بیائید با کمک هم به داد شیرهای زندان ارم برسیم

دیشب فیلم سینمائی Born Free محصول سال 1966 و برنده 2 جايزه اسكار را تماشا کردم و باعث شد برای دو ساعت درد و غم های همیشگی خود را فراموش کنم.   

                              

  از تماشای فیلم هائی (چه مستند چه داستانی)‌  که در رابطه با حیوانات باشد خیلی  لذت میبرم و  برعکس تماشای سریال یا فیلم های وطنی  هیج اثری روی من نمیگذارد  (راستش را بخواهيد ‌وقتم را برای تماشای آنها تلف نمیکنم).  فيلم born free  براساس یک ماجرای واقعی تهيه شده و درمورد زن و شوهری است که بخاطر انجام ماموریت به جنگل های کنیا میروند و در آنجا شوهر با چند شکارچی بعد از كشتن يك شير ماده متوجه ميشوند كه حيوان 3 توله نوزاد داشته كه مجبور ميشوند از توله ها نگهداری کرده و آنها را با شيشه شير بزرگ کنند.

 

             

 بعداز  شش ماهگی و با بزرگ شدن جثه،  ٢ قلاده از شیرها را به نایروبی میفرستند و یکی از توله شیرها را بدلیل علاقه بسیار هنرپيشه زن به او نزد خود نگهداری میکنند و اسمش را میگذارند السا Elssa.   این شیر ماده مثل یک گربه خانگی بزرگ میشود و آخر سر که ماموريت آنها در كنيا به اتمام میرسد برای بازگرداندن شیر به طبیعت و محیط زندگی اصلی خود  با مشکل بسیاری روبرو میشوند.   شیر را ساعت ها و گاهی شب تا صبح در دل جنگل رها میکردند و صبح میرفتند میدیدند گرسنه و تشنه و کتک خورده و زخمی در همان محل رها شده  چشم به راه و منتظر آنها نشسته .. تا اینکه بعد از چندین ماه تلاش  موفق میشوند یک شیر نر خوشگل گیر بیاورند که السا عاشقش شده و بدنبال او به طبیعت خود باز میگردد.   زن و شوهر بعد از یکسال به آن محل بازگشتند و السا را یافتند که بهمراه شوهر و ٢ توله اش به استقبال آنها شتافت. 

فیلم که تمام شد کامپیوتر را روشن کردم قبل از خواب ایمیل ها را چک کنم که مطلب زیر را از دختر دائیم  که در جنوب فرانسه زندگی میکند دریافت کردم در مورد مردی که دوست حیوانات بخصوص شیرها  میباشد.  چقدر دلم میخواست جای این مرد بودم.

 

  چند عكس دیدنی از كوين ريچاردسون (رفتارشناس حيوانات)‌ و دوست هایش 

 
 
 
کوین ۳۳ ساله در یکی از مناطق حفاظت شده حیات وحش ژوهانسبورگ (آفریقا)  مستفر است .
        کوین ۱۰ سال قبل به این نتیجه رسید که برای او شیرها قابل اطمینان تر از انسانها هستند. او بدون بکار گیری سیخ و شلاق و چوب و زنجیر و فقط با بردباری و صبر و حوصله  با شیرها  دوست میشود و حتی شبها در کنار آنها میخوابد
 
 

 آخر شبي ياد شيرهاي بدبخت بينواي اسير در سلول هاي كوچك زندان ارم افتادم و كلي گريستم.  بايد براي آنها حتما" كاري كرد...

Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service