي رخ نداد جز اينكه از ابتداي آزمايش يك خط نزولي از اثر مركب پليگراف روي كاغذ ترسيم شده بود. او انتظار عدمموفقيت در تحقيقش را نداشت. اما در يك لحظه منحصربهفرد او آزمايشي انجام داد كه بر مبناي آن گياه تا حدي تحريك ميشد كه احساسي مشابه احساس انسان در آن پديدآيد. در واقع در زماني كه كلو باكستر به اين گياه داخل گلدان آب داد حسي نظير حس رضايتمندي انسان در آن پديدار شد.
در واقع اين بار اثر مركب روي كاغذ سير صعودي داشت.
گام بعدي كمي غيرعادي بود، كلو باكستر با اين پيشفرض كه اگر عملي كه آسايش فكري و جسمي شخص را فراهم آورد موجب رضايت گياه نيز ميشود، ميخواست بداند كه گياهان آيا در برابر كنشهاي منفي نيز مانند انسان واكنش منفي از خود نشان خواهند داد يا خير. باكستر به اين نكته واقف بود كه كنش حاد و مهيج و ايجاد شرايط ترس و اضطراب سبب عكسالعمل فوري در افراد متصل به پلي گراف ميشود، حال او ميخواست بداند آيا چنين واكنشهايي در مورد گياهان نيز صدق ميكند.
بر اين اساس باكستر تصميم گرفت برگي را در فنجان قهوه سوزان بيندازد. اما بر خلاف انتظار او واكنشي از سوي گياه مشاهده نشد. او انتظار داشت واكنش گياه شبيه انسان باشد اما اينگونه نبود.
او كه نخستين بار اين كار را با برگي انجام داده بود كه الكترود به آن متصل نبود اينبار تلاش كرد برگي را كه الكترود به آن متصل است مورد آزمايش قرار دهد. او با هدف سوزاندن برگ چند چوب كبريت برداشت تا فكرش را عملي كند اما درست در اين لحظه رسم پليگراف در حالتي ناگهاني به سوي بالا پريد.
تجربه جديد باكستر بسيار غيرباورتر از آزمايش اول بود چراكه براي لمس گياه دست دراز نكرده بود و بعد باكستر تهديد جدي خود را به اجرا درآورد و برگ متصل به الكترود را سوزاند در همين زمان رسم پليگراف نشانههاي اضطراب را نمايان كرد.
در نتيجه اين آزمايش باكستر به اين عقيده رسيد كه ادراك مافوق احساس در گياه در سطح سلولي وجود دارد و نظريهاي تجربي ارائه داد كه بر مبناي آن نباتات ادراكي مرموز دارند.
در آزمايشهاي ديگر باكستر متوجه شد كه تمام قسمتهاي يك گياه به تحريكات خارجي واكنش نشان ميدهند و اين مسئله مشخص كرد كه ادراك در نبات ممكن است در يك سطح سلولي باشد و اكنون به اين فرضيه اثر باكستر ميگويند.
6دستيار باكستر را در اين تحقيق همراهي ميكردند، يكي از آنها به وي پيشنهاد داد كه در آزمايشي ديگر رفتاري ناخوشايند با گياه در پيش گرفته شود. سپس يكي از دستياران باكستر مامور شد كه يكي از دو گياهي كه در كنار هم شانه به شانه قد كشيده بودند را بسوزاند. وقتي اين فرد به گياه مورد نظر نزديك شد اين گياه واكنش خشونتآميزي از خود نشان داد. در آن هنگام ساير دستياران به كنار گياه ديگر كه قرار بود تخريب نشود رفتند. اما گياه تنها زماني از خود واكنش ميداد كه فردي كه مامور تخريب گياه اول شده بود از كنار وي عبور ميكرد.
در آزمايشهاي ديگر باكستر روي بافتهاي ديگر نظير ميوهها، سبزيجات و حتي تكههاي كنده شده از بدن انسان به بررسي پرداخت و نمودار ترسيم شده توسط پليگراف نشان داد كه تمام اشكال بافتهاي زنده بهنظر ميرسد استعداد يكساني در پاسخ دادن به تحريكات خارجي داشته باشند.