یه هوا کلاهو ببر بالاتر

هر روز که تصمیم میگیرم قبل از خواندن تیتر مطالب سایت های زیست محیطی واخبار منابع طبیعی اول به امورات خودم برسم نمیشود که نمیشود .این دل صاحب مرده ما طاقت ندارد از کنار مسائل ریز ودرشت بگذرد.وناچارن برای دل خودم هم شده چند خطی در این مکان اثری بر جا گذارم تا هم بار سنگین دل را سبک کنم هم بدنبال سو سوی امیدی جهت حمایت از سوی وبلاگ نویسانی که خیلی هم حاشیه امنی برای صحبت وبحث ندارند باشم.

 مشکلات حادث شده چند روز اخیر در باب ساخت وساز اوقاف در اراضی مشا  واقع در امامزاده هاشم جاده هراز اینقدر از منظر کارشناسی مضحک وخنده دار است که بایستی در یک پارادوکسی متضاد به جای خنده گریست. شیر تو شیری در عدم هماهنگی ادارات وسازمانهای این کشور ید طولائی دارد.اما اینکه اوقاف که هر جا مال ومکنتی یافت شود شریک آن است و در دامداری ومرتعداری ودامپروری گرفته تا مشاغل دیگر را دستی بر آتش دارد باید گفت: چرا باید ارزشهای زیست محیطی را فدای ارزشهای بازاری مرتع نموده وبا چرتکه به محاسبه ارزشهای حاصل از مرتع بپردازد.سالهاست بدلیل آنچه توسعه نامیده میشود پدر صاحب منابع طبیعی درآمده  وشبیه این کار در خیلی نقاط دیگر کشور انجام شده و خیلی ازمراتع منجمله مراتع میانبند از بین رفته وبنوعی به شهر سازی وصنعت وباغ و ویلا وهزار کوفت وزهر مار دیگر تبدیل شده  ونبود این مراتع معضلات عدیده ای را در بخش مدیریت مراتع تابستانه وزمستانه(قشلاق وییلاق) بوجود آورده که سالهاست انرژی و وقت واعتبارات سازمان مربوطه را تحت عنوان مدیریت پروژه چرا به خود اختصاص داده  است .این پروژه از این منظر موفق نخواهد شد که حلقه ای مفقوده بنام مراتع میانبند را ندارد وهمه اینها بدلیل از بین رفتن مراتع میانبندی بوده که دامداران بوسیله چارپایان ونه با ماشین از آن عبور کرده وخود را به مراتع ییلاقی یا قشلاقی خود میرساندند.این یکی از خواص مراتع میان بند ویکی از مشکلات نبود این مراتع است وصد مشکل دیگر هم در تخریب مرتع وتبدیل به ساختمان وجود دارد که وقت پرداختن به آنها در این مجال نیست. اول بار حکایت اوقاف را در  گزارش هشت وسی سیما دیدم و همانند خیلی از وقتها دلم گرفت وامروز که مصاحبه عبدی نژاد را خواندم دلم نیامد چیزی ننویسم.  کج فهمی وسطحی نگرانی مدیران برخی ارگانها ونهادها وسازمانها خیلی وقتها بیشتر از دیگر اوقات ترا به این فکر فرو میبرد که ای کاش من هم یک عمله بی سواد بودم تا اینقدر صبح تا غروب حرص از دست این جماعت بد فهم  نمیخوردم.
جناب مهندس عبدی نژاد آیا همکاران شما برای ساخت یک آغل 10 متری یا شخم مرتع یا هر نوع حرکت خارج از ضوابط موجود، پرونده تخلف تنظیم نمیکنندودامدار را به پای میز دادگاه نمیکشانند؟اگر جواب مثبت است که بسم اله وقت درنگ ومماشات واز این جور ملاحظه کاری ها نیست .وقتی ارگانهای ذیربط در شهرستان دماوند بدون توجه به حضور شما به عنوان متولی عرصه های مرتعی و منابع طبیعی اقدام به تبانی با اوقاف در جهت واگذاری وساخت میکنند شما هم  با  صلابت ، پرونده تخلف ایشان را به دادگاه بفرستید.شاید با این کار اگر به شرایط قبل از واگذاری وتخریب مراتع منطقه مشا نرسیم اما هنوز امیدوار خواهیم ماند که مدیران ما نیز با دیدن این ناهماهنگی ها اندکی بر سر وصورت خود خواهند کوبید.پس بگو تا این سو سوی امید در دل علاقمندان به زیست بوم این دیار خاموش نگردد.
سخنی هم با حضرات اوقاف چی دارم مشروط بر آنکه بجای سرکشی به زمینهای دیگران در جهت پیدا کردن سوراخ دعا و تصرف این زمینها تحت عنوان اوقافی ،سری به این مکانهای مجازی زده واز این سخنان پند گیرند:
حرمت امامزاده با متولی آن است.اگر شما به عنوان بهره بردار( نه مالک اراضی) مرتع ومنابع طبیعی هستید نبایستی نظرات غیر فنی وغیر کارشناسی را جایگزین قانون نمایید.در آن صورت فردا روزی،  هرج ومرج در اراضی دیگر مرتعی رواج یافته وبا یک چرتکه بهره برداران، همه مراتع حریم شهرها وروستاها به باغ وبوستان و ویلاتبدیل خواهد شد ودود این نابخردی اول به چشم خود شما خواهد رفت.اگر هم مسلمانید که این سخنان مولایمان  را آویزه گوش قرار دهید:
عمر درباره ی سواد کوفه(زمینهای اطراف شهر کوفه) با اصحاب  مشورت کرد. بعضی از ایشان گفتند :آن  رادر میان ما بخش کن.  پس با علی مشورت کرد، وی گفت :اگر امروز آن را بخش کنی برای کسانی که  پس از ما باشند چیزی نخواهد بود،لیکن آن را به دست ایشان می سپاری تا در آن کار کنند و برای ما وآیندگان هر دو باشد.پس عمر گفت: خدایت بر این عقیده  توفیق دهد.) تاریخ یعقوبی ،جلد دوم،احمدبن ابی یعقوب "ابن واضح یعقوبی"ترجمه محمد
 ابراهیم آیتی.شرکت انتشارات علمی وفرهنگی،تهران ،چاپ پنجم،1366،صفحه 39
به نقل ازفتوح البلدان.ص360)

وبدانید اراضی ملی متعلق به همه افراد این مملکت است نه مال توست، نه بابای من و نه کاکای همسایه.

Posted in: دسته‌بندی نشده