نگاهی به برخورد ما و دیگران با پارک های جنگلی
کوشان مهران- شایعه ی فروش پردیسان به بهایی ناچیز، در کنار نابودکردن باغ های اراج، به جای دل به درد آوردن، موی بر تن راست می کند. این نوشتار، درباره ی سابقه ی مدیریت و بهره برداری پایدار از پارک های جنگلی شهری در کشورهای دیگر است… و تنها باید افسوس خورد و افسوس خورد (و دیگران زمین بخورند و عرصه و اعیان تهران را به حراج گذارند).
در سال 1624 لوئی سیزدهم پادشاه فرانسه، کوشکی کوچک در شکارگاه جنگلی ورسای در نزدیکی پاریس بنا نهاد که در دوران پسر او لوئی چهاردهم، بزرگ ترین مجموعه کاخ های سلطنتی جهان یعنی ورسای درآن ایجاد گردید. در بسیاری از کشورهای اروپایی پارک های جنگلی شهری سابقه ای دیرینه به عنوان شکارگاه سلطنتی داشته اند. تا سال 1637 محوطه ی جنگلی که اکنون به عنوان هایدپارک (یکی از مهم ترین دیدنی های کلان شهر لندن است) به عنوان شکارگاه سلطنتی دربار مطرح بوده و از این سال، استفاده ی عموم از آن آزاد گردید.
در شهر جادویی پاریس نیز می توان به پارک جنگلی ونسن با مساحت 995 هکتار اشاره نمود که تا سال 1793 و کوران انقلاب کبیر به عنوان شکارگاه سلطنتی مطرح بوده و درباریان سوار بر اسبان بادپا به نخجیر گوزن و گراز می پرداختند. بسیاری از پارک های جنگلی پایتخت های اروپایی که اکنون در حاشیه و حتی مرکز شهر قرار دارند به دلیل پیشینه ی مدیریت شکارگاهی از دست اندازی و تخریب و پاکتراشی محفوظ بوده و برای صدها سال از دست اندازی به دور بوده اند که یکی از بهترین نمونه ها، پارک جنگلی برلین با وسعت 400 هکتار است که تا اوایل قرن نوزدهم همچون دیگر قرق ها به عنوان یک پارک گوزن (Deer Park) مدیریت می شد.
اما پارک مرکزی(Central park) نیویورک داستان جالبی دارد. در سال 1844 نیاز به یک پارک عمومی برای شهر رو به رشد نیویورک احساس می شد و پس از مدت ها کار کارشناسی در منقطه منهاتان یک مزرعه ی متروک پرورش خوک و یک تالاب کوچک به عنوان نقطه ی شروع کار انتخاب شد و اکنون یک پارک جنگلی زیبای حدودا 300 هکتاری در کلان شهر نیویورک، ناباورانه در میان آسمان خراش ها، گوشه ای از طبیعت را به شهرنشینان می نمایاند.
الحق که ما ایرانیان فرصت سوزی های بسیار داشته ایم! باغ های اراج به عنوان آخرین بخش از ریه ی این شهر (که به ناحق کلان شهر نام گرفته) به ضرب آب آهک سوخته می شوند و در این میان چوب حراج زدن به بهایی نازل بر پردیسان آخرین بخش این فاجعه می باشد. در اوایل دهه 1350 برنامه های سترگی برای مدیریت دره ی پردیسان به عنوان یک موزه ی تاریخ طبیعی مدرن و پیشرفته درنظر گرفته شده و طراحی آن برنده ی یک جایزه ی جهانی شده بود. ولی اکنون شاید فروش این مقدار زمین چندان هم بی راه نباشد؛ سازمان حفاظت از محیط زیست، به مدت سه دهه بهترین نقطه ی در اختیار خود را به حال خود رها کرده بود. در بغل گوش “ابرکارشناسان” و کهنه ارزیابان منطقه فروش، پازن را از فنس بیرون کشیده و سربریده اند و حضرات مدعی احیای شیر و ببر می باشند. بهترین مکان برای ایجاد یک پارک جنگلی سودآور و پربازده به پاتوق معتادان و خلافکاران بدل شده و اگر تا کنون کسی از کارکنان این مجموعه به سرقت نرفته، آن را باید به حساب خوش اشتهایی خلاف کاران گذاشت.
گنجی را به عمد در لجن انداخته ایم تا آن را به نازل ترین بها به دوستان واگذار نماییم. گویا چوب حراج زدن بر جاجرود بس نبود! در سال 1850 عملا پاریس همان پاریس دوران فرون وسطی با کوچه های تنگ و فاضلاب روباز بود ولی شهردار نوآور و کاری پاریس بارون هوسمان کاری کرد کارستان تا این عروس اروپا و شهر نور را پدید آورد. در اقدامی ضربتی و پیوسته تمام کوچه های تنگ و محلات قدیمی که یادآور داستان بینوایان ویکتور هوگو بود تخریب و نوسازی شده و جای خود را به بلوار های مستقیم و عریض و ساختمان های نورگیر و فضای سبز دادند.
در برلین و پاریس و لندن هنوز از آپارتمان های دویست سال پیش نوسازی شده استفاده می نمایند اما ساختمان پانزده ساله ایران کلنگی به حساب می آید. در انگلستان ساختمان های قرن چهاردهم همچون دسته گل درخشیده و به بهترین امکانات بروز شده اند اما در تهران محلات قدیمی وضعی و حالی ناگفتنی از دیدگاه امنیتی و اجتماعی پیدا کرده اند. بارون هوسمان به عوض تخریب محلات قدیمی، ساکنان فقیر را موقتا در حومه ی شهر اسکان داد ولی در ایران به جای بازسازی و انجام طرحی چون نواب، باید دامنه ی شهری را به هر سوی گسترش دهیم. عقل سلیم حکم می نماید به جای منطقه فروشی و شهرک سازی، بافت فرسوده ی تهران را از بن و پایه کوبیده و نوسازی نماییم. افسوس که ما حتی در آفریقا هم نیستیم، و بزرگان آن کاره و منطقه فروشان بنام محیط زیست به راحتی چشم بر حراج دانشگاه کرح و پردیسان و جاجرود بسته و بزرگترین مشغله فکری شان پس از منطقه فروشی، آنالیز وضعیت قوچ البرز مرکزی است که آیا در هنگام ریختن سرگین نخست پای راست خود را بلند می کند یا پای چپ خود را!
شاید در شرایط کنونی، انحلال پردیسان هم راهکاری برای نجات محیط زیست کشور باشد!