تنها دکتر ابتکار می تواند…

گرچه در سیاهه کسانی که قرار است بر صندلی پردیسان بنشینند نام های بزرگی چون دکتر صدوق، محمد مجابی، دکتر فاضل و دکتر تابش به چشم میخورد؛ اما به نظر نمی رسد پیکره ی محیط زیست کشور را که دکتر احمدی نژاد به دست معاونین خود هر روز ویرانترش کرده اند بتوان به این راحتی ها به کسانی با تجربه های زیر ریاست سازمان واگذار کرد و با خیال راحت به آینده چشم دوخت. تمام گزینه های مطرح شده در لیست ریاست سازمان محیط زیست افرادی با صلاحیت هستند. دکتر صدوق به خاطر تخصص و سال ها تجربه در مسند مدیریت های مختلف در حوزه ی محیط زیست، مهندس مجابی برای سال ها کار اجرایی و مدیریتی در سیستم دولت اصلاحات، دکتر فاضل - حداقل به خاطر ایستادگیش در برابر برنامه های غیرعلمی و ساده لوحانه ی واگذاری جنگل های دکتر احمدی نژاد و مافیای شکار و زمین خواری، دکتر  ... “تنها دکتر ابتکار می تواند…”

Continue Reading ←

Posted in: دسته‌بندی نشده

نظام برابری امام علی و مجاهدان سهم خواه …

علی می خواست "نظام برابری را برپا کند. برای همین تمام امتیازاتی را که در زمان خلیفه ی دوم و سوم به "السابقون " می دادند قطع کرد و اعلام کرد که " همه ی مردم مانند هم هستند و از حقوق و سهم یکسان از بیت المال بهره می برند". در این بین برخی "السابقون " که بیشتر و پیشتر از همه برای زنده نگه داشتن پرچم دین جنگیده بودند مخالف این استراتژی و جهان بینی بودند و سهم ویژه ی خود را می خواستند. اما فکر می کنید علی به آنها چه جوابی داد؟ متنی از کتاب "امام علی بن ابی طالب" نوشته عبدالفتاح عبدالمقصود را برایتان می گذارم. « بدون هیچ پرده پوشی، علت مخالفت خویش با علی (ع) را به صراحت می گویند:« مخالفت تو با خلیفه ی پیشین در تقسیم ! تو در دادن سهم، حق ما و دیگران را یکسان گذاشته ای و میان  ... “نظام برابری امام علی و مجاهدان سهم خواه …”

Continue Reading ←

Posted in: دسته‌بندی نشده

در نقطه ی آسایش …

نمی دانم کجا اما یکروز جایی خواندم " سربازی که از آستانه پاییز بترسد سرباز نیست؛ عالیجناب اندوه است" من امروز یک سرباز هستم. بی ترس و بی نگرانی از آستانه هایی که در تمام فصول در برابرم قرار می گیرد. حالا دوباره آمده ام اینجا، اما اینبار در نقطه آسایش ایستاده ام. نقطه ی آسایش را که می شناسید؟ وقتی آستانه ی تحملت را بالا ببری و باز هم بالا ببری، کم کم به جایی می رسی که نه گرما و نه سرما را احساس نمی کنی. نه کوه ها و نه صخره ها هیچ یک مانع رفتنت نمی شوند. تنها می روی و می روی و می روی تا از تبدیل شدن به گنداب، رهایی یابی. می روی تا رود شوی و به دریا بپیوندی. حال بگذار آنها هر کاری می خواهند بکنند.دیگر به نقطه ای می رسی که نه از بی حرمتی ها می رنجی و نه  ... “در نقطه ی آسایش …”

Continue Reading ←

Posted in: دسته‌بندی نشده