پیراهن یوزنشان، یا پیراهن عثمان؟!

کوشان مهران

 فلیکس سالترن، نویسنده‌ی اتریشی، هیچ‌گاه در سال 1923 گمان نمی‌برد رمان بامبی(Bambi)، داستانی که درباره‌ی زندگی یک گوساله‌ی شوکا با پدر و مادر خویش و مرگ مادر توسط شکارچیان است، تا این اندازه جهانگیر گردد و در کنار برگردان به بیش از بیست زبان در سال 1942 و در کوران جنگ جهانی دوم، والت دیسنی هم با ایجاد نسخه‌ی پویانمایی سینمایی (کارتون) داستان او را جاودانه سازد.

 در  داستان والت دیسنی، قهرمان ما یک گوساله‌ی گوزن دم سپید است و این تغییر بدین دلیل بوده که در آمریکای جنوبی هیچ‌گاه شوکایی وجود نداشته و برخلاف گوزن زرد، کوشش مهاجرنشین‌ها برای معرفی این گونه‌ی اوراسیایی به دنیای جدید، با شکست روبرو بوده است.

 ولی در کنار جنبه‌ی سرگرمی، این پویانمایی تاثیر بسیار مهمی بر آگاهی اخلاق محیط زیستی مردم به دلیل مرگ مادر بامبی برجای گذاشته است. اکنون بامبی به عنوان نماد اعتراض به کشتار گونه‌های کاریزماتیک همچون ببر و دلفین معرفی گردیده، و برای نمونه در زمستان سال 2007 مقامات سازمان‌های حافظ محیط زیست ایالت کلورادو با ایجاد پوشش خبری با تصاویری از بامبی توانستند کمک مالی به مبلغ حدود دو میلیون دلار برای تامین هزینه‌ی تغذیه‌ی گوزن ها و آنتیلوپ پرانگ هورن گردآوری کنند.

 

به هنگام یک آتش سوزی در جنگلی در ایالت کالیفرنیا جنگلبانان موفق به نجات توله خرس نیمسوخته سیاهی شدند و پس از بهبود با تبلیغ و طراحی پوستر و بروشور این خرس(Smoky) به عنوان نماد مبارزه با آتش سوزی و مهم تر ازآن آگاهی رسانیدن به مردم در مورد خطرات بی مبالاتی و اهمال در آتش افروزی در جنگل ها معرفی گردید و اکنون در بسیاری از پارک های ملی و جنگلی ایالات متحده این خرس با صورت جدی، چشم در چشمان ما پیش از روشن نمودن آتش گرمابخش و سرخ فام، هشدارهای لازم را بیان می نماید.

در چند روز گذشته حرف و حدیث های بسیاری پیرامون چاپ تصویر یوزپلنگ آسیایی بر پیراهن بازیکنان تیم ملی فوتبال در جام جهانی برزیل در جریان بود که همانند دیگر مواردی مانند خشکانیدن ارومیه و کشتن آن گوزن زرد مشمول مرور زمان قرار گرفت و برنده اصلی شرکت مخابرات بود که در این جنگ کامنتی سود خوبی بابت هزینه تلفن و اینترنت گردآورد که یادآور مسابقه های پیامکی “رسانه ملی” می باشد.

پایگاه گرامی خبری دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران در میان این شلوغی خبری بسیار مهم را انتشار داد که شاید رسانه ای نشدن آن میل باطنی برخی افراد می باشد:

تخریب منطقه حفاظت شده کوه بافق دوباره اوج گرفت

۲۰ بهمن ۱۳۹۲

پایگاه خبری دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران: گزارش های واصله از استان یزد حاکی از آنست که طی روزهای گذشته که عملیات ساخت جاده گزو در منطقه حفاظت شده کوه بافق شدت گرفته و تلاش راهسازان برای تکمیل این جاده به اوج خود رسیده است.

جاده ای که از قلب امن ترین نقطه در منطقه حفاظت شده کوه بافق می گذرد (معروف به جاده گزو) و قرار است دهستان سبزدشت را به شهرستان بافق در استان یزد متصل کند. می توان گفت که احداث این جاده یکی از بزرگترین فجایع محیط زیستی کشور را رقم خواهد زد.

جبهه گیری بدون تعمق پیرامون منع شکارگران مجاز و عدم صدور پروانه شکار و نادیده انگاشتن میزان سلاح های دارای مجوز و در انتظار صدور مجوز باعث می گردد که ناخواسته به هنگام مشاهده خبر تخریب زیستگاه مثل هیاهوی بسیار برای هیچ به اذهان باز و روشن خطور نماید. روزگاری عده ای از دوستان مدعی کوه زی و قوچ افکن و پازن گیر بودن یوزپلنگ در ایران شده و اهمیت زیستگاه های دشتی همچون پارک ملی کویر به هنگام نظر داشتن شرکت های نفتی به عرصه و اعیان آن نادیده انگاشته گردید و اکنون تخریب زیستگاه یوز در بافق یزد بود و نبود این گربه سان تیز رو و بقای آن و کارهای انجام شده و هزینه کردها را به زیر سوال می برد.

(لطفا این دو خبر مطالعه گردند: http://www.iren.ir/NSite/FullStory/?id=4297   و   http://iren.ir/NSite/FullStory/?id=4559)

 هرچند گروه های چتر مانند یوزپلنگ می توانند بهانه خوبی برای پاسداشت از زیستبوم به شمار روند ولی در دانش بوم شناسی نوین حفاظت از زیستگاه و تک تک زیسمندان و چرخه حیات آن بسیار مهم تر و کاربردی تر از تمرکز بر یک گونه و بویژه پرورش در اسارت می باشد. در کشور اژدهای آسمانی، چین، پاندا به عنوان نماد حیات وحش برشمرده شده و در سه زیستگاه پاندا در اسارت با موفقیت پرورش یافته و تکثیر گردیده که به عنوان یک مرکز مهم گردشگری به حساب می آیند ولی هیچگونه خبری مبنی بر معرفی این گونه به طبیعت به گوش نمی رسد و این در حالی است که توسعه افسارگسیخته اقتصادی باعث تخریب شدید و هولناک همه جانبه زیستبوم کشور چین، از آلودگی شدید آب و هوا در شهرهای بزرگ تا قاچاق گسترده اجزای بدن ببر و شاخ کرگدن به بازار سیاه، گردیده است.

داستان 50 ساله گوزن زرد میانرودان در ایران نشان دهنده عدم موفقیت و سوگمندانه تر عدم وجود خواست و اراده راسخ برای معرفی مجدد این گونه پرارزش به زیستگاه های طبیعی و با کمترین دخالت مستقیم انسان بوده است. در حالی که به دلیل درشت تر بودن گوزن زرد میان رودان نسبت به نمونه اروپایی در استرالیا و جزیره تاسمانی در کنار پرورش برای گوشت از آن به عنوان یک گونه شکاری در نخجیرگاه ها بهره می گیرند ولی ما هنوز با صرف هزینه بسیار و زمان هدر رفته غیر قابل جبران شاهد مرگ و میر گسترده این گونه در خوزستان به دلیل شیوع بیماری ناشی از مگس میاز می باشیم.

اگر به حافظه تاریخی خوانندگان گرامی اعتماد نماییم در چند سال گذشته نیز بازار شامی درباره ورود پیروزمندانه ببر آمور به عنوان وارث بی چون و چرای ببر هیرکانی گوش فلک را پر نمود ولی در واقع دلیل اصلی احیای زیستگاه بی مانند میانکاله بود و  آنانی که کار آگاه و دلسوخته بودند بخوبی می دانستند که نه دو و یا ده  قلاده ببر و نه مساحت محدود میانکاله پتانسیل معرفی مجدد گوشتخواری بزرگ آن هم بدون معرفی طعمه هایی چون مرال و شوکا را ندارد. مواردی بوده که پس از نابودی کامل یک گونه و یا زیرگونه در حالتی که زیستگاه آن احیا گردیده و یا دارای شرایط مناسب باشد از نزدیک ترین گونه و یا زیرگونه برای معرفی مجدد استفاده می نمایند که می توان به معرفی مجدد گوزن الک روزولت از پارک ملی یلوستون و ایالت های شرقی آمریکا پس از نابودی کامل گوزن الک شرقی و معرفی لاک پشتان کوه پیکر جزایر الدابرا، واقع در اقیانوس هند، به جزیره موریس پس از نابودی لاک پشتان کوه پیکر آن در اوایل قرن نوزدهم به عنوان الگوهای موفق و کاربردی اشاره نمود.

حال ملاحظه بفرمایید داستان کذایی ورود ببرهای آمور به باغ وحش ارم تهران که به هنگام ورود قفس های چوبی حامل ببر از فرودگاه به محل تازه مشخص گردید که حصارهای فلزی بالای محوطه هوا خوری کوتاه بوده و در همان زمان بزرگان محیط زیست ایران دست به دامان استادکار جوشکار شدند(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل….)

نباید گذاشت دراین شرایط و با دامنه هولناک تخریب زیستگاه ها، واگذاری مناطق،  قاچاق هولناک سلاح، و صدور بی شمار پروانه تفنگ شکاری، بحث هایی حاشیه ای اما عوام پسند همچون مخالفت بدون منطق با شکار مجاز و چشم بستن بر عوامل تهدید کننده زیستگاه و چاپ تصویر یوزپلنگ بر پیراهن بازیکنان تیم ملی و آقای فردوسی پور باعث لاپوشانی حکایت فعالیت شرکت های نفتی در پارک ملی کویر و ادامه عملیات جاده کشی در بافق با وجود مسیر جایگزین گردد.

بیایید واقع بین باشیم!

با توجه به تجربیات گذشته شاید تنها راه نجات یوزپلنگ در فلات ایران یافت شدن چند قلاده یوز در بلوچستان پاکستان، جنوب قزاقستان و ترکمنستان باشد تا بدین وسیله با انحراف توجه مجامع علمی( و دارنده منابع مالی) به یوز در کشورهایی که با امکانات مالی به مراتب کمتر اما واقع بین بودن، به مراتب در عرصه مدیریت زیستبوم و حیات وحش از نوادگان کوروش و داریوش موفق تر بوده اند، دیدگاه سهم خواهانه از این گونه و بودجه های ارزی برداشته شده و سره از ناسره آشکار گردد.

یوزپلنگ برای بقا خواهان زیستگاهی امن و دارای پناه و شکار(چه آهو و جبیر و خواه گوسپند کوهی و پازن) می باشد، والسلام.

Posted in: دسته‌بندی نشده