ببر مرد، شيرها مردند، مديريت مرده بود.

خبر عادي است. مثل خبر مرگ 4000 نفر از همشهريانمان در اثر آلودگي هوا. ديگر عادت كرده ايم كه خبر بد بشنويم. يعني اگر 2 روز بگذرد و همه چيز عادي و روبه راه باشد شك مي كنيم. در زمينه محيط زيست و اخبار آن هم كه اظهر من الشمس است. ببرهاي سيبري كه آمدند هزاران اتفاق بد افتاد. با اين كه گناهي گردن ببرهاي بيچاره نيست اما شايد رسالت ببرها اين بود كه ناموزوني مديريت سازمان محيط زيست، سازمان دامپزشكي و باغ وحش ارم را به رخ همه بكشند. الان همه مي دانيم كه ببر مرد و شيرها كشته شدند. شايد براي سرپوش گذاشتن به سر همه اخبار ساده ترين راه كشتن موجودات بي زبان باشد. آنها كه سخن گفتن نمي دانند كه اگر مي دانستند چه دستهايي كه رو نمي شد. آيا در سطح مديريتي سازمانهاي مزبور اتفاقي مي افتد؟ من بر خلاف هميشه معتقدم بايد به دنبال  ... “ببر مرد، شيرها مردند، مديريت مرده بود.”

Continue Reading ←

ببر غمگين، خرس غمگين، شير غمگين است

یک شیر دیگر باغ وحش هم از بین رفت.یاد یک شعر از مصطفی رحماندوست افتادم. ببر غمگين، خرس غمگين، شير غمگين است لاك پشت پير غمگين است سار غمگين، باز غمگين است گرچه ميمون مي پرد بالا و پايين، باز غمگين است نه صداي زوزه گرگي نه غريو غرش شيري فكر جنگل، فكر دريا، آسمان آبي پرواز برده از لب آرزوي خواندن آواز بلبل و موش و عقاب و مار غمگين است باغ وحش شهر ما بسيار غمگين است    ... “ببر غمگين، خرس غمگين، شير غمگين است”

Continue Reading ←