آدم از این جماعت وبلاگ نویس در عجب است .مدتی پیش دست به دامن اصحاب وبلاگ نویس شدیم تا یه مسلمونی یه طراح قالب سایت پیدا کنه ومارو از شر این قالب تکراری وپر مشکل نجات بده تا لااقل اگر خواستیم یه دلنوشته ای داشته باشیم و در سایتی دیگر لینک دهیم یا از رفیق شفیقمون حمایت کنیم یه سایت کم مشکل داشته باشم .که نشد وناچارم تا ساخت یه سایت پر وپیمون از همین درگاه در نوشتن دلنوشته ها استفاده کنم.پرده اول: در دفتر مجاور ما یه آقائی نقش نیروی خدماتی را انجام میده که خیلی جا افتاده ومتینه واز همون قشر آدمهای زحمت کش که سخت چشماش علیرغم اصالتش به دستان دیگرانه.نه اینکه فکرشما را منحرف کنم بلکه اگر کسی به او محبتی کنه تا مدتها قدردانش خواهد بود . و بدلیل مشکلات مالی ناشی از کسری حقوق کارگری ناچاره شغل دیگری داشته باشه تا خرج کوچ وکلفت خود ... “همایش بیمارستانی”
در هفته ای که گذشت بدلیل سفر به استانهای ایلام وکرمانشاه ولرستان وهمدان، سعادت نصیب بنده نشد که در همایش دو روزه آبخیزداری در اصفهان شرکت کنم.اما دوست عزیزم مهندس افراسیابی در این همایش شرکت کردند که مطالبی در درخصوص این همایش منتشر نموده که در اینجا میتوانید ببینید.موضوع مهم در این همایش انتقادهائی بود که از دکتر قدوسی بیان شد .کسی که در سالهای نه چندان دور از جمله افرادی بود که بنیان آبخیزداری را به شکل وقالب آنزمان بنا نهاد با امید اینکه نگرش وتعاریف این حوزه از حیطه کاری آن خارج نگردد. اما گذشت زمان از آبخیزداری جامع ، حرکت در آبراه ها وسرشاخه های اصلی وفرعی موضوع دیگری ساخت. به عبارتی آبخیزداری شد آبراهه داری .
وجود معارض در حوزه های آبخیز در بخش های زراعت ، مسکن، جاده ، مراتع و .... ایجاب مینماید تا با تجدید در نگرش وکارکرد آبخیزداری توجه شده وصرفن ساخت ... “به صفرش ده بر یک”
فردا ساعت 15:20 سی و هفتمین گفت و گوی داغ سبز با موضوع بحران زباله در جنگل های شمال با حضور مهندس محمد درویش، نگارنده و دکتر هادی کیادلیری در استودیو ایران صدا اجرا و پخش خواهد شد.آنهایی که از ورود فاضلاب و زباله به جنگلهای شمال ناراحتند همینجا کامنتها و سوالاتشان را بگذارند.موسیقی، ادبیات، فناوری و محیط زیست؛ پنجشنبه ها در تارنمای فارسیساعت 13 تا 16رادیو اینترنتی ایران صداwww.iranseda.ir ... “بحران زباله در جنگل های شمال — در گفت و گوی داغ سبز”
ديروز، همزمان با 12 ارديبهشت – روز معلم – طبيعت زيباي بختياري يكي از
معلم هاي دلسوز محيط زيست كمنظيرش را از دست داد. باورتان ميشود؟ [تقصیر من چیه رفرنس اصلی اینجوری نوشته]مهندس
هومان خاكپور، بي شك يكي از كارشناسان باتجربه و دلسوز منابع طبيعي كشور
است كه ثمرهي سالها تجربهي خود را در قالب انديشكدهي مجازياش با عنوان " ديده بان طبيعت بختياري" به عموم مشتاقان پرشمارش هديه ميداد. اما شوربختانه بايد اعلام كنيم كه پس از تارنماي مهار بيابان زايي،
اينك نوبت به ديده بان طبيعت بختياري رسيد تا به محاق رفته و اهالي سختكوش
چهار محال و بختياري از ارتباط مستقيم و بي واسطه با انديشه هاي اين معلم
فرهيخته و باتجربه خود محروم شوند. واقعاً چرا؟ چرا نبايد
سازمانهاي مسئول در حوزه منابع طبيعي و محيط زيست كشور اعتراض رسمي خود را
به اين روند اعلام كنند؟ مگر نه اين است كه يكي از وظايف مهم ... “نوبت به نگهبان بام ایران رسید.”
امروز يكي از دوستان برايم ايميلي فرستاد كه بد نديدم آن را منتشر كنم. با خواندن اين ايميل به ياد مادران چرنوبيل افتادم كه امروز از فرزندانشان تنها يك قاب عكس باقي مانده است. همان طور كه در جريان هستيد بر اثر زلزله و سونامي كه بيستم اسفند ماه سال گذشته در ژاپن رخ داد، بسياري از مردم دنيا را نگران يك فاجعه بزرگ و غير قابل كنترل هسته اي كرد. اما اين روزها ژاپني ها تمامي داشته هاي خودشان را به ميدان آورده اند تا از وقوع يك حادثه عميق تر جلوگيري كنند. بد نيست اين ايميل را يك بار هم كه شده بخوانيم و به عمق ماجرا کمی فکر كنيم؛
پنجاه نفر علیرغم خطر مرگ برای کنترل در راکتور فوکوشیما باقي ماندهاند. مردم ژاپن به آنها سامورایی مي گويند. این گروه کوچک مهندسین و تکنسین ها بصورت قهرمانان ملی ژاپن در آمده اند. به آنها “کامی کازی” و ... “اين پنجاه نفر براي حفظ زمين فدا خواهند شد !”
مطلب اين پست به بهانه بازديد اخير خود و پروفسور كريستين اوپ استاد جغرافياي آب و خاك از دانشگاه ماربورك آلمان از درياچه اروميه نوشته شد. ايشان در نخستين روزهاي ارديبهشت ماه سالجاري مهمان بخش تحقيقات بيابان-موسسه تحقيقات جنگلها و مراتع كشور بود. از آنجا كه نامبرده تحقيقات زياد و قابل توجهي در درياچه آرال و همچنين مسايل مربوط به گرد و غبار در آسياي ميانه از جمله تركمنستان،ازبكستان و قزاقستان داشتند برنامه اي براي سفر به اهواز و همچنين بازديد درياچه اروميه به اتفاق ايشان و تني چند از همكاران بخش بيابان تدارك ديده شد كه ضمن بازديد، نتايج تحقيقات خود را در هر مورد در اهواز و اروميه نيز در جمع محققين و صاحب نظران استان ارايه كند. هر دو سخنراني اهواز و اروميه با استقبال خوبي برگزار شد از اقبال ما در روزهاي سفر به اهواز (5-2 ارديبهشت) و اروميه (7-6 ارديبهشت) هوا بسيار عالي و از ... “سرنوشت آرال عبرتی برای دریاچه ارومیه”
خبرگزاري مهر امروز ماجرای دو توله خرسی را گزارش داده که در پارک کوهستانی خرم آباد نگهداری می شوند. اين روايت، روایت تلخ از انسانهایی است که طبیعت را بازیچه خودخواهی هاي خود کرده اند تا رهاورد این خودخواهی چیزی جز کوچ اجباری و فراق برای خرس مادر و فرزندانش نباشد.... ... “تصاويري از دو توله خرس بي مادر در خرم آباد”
باید بگویم فراتر از تکان دهنده.کتاب «خانه دایی یوسف» و نیز «در ماگادان کسی پیر نمیشود»ماجرایی واقعی و معاصر را بازگو می نماید که نه تنها برای هر ایرانی،که خواندنش برای هر کسی بسیار ضروریست.برای همین یکی از این دو کتاب آقای اتابک فتح الله زاده که ظاهرن-نخست-در سوئد چاپ شد امروز در ایران به چاپ ششم(که من خریدم)رسیده.
یک نکته:یادش به نیکی-دو سال پیش،در آستانه نمایشگاه کتاب سال ۸۸- با یاری دکتر محمد درویش گرامی ما موج وبلاگی شناساندن کتاب را راه انداحتیم و اینکه هر کسی یک کتاب خوب و سازنده را با چرایی اش در وبلاگش بیاورد و این کار را از ۵ وبلاگ دیگر هم بخواهد.و کار زیبایی از آب در آمده بود.در این باره-کلیک اینجا
راستی شما که این پست را می خوانید، یک پست با شناساندن یک کتاب در وبلاگت بگذار! ... “یکی از این دوکتاب را بخوانیم.در آستانه نمایشگاه بین المللی کتاب تهران(14-24 اردیبهشت)”
خنده دار بود !
شنیدن این موضوع که حفاظت از محیط زیست باعث افتخار نیست !
همه جورشو شنیده بودیم الا این یه مورد رو !
انواع و اقسام تهمت و بی ادبی و اتفاق برایمان پیش آمده بود غیر از این مورد !
حتی روزی که برای پخش پلاستیک زباله در روز ۱۳ فروردین بعد از دعوای پیش آمده بین دو نفر برای پادرمیونی توسط گاز اشک آور پذیرایی شدم و نزدیک بود زبونم لال........! اینقدری که امروز از شنیدن این موضوع متعجب شدم...... ... “آیا حفاظت از محیط زیست مایه افتخار است؟؟ نظر شما چیست؟”
بامداد امروز که از پارک لاله میگذشتم-از دور ،لای درخت ها-شمار بالایی گربه رو دیدم که یک جا گردهم آمده بودند.کمی نزدیک تر شدم دیدم مردی میانسال برای گربه ها صبحانه آورده و گربه ها هم مرد رو ول نمی کردند.من هم کمی پنیر داشتم و یکی از آنها کنار من آمد و با بازی گوشی و لوس بازی گربه ای ،کمی از پنیر را نوش جان کرد.هر از گاهی خانمی را در پارک لاله می بینم که برای گربه ها ناهار میآورد .
اگر این خانم و آقا،که معلوم بود آدم باسوادی هم هستند رهبر لیبی یا بحرین بودند این اندازه خون بیگناهان به زمین ریخته نمیشد.............میازار موری که دانه کش است ... “آفای قذافی!آفرین به این خانم و آقا،که بیشتر روزها، برای گربه های پارک لاله، ناهار و صبحانه می آورند”