حاجي علي شرفي / هفته نامه سيمره ؛ در جهان امروز و در ارتباط با محیط زیست، پرسش اساسی این است که آیا صنعتیشدنِ زندگی بشری، تأثیری مثبت روی محیط زیست داشته یا خیر؟ تداوم زندگی انسان از زمان پیدایش تاکنون، به طبیعت و محیط زیست وابسته بوده است. در قرنهای متمادی، بشر سعی نموده که برای بهتر زیستن و دستیابی به سود و سرمایهی بیشتر، توان خود را برای تسلط بر طبیعت و محیط زیست بهکار گیرد و در این روند، تسلط قهرآمیز خود را بر طبیعت تثبت کند. وجود رفاه نسبی در برخی از جوامع بشری، نشان میدهد که رسیدن به رفاه، ممکن نشده است مگر با تخریب طبیعت و محیط زیست.
در این مسیر، بخش عظیمی از محیط زیست تخریب شده و در آینده نیز همینگونه خواهد بود. تخریب محیط زیست یعنی نابودی انسان! گسترش صنعت، امکانپذیر نبوده مگر با تخریب جنگلها، کوهها و دریاها؛ یعنی «سیستم اکولوژیک» را بههم زدهایم تا صنعتی شدهایم.
در محیط بینالملل نیز حکومتها برای تسلط بر منابع طبیعیِ بیشتر، با هم رقابت و حتا درگیری داشتهاند؛ به ویژه سهم حکومتهای خودکامه در نابودی محیط زیست، بسیار بیشتر از دیگران بوده است. براساس تحقیقات و پژوهشهای بهعمل آمده و ارائهی نتایج این پژوهشها به اجلاسهای جهانی محیط زیست (بهویژه در سالهای ۲۰۰۷ و ۲۰۱۰ میلادی)، تا پایان همین قرن، بخشهای بزرگی از سرزمینهای حاصلخیز به علت کمبود شدید آب، آلودگی هوا و تخریب محیط زیست از بین میرود.
به عنوان نمونه، کشورهای عربی در حال حاضر ۱۰ درصد زمینهای حاصلخیز دنیا و یک درصد کل آبهای شیرین جهان را در اختیار خود دارند که با این وضعیت، آیندهای ناامیدکننده برای آنها در زمینهی محیط زیست و به ویژه بحران کمآبی، پیشبینی میشود. بحران آیندهی جهان را باید «بحران آب» نامید؛ وقتی زمین روز به روز گرمتر میشود، خشکسالیها نیز گستردهتر و در نتیجه میزان آب شیرین جهان نیز کمتر میشود. این مسئله میتواند حتا درگیریهای منطقهای و بینالمللی را بر سرِ آب، بیشتر کند.
آب به کالای نایابِ آینده تبدیل میشود! ممکن است بحران آب، آرایشهای جدید سیاسی و اقتصادی کشورها را رقم بزند. به همین دلیل، باید در اینباره هوشیار باشیم. ساخت کارخانجات صنعتی یا مکانهایی مثل هتلها و مراکز تفریحی در کنار جنگلها و دریاها، نوعی تجاوز مستقیم به محیط زیست و طبیعت است. گسترش بیرویهی راههای ارتباطی (بدون توجه به محیط زیست) نیز میتواند طبیعت را تباه کند.
نباید به هر بهانهای، «نظم اکولوژیک» را مختل کنیم. در این راستا، نبود برنامهریزی پایدار و علمی و نیز بیتفاوتی برخی از مردم و نهادها باعث شده که بحران محیط زیست به حاشیه رانده شود و آن را کماهمیت بدانیم! چرا مشکلات زیستمحیطی را «مشکلاتی حاشیهای» و بیاهمیت میدانیم؟ زندگی روزمرهی ماشینی و رشد صنعت در کشورهای توسعهیافته و یا در حال توسعه، بهویژه کشورهایی مانند چین و سودجویی لجامگسیختهی سرمایهداری جهانی، باعث شده که محیط زیست طبیعی و سالم از بین برود. در این وضعیت، انسان امروزی بر سر دو راهی قرار گرفته است: زیستن با صنعت یا بدون صنعت؟!
هر چند برخیها هم معتقدند که همین انسانها میتوانند با بهرهگیری درست از علم، دانش و توانمندیهای خویش (توجه به مفهوم توسعهی پایدار)، شرایط بهتری را برای رندگیِ خویش در جهان امروز فراهم کنند.