پروژه ی چهارم: بیایید محیط زیست را نجات دهیم! !Let’s save our environment

به نام خدا

سلام به تمام دوستداران محیط زیست و جودی!...                   

خوووب حالتون چه طوره؟!                         

                     ببینم، حسابی با مورچه ها دوست شدین؟!

                                                         چه دوست های کوچولویی!

...

خووب، ۱ خرداد روز جهانی تنوع زیستی، 

۱۶ خرداد روز جهانی محیط زیست، ۲۵ خرداد روز جهانی گل و گیاه،

و ۲۷ خرداد ماه روز جهانی بیابان زدایی بود.

و برای همه ی این ها، و مخصوصا روز جهانی محیط زیست...بقیه رو بخونید!

اول...

این کوچولوها چه گناهی دارن؟!...

من توی یک کوچه‌ی باریک به دنیا آمدم. ما چهارتا بودیم، چندتا خواهر و برادر.

فقط من یکی ماندم. یک دختری بود که هر روز صبح برایم غذا می‌آورد.

من دور پاهایش می‌چرخیدم، حرف می‌زدم، می‌پریدم، می‌دویدم.

از این سر کوچه

 تا آن سر. صدا می‌کردم و ...خودم را برایش لوس می‌کردم. بعد او می‌رفت

و من تا عصر می‌نشستم روی پله‌ی گرم خانه‌شان. تا وقتی که برگردد

و دست‌اش را بکشد روی سرم و من چشم‌هایم را ببندم و خُر‌خُر کنم.

من به همین ها دلخوش بودم. به همین یک ذره غذا، به همین دستی که

می‌کشید روی سَرم ... چیزهای دیگری هم بود. مثلا صبح‌ها می‌رفتم روی

دیوار خانه‌ی صورتی رنگ می‌نشستم و کوچه‌ام را نگاه می‌کردم.

کوچه‌ی خودم.

همان جایی که هیچ گربه‌ای را تویش راه نمی‌دادم! می‌نشستم و باد از

لای موهای خاکستری‌ام رد می‌شد و من برگ‌های روی زمین را نگاه

 می‌کردم که می‌چرخیدند توی باد ...

یادم نیست که چی شد. یعنی یادم هست، ولی چه فایده که تعریفش کنم؟!

یعنی می‌خواهم تعریفش نکنم بلکه یادم برود. یادم برود که چه طور شد

که این طور شد...ولی یادم که نمی رود؟! می رود؟!

حالا همان دختر هست که نشسته و من را گرفته توی دست‌هایش و آب از

چشم‌هایش می‌ریزد پایین و دهانش تکان می‌خورد. یک چیزهایی می‌گوید که

 من نمی‌فهمم. ولی من مثل همیشه سرم را تکان می‌دهم و خُرخُر می‌کنم.

 که بفهمد من زندگی را دوست دارم. من مرغ را دوست دارم، ماست، گرما و

دست هایی که آرام نازم کنند تا همیشه ...

هر کسی که مثل من زندگی را دوست دارد بیاید و من را ببرد پیش خودش.

 فقط اینکه من دیگر نمی توانم پاهایم را تکان دهم، دیگر نمی توانم بدوم،

دیگر نمی توانم کارهای خودم را انجام بدهم. من دوست دارم شاد باشم و

هر روز همین خورشید را نگاه کنم و زل بزنم توی چشم‌های آدمی که مهربان

 است و می دانم که یک جایی همین گوشه کنارهاست و من را دوست

 خواهد داشت تا همیشه ...

فقط اگر آمدی برایم مرغ هم بیاور. با یک عالمه ماست و پنیر. راستی

اگر آمدی بیا برایم بگو نخاع چی هست که مال من قطع شده؟! هان؟!

 بیا برایم تعریف کن، من هم گوش می دهم با خُر خُر خُر خُر ...

خیلی هاشون با ماشین آدما تصادف میکنن...خیلی از آدما اذیتشون میکن...

میترسوننشون... حداقل به جبران همه ی اینا...یا حتی اگه نمیتونید یه گربه کوچولو رو

نگهداری کنید، بهشون غذا بدین...اگه اونم نمیشه، اذیتشون نکنید...

دوم...

درخت ها روز به روز قطع میشن...و روز به روز تنفس جنگل ها

 کمتر و کمتر میشه...

( بر پايه گزارش سازمان ملل(UNEP) از سال 1990 ميلادي تا کنون 2/4درصد از پوشش

 جنگلي زمين از بين رفته و 25 درصد پستانداران  و 12 درصد پرندگان در خطر انقراضند...

 و اگر اين روند ادامه پیدا کنه تا  30 سال آينده زمين به يک سياره فقير و بي حاصل

 تبدیل میشه. )

حالا فقط یک دقیقه زمان بگیرید و هیچ کاری نکنید...

۱

۲

۳

۴

۵

۶

۷

۸

۹

۱۰

۱۱

۱۲

۱۳

۱۴

۱۵

۱۶

۱۷

۱۸

۱۹

۲۰

۲۱

۲۲

۲۳

۲۴

۲۵

۲۶

۲۷

۲۸

۲۹

۳۰

۳۱

۳۲

۳۳

۳۴

۳۵

۳۶

۳۷

۳۸

۳۹

۴۰

۴۱

۴۲

۴۳

۴۴

۴۵

۴۶

۴۷

۴۸

۴۹

۵۰

۵۱

۵۲

۵۳

۵۴

۵۵

۵۶

۵۷

۵۸

۵۹

۶۰...

۱۴ هکتار از جنگل های استوایی توسط انسان ها نابود شد...

فقط در عرض یک دقیقه...

یادتون باشه که...در هر دقيقه 60 جريب با وسعتي معادل 60 زمين

 فوتبال از جنگ هاي استوايي باران زاي کره زمين نابود ميشند...

و این یعنی که اگه نابودی جنگل ها همینطور ادامه پیدا کنه، جنگل استوايي

کره زمين  تا 20تا 50 سال آينده نابود خواهند شد...

- از ما حفاظت کنید!...حداقل یه درخت بکارید...زود باشید...

درخت ها در حال نابودی اند!...

سوم...

خونه بسازیم و محیط زیست رو نابود کنم؟...بعد بنشینیم و تنها یک

حرکت خارج کردن دست از پنجره کافیه تا پرتاب کردن زباله روی

سر یک نفر دیگه!؟

فقط چند دقیقه...پاشوووووووو ببینم! هییی امان از تنبلی...

کیسه های  زباله رو از هم جدا کن. تر و خشک...نه نه نه!

 کاغذ نه! کاغذ زباله نیست!...یه لطفی بکن و اون رو هم جدا کن!

زباله ها رو حتــــــــــــــــــــــــــــــــــی یک کاغذ شکلات ناقابل رو

هم توی جوی آب یا توی کوچه و خیابون ننداز! باشه؟؟!

هااا؟؟!! هنوز کیسه های زباله رو جدا نکردی؟؟ بدو و بدو...میتونی، دفتر و کتاب هات رو هم

به جای پاره پاره کردن و انداختن توی جوب آب، بندازیشون توی کیسه ی کاغذهای بازیافتی!

چطوره؟! :)

...

روز جهانی محیط زیست، یا هر روز دیگه، یادمون نره که ما باید

وظیفه مون رو انجام بدیم. ما باید نسل های بعد یا حتی آینده ی خودمون

رو نجات بدیم...و مهمتر از همه، ما باید محیط زیست رو نجات بدییم...

خب، تقریبا شد حفاظت از گربه ها،  درختان، و زباله های بازیافتی!

دفترهاتون یادتون نره!...بدویــــــن تا دیـــــر نشده!

ضمنا، مرسی از خاله ی مهربونم و دوستان مهربونی که در دادن

این ایده ها به جودی کمک کردن!...مقسی!

و... یک خبر جدید!


از این به بعد، هر دوست جودیی که دوست داشته باشه از

 محیط زیست حفاظت کنه، میتونه در کنار اعضای اصلی انجمن عضو بشه.


فقط...دوتا شرط عضویت رو همه ی همه ی اعضا باید قبول کنن!

پروژه ها هم دل بخواهیه. اما یادتون باشه که با انجام پروژه ها

به محیط زیستمون کمک میکنید!

...

بیاییم- محیط زیست- را نجات دهیم! برای یک ماه!


                                    جودی- انجمن حفاظت از محیط زیست

پی نوشت ها:

۱. http://www.iranspca.com

۲. راسخون

۳. http://www.shiachildren.com

Posted in: دسته‌بندی نشده