در نقد و بررسی کارنامه ی فدراسیون کوه نوردی

رامین شجاعی که یکی از خوش فکر ترین کوه نوردان ایران (والبته از چند سال پیش، مقیم کانادا) است، در پاسخ به درخواست من که خواسته بودم نظر ش را درباره ی مقاله ی من با عنوان کیفیت، عنصر فراموش شده در کوه نوردی ایران بدهد، لطف کرده و یادداشتی را در وبلاگ داستان کوه نوشته است. این یادداشت را در زیر بخوانید تا بعدا به بررسی آسیب شناسانه ی آن (!) بپردازم.

از رامین شجاعی صمیمانه سپاسگزاری می کنم.

 

جشنواره ی صعودهای برتر، کلید حل مشکلات

اشاره: این نقد بنا به درخواست آقای محمدی دو هفته قبل و  در ارتباط با یادداشت کیفیت، عنصر فراموش شده در کوه نوردی ایران (2)) نوشته شد، ولی به دلیل حادثه منجر به فوت خانم اسنفندیاری ترجیح دادم انتشار آن را به تعویق اندازم.

 

در مورد یادداشت آقای محمدی باید بگویم با بعضی از مثالها موافق نیستم و خطاهایی گاه به چشم می خورد مثلا اینکه پیشنهاد صعود برنامه مسیر جدید بر روی برودپیک در سال 77 یعنی 13 سال پیش داده شد. شرح کاملی از سابقه این پیشنهاد را می توانید در اینجا بیابید.

مهمتر از این موارد، اما، به نظرم تحلیل ایشان از علت کم پرداختن فدراسیون به کارهای نو صحیح نیست. چرا که:

1-      برنامه برودپیک بار اول در سال 77-78 به دلیل اینکه آقای آقاجانی تصور می کرد ما به اندازه کافی به او "وفادار" نیستیم رد شد. بار دوم در سال 80 اتفاقا خود ایشان موضوع آن را به میان آورد ولی باز هم به همان دلیل از ادامه آن منصرف شد.

2-      فدراسیون آقای آقاجانی اولین صعود زمستانی گرده آلمانها و همچنین چندین تلاش برای صعود زمستانی دیواره علم کوه را در کارنامه خود دارد که نشان می دهد در دوره ای به این مهم پرداخته است، اگر چه به شیوه ای نادرست و با درست کردن حلقه ای از کوهنوردان "خودی".

3-      سابقه ای که ایشان در مورد فدراسیون آقای شعاعی و تمایل ایشان برای اجرا، سرپرستی، و خزانه داری ذکر می کنند با فدراسیون آقای آقاجانی خلط شده است. فدراسیون آقای شعاعی در این زمینه فعالیت بسیار ناچیزی داشته است. و شخص آقای شعاعی بعد از 4 سال تنها در یک برنامه هیمالیا نوردی سرپرست بوده است. ضمن اینکه وظیفه برنامه ریزی و اجرا در مورد تیم های ملی بر عهده فدراسیون هاست. بنابراین اگر معتقد به اجرای صعودها در قالب تیم های ملی هیمالیا نوردی باشیم، چاره ای نیست جز اینکه این اقدامات در فدراسیون انجام پذیرد. شبیه به کاری که برای تیم های ملی سنگنوردی به طور معمول انجام می گیرد.

4-      ممکن است خود آقای شعاعی سابقه فنی کمی داشته باشد اما حلقه اطراف ایشان چنین نبوده اند. افرادی نظیر حسن نجاریان، حمید اولنج، و جلال چشمه قصابانی در زمره فنی ترین کوهنوردان ایران و با کارنامه ای درخشان از کارهای نو هستند که با فدراسیون همکاری نزدیکی داشته اند.

5-      نگاهی به کارنامه فعالیت ایشان در ارتباط با پذیرایی از افکار و طرح های کوهنوردان خارج از فدراسیون نشان می دهد ایشان در بدو امر با گشاده رویی پذیرای کوهنوردان مستقل بوده است. مثلا در ابتدای تصدی ریاست، حمایت خود را از برنامه باشگاه دماوند برای صعود نانگاپاربات اعلام کرد. اما این کوهنوردان آن باشگاه بودند که با تحصیل منابع مالی از این همکاری سر باز زدند.

6-      همچنین فدراسیون از برنامه سال 88 باشگاه آرش بر روی برودپیک حمایت زیادی نمود.

 

بنابراین نباید حداقل آقای شعاعی را از اساس مخالف کارهای نو و در عناد با کوهنوردان مستقل قلمداد کرد*.

 

*به نظر من آنچه آقای محمدی احتمالا در پس ذهن دارد یعنی اختلافاتی که در رابطه فدراسیون با برخی کوهنوردان مستقل دیده می شود، بیشتر معلول سوء تفاهمات است تا اختلافات ریشه ای؛ مثلا انتخاب آقای نظام دوست به عنوان مجری ثابت جلسات انجمن درست در همان زمانی که وی به زننده ترین شکلی به وهن مسئولین فدراسیون مشغول بود و یا عدم اشاره به نقش انجمن کوهنوردان توسط فدراسیون در جشنواره بیستون در حالی که ابتکار آن متعلق به انجمن بود و بسیاری از کارهای مقدماتی آن را نیز انجام داده بود را باید در این گروه دسته بندی کرد. اصولا در فضای "غیر حرفه ای" حاکم بر مناسبات از این دست موارد زیاد می توان پیدا کرد که باعث تشدید اختلافات جزئی تر می گردند. این موضوع البته بحث مفصلی مربوط به خود را می طلبد که در این مجال نمی گنجد.

 

در نتیجه این تحلیل نادرست به راه حل نادرستی ختم شده است. چرا که ایشان معتقد است اشکال در مسئولینی است که به کارهای نو و با ارزش در کوهنوردی بها نمی دهند. راه حل ایشان حمایت مالی مستقیم فدراسیون از برنامه های "باارزش" است. چنانچه در نوشته های گذشته بیان کرده ام این روش دارای اشکالات ذاتی بوده و پایدار نیست صرف نظر از اینکه چه کسی و با چه دیدگاهی رئیس فدراسیون باشد. مثلا حتی اگر در یکی دو دوره با حسن نظر مسئولین از برنامه ای حمایت شود معلوم نیست با عوض شدن افراد زیر دست یا حتی به هم خوردن روابط شخصی این حمایت ها ادامه پیدا کند. اتفاقی که دقیقا برای برنامه برودپیک باشگاه آرش در سالهای 88 و 90 افتاده است.

 

به نظر من بخصوص در شرایط حاضر که فدراسیون خود را "ملزم" به پاسخگویی نمی داند و جامعه کوهنوردی نقش بسزایی در انتخاب فدراسیون ها ندارد، عادلانه ترین و پایدارترین روش حمایت، روش برگزاری جشنواره صعودهای برتر است. به این ترتیب فدراسیون خود را درگیر حمایت اولیه از برنامه ها، که به طور حتم پر از حاشیه خواهد بود، نمی کند. دراین صورت دیگر مهم نیست کوهنوردان از همکاران فدراسیون یا مخالفان جدی آن باشند. مهم صعود انجام شده آنان است که یک هیئت داوری گسترده و متشکل از طیفهای مختلف در مورد ارزش آن نظر می دهد. این راه حل به این موضوع هم کاری ندارد که مدیریت و کادر اجرایی فدراسیون به صعودهای نو چقدر بها می دهند. با اتخاذ این روش صعودهای برتر به تدریج ارج و قرب پیدا می کنند.

 

اما ممکن است کسی همچنان بخواهد به تحلیل علت عدم توجه فدراسیون به صعودهای نو بپردازد. من در داستان کوه گه گاه به این موضوع پرداخته ام. حال مایلم نظر شما را در این باره بدانم.