تاکتیک های دختر گربه سیاه

 

در ابتدا فقط داشتم به گربه ها غذا می دادم .بعد دیدم دارم به موجودات مظلوم و زیبائی کمک میکنم که توی خیابان های این شهر کثیف و ماشین های لعنتی اش زندگی سختی را می گذرانند ...

بعد هم  یادم آمد گربه سیاه به من گفته بود ،اگر نمیتونی جنگجو باشی حداقل به اونیکه از حقیقت دفاع میکنه کمک کن ...       

                              *                            *                           *

پارسال راجع به گربه سیاهی نوشته بودم به اسم شاندیز که خیلی مورد علاقه و توجه نویسنده خوب و گرامی وبلاگ گربه ایرانی هم بود ولی متاسفانه از دست رفت .امسال هم یکی دیگه رو از دست دادیم.ولی خب این دوستان ما خیلی بیشتر از اون هستند که ابلهان بتوانند همه شان را نابود کنند یا با هاشون برای نافهم ها غذا درست کنند .

آنها خیلی باهوش و چابکند و در زندگی از استراتژی و تاکتیک های بخصوصی پیروی میکنند ...نسلشون بر قرار باد و سبز...

این روز ها دختر همون گربه سیاه چهار تا بچه زائیده که تا حالا دو سه دفعه اونا رو جابجا کرده .استراتژی آنها اعتماد نکردن به ابله ها و نافهم هاست .بعضی موقعه ها حتی به من که بهشون غذا میدهم اعتماد کامل ندارند . سانی ولی تقریبا هر روز میاد توی جعبه ای که توی بالکن داره یه چرتی میزنه و غذا و آبی می خوره و میره توی کوچه .

از تاکتیک ها شون اینکه حرکت و جابجائی سریع و دور زدن حریف و در یک لحظه قایم شدن یا ناپدید شدن است .علاوه بر این ،

- با احتیاط قدم بر میدارند و به آرامی به یک چیز ناشناس نزدیک میشن . برای شناسائی هر شئی را بو میکنند و میدونن چه چیزی بوی خطر میده .

- در مبارزه از اشیائ دور و برشان استفاده میکنند .مثلا میرن زیر فضای کوتاه یک ماشین پارک شده تا یک گربه مهاجم دیگه نتونه بپره روشون .یا جائی که دست حریف بهشون نرسه.

حیوانات مردانه مبارزه میکنند بدون استفاده از گلوله و مین های زمینی .از همه مهمتر اینکه با خوش دلی و مهربانی خودشون رو توی دل آدمای فهمیده جا میکنند . عجب  تاکتیکی !

آنها نشاط و شادابی دارند و گربه های سیاه جنگجو تر هم هستند .اغلب منو به یاد کتاب جنگجوی صلح طلب دن براون می اندازند . چشم های قشنگشون رو مادرشون لیس میزنه تا باز بشن .

خلاصه اگر از یک گربه سیاه نگهداری کنید چیز های جالبی یاد خواهید گرفت ولی یادتون باشه همه اسرارمون رو نباید فاش کنیم...!