موضوع روز جهانی کوهستان امسال، “کوه ها و جنگل ها” است. به این مناسبت، در این جا گفته هایی از چند پژوهشگر را که با این موضوع ارتباط دارد، نقل می کنیم.
دفترهای نمایندگی انجمن و دیگر علاقمندان می توانند از این نوشته ها، به عنوان یک دستمایه برای تهیه ی متن سخن رانی، بروشور، مطالب رسانه ای، و در دیگر کارهای آموزشی مربوط به 11 دسامبر استفاده کنند.
1– از ادوارد ویلسون، زیست شناس و استاد دانشگاه هاروارد؛ کتاب تنوع حیات، ترجمه: عبدالحسین وهاب زاده، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، 1384
جنگل، تولید کننده ی آب
درست است که جنگل ها در منطقه هایی می رویند که رطوبت مناسبی در خاک و هوا باشد، اما در عین حال جنگل خود یک عامل باران زا و حفظ کننده ی آب در خاک است. ادوارد ویلسون می نویسد: «جنگل وسیع آمازون نیمی از بارندگی اش را خود سبب می شود. با بریده شدن جنگل بارندگی نیز به همان نسبت افت می کند. مدل های ریاضی مربوط به چرخه های بارندگی و تبخیر نشان داده که برای پوشش سبز یک آستانه ی بحرانی وجود دارد که اگر وسعت جنگل از آن کمتر شود دیگر قادر به دوام نیست و بخش عمده ی حوضه ی رودخانه به طور برگشت ناپذیر به درختچه زار چمنی مبدل خواهد شد.»
جنگل و جلوگیری از گرم شدن زمین
«وقتی جنگل ها بریده می شود بخشی از عناصر شیمیایی سازنده ی چوب و و بافت هایش به صورت گازهای گلخانه ای درمی آید. سپس با رشد مجدد جنگل مقدار مساوی از این عناصر دوباره به ماده ی جامد گیاهی تبدیل می شود. کاهش خالص سطح جنگل های جهان بین سال های 1980- 1850 حدود 90 تا 120 میلیارد تن گاز کربنیک به هوا- سپهر زمین اضافه کرده است. […] اگر 4 میلیون کیلومتر از مناطق استوایی، به عبارت دیگر مساحتی به اندازه ی نصف برزیل، دوباره جنگل کاری می شد تمام افزایش گاز کربنیک که از ناحیه ی انسان به وجود آمده از بین می رفت. به علاوه از شدت افزایش متان و سایر گازهای گلخانه ای نیز کاسته می شد» (ص 352).
کوهستان، خاستگاه تنوع زیستی
ویلسون در کتاب خود، چند جا به این موضوع میپردازد که تنوع زیستی در ناحیهی جنگلهای پرباران استوایی، از هر جای دیگر زمین بیشتر است: «این جنگل ها با آن که بیش از شش درصد سطح زمین را اشغال نمیکند، گمان میرود که بیش از نیمی از گونههای موجودات زندهی جهان را در خود جای داده باشد … اوج تنوع گیاهی را در فلور جمعی سه کشور ناحیهی [کوهستانی] آند، یعنی کلمبیا، پرو و اکوادور میتوان دید. در اینجا بیش از 40000 گونه در منطقهای به مساحت تقریبی 2 درصد جهان میروید» (ص 227).
در بحث از «در خطر بودن تنوع زیستی» (فصل دوازدهم)، ویلسون با استفاده از مدلهای «جغرافیای زیستی» و تشریح وضعیت چندین زیستگاه، ارتفاعات غرب آمازون را هم داستان با دیگر زیستشناسان، «بزرگترین فلور و فون شناخته شدهی جهان» میخواند. در این ناحیهی کوهستانی، «غنیترین اغنیا (از نظر گونههای بومی) … به صورت یک نوار پنجاه کیلومتری، بین ارتفاعات 500 تا 1500 متری … را میپوشاند. در هر ستیغ کوه مجموعهی متراکمی از گونههای گیاهان و جانوران یگانه و محلی وجود دارد که هنوز اکثراً مورد مطالعه قرار نگرفتهاند» (ص 304). متاسفانه با تراشیده شدن سریع این جنگلهای کوهستانی و تبدیل 65 درصد گسترهی آنها (تا زمان نوشته شدن کتاب) به کشتزارهای نخل روغنی، این تنوع و ثروت کم شناخته به سرعت رو به نابودی میرود.
کوهستان، پناهگاه گونهها
امروزه، در بسیاری از بخشهای آمریکای جنوبی (همچون خیلی از دیگر زیستگاههای جهان) از آن تنوع شگفتآور نخستین، فقط تکههایی در کوهستان به جا مانده است. برای نمونه، از جنگل پرباران سواحل اقیانوس اطلس که داروین در سال 1832 آن را «پیچنده، همچون طرهی مو و سرشار از سکوت درختان سر به فلک کشیده» خوانده بود و از دیدن آن سرشار از اعجاب، حیرت، تعبد و تقدیس شده بود، فقط «پنج درصد … عمدتاً در مناطق پرشیب کوهستانی جان سالم به در برده است» (ص 304). به همین ترتیب، «گونههای پرندگان بومی جان به در بردهی هاوایی که اغلب گونک (رلیکت)های کوچک گوشهگیر و نه چندان برجسته هستند، به بقایای جنگلهای کوهستانی این منطقه محدود شدهاند» (ص 283).
در بسیاری از منطقه های جهان، برای دیدن گوشهای از زیستگاهها به شکل قدیم خود باید به کوهستان رفت. مثلاً برای دیدن جزیرهی کالدونی جدید در اقیانوسیه «به صورتی که قبلاً بوده، بایستی از کوهها بالا رفت و شیبهای تند و نقاط دور افتاده را در پیش گرفت، جایی که چوببرها امکان صاف کردن آن را نداشتهاند» (ص 309). یا برای یافتن گونهای باارزش از گیاه پریوش که از آن دارویی برای درمان بیماری کشندهی لوسمی لنفتیک استخراج میشود، باید به ارتفاعات بتیسلئو در ماداگاسکار رفت که آخرین زیستگاه طبیعی این گیاه است (ص 326).
ویلسون میگوید که مایر 18 «نقطهی داغ» را برشمرده است، اینها در مجموع کمتر از نیم درصد سطح زمین را میپوشانند، اما حدود بیست درصد کل گونههای جهان را در خود پناه دادهاند. در شرح این 18 نقطه که در صفحههای 300 تا 310 آمده متوجه میشویم که دست کم هشت منطقه، کوهستانی است و شاید در چند نقطهی دیگر هم (که مشخصاً از آنها به عنوان منطقهای کوهستانی یاد نشده) بخش قابل توجهی از تنوع باقی مانده، مرهون وجود کوهها باشد (مثلاً در ماداگاسکار).
2- از هانس بوبک، استاد علوم جغرافیایی دانشگاه بُن که حدود شصت سال پیش در ایران پژوهش های جغرافیایی و گیاه شناسی انجام داده است؛ کتاب سیمای تاریخی جنگل های طبیعی و درختزارهای ایران، ترجمه: عباس پاشایی اول، انتشارات سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، 1384
وضع جنگل در ایران، و عوامل تخریب آن
«کشور ایران از نظر جنگل جزو فقیر ترین کشورهای جهان می باشد. […] البته با در نظر گرفتن موقعیت کشور در کمربند قدیمی خشک جهان انتظار دیگری نیز نمی توان داشت. به طوری که اگر ارتفاعات کوهستانی موجود سراسر کشور را محصور ننموده و یا حتی قطع نکرده و موجب ریزش باران های زمستانه، بهاره و یا حتی گاهی تابستانه نمی شد، شاید جوامعی از درختان جنگلی را فقط می توانستیم در مناطقی جستجو نماییم که دارای آب های زیر زمینی شیرین باشند. […] گناه اصلی در فقر جنگلی کشور ایران [منظور فقیر تر شدن جنگل های طبیعی است که موجود بوده] در استفاده ی بی رویه ای می باشد که از عهد باستان در اراضی جنگلی این سرزمین معمول بوده است. از زمان های بسیار قدیم حرکت کاروان های بزرگی از هیزم و زغال از مناطق جنگلی به طرف مناطق مسکونی تصویر معمولی و آشنایی بوده است، ولی دستیابی به وسایل نقلیه ی موتوری و راه آهن، استفاده ی بی رویه از این منابع را صد چندان نموده است.»
«از سطح جنگل های اقتصادی [ایران] هر روز کاسته شده و از مجاورت مناطق مسکونی و راه های سراسری عقب نشینی می نماید. در عین حال این جنگل ها از داخل نیز توسط دام داران و جنگل نشینان در نهایت بی توجهی مورد بهره برداری بی رویه قرار می گیرد. به طوری که هیچ بیننده ی دقیقی نمی تواند در این مطلب شک داشته باشد که سطح جنگل های خشک ایران در قرن ها و هزاره های اخیر به طور قابل توجهی کاهش یافته است. این حدسیات نه تنها بارها توسط کارشناسان ذکر شده است، بلکه از نظر تاریخی نیز می توان آن را ثابت نمود» (صص 2-1).
3- از محمد حسین جزیره ای، استاد پیش کسوت جنگل شناسی در دانشگاه تهران؛ کتاب جنگل شناسی زاگرس، (همراه با مرتضی ابراهیمی رستاقی)، انتشارات دانشگاه تهران، 1382
آسیب شناسی جنگل های زاگرس
«جنگل های زاگرس از دیرباز در معرض آسیب های فراوان بوده اند: آسیب هایی که موجب محو جنگل در قسمت هایی از آن و باعث سیر قهقرایی در قسمت های دیگر گردیده است. فضای بازی که هم اکنون در جنگل های زاگرس مشاهده می شود تنها منبعث از خشکی نیست و آسیب های وارده به این جنگل ها، در طول قرون متمادی نیز سهمی در این تُنُکی جنگل ها دارد.»
«ما در این گفتار، به عمده ترین آسیب ها اشاره می کنیم: 1- چرای دام. دام روستایی در تمام طول سال و دام عشایری در حدود نیمی از سال را در جنگل های زاگرس به سر می برند. ناچیزی پوشش علفی عرصه ی جنگل، که در مدت کوتاهی از سال وجود دارد، نمی تواند جوابگوی نیاز گله های پر جمعیتی باشد که به این جنگل ها هجوم می آورند.از این رو، دام به ناچار به برگ و سرشاخه های نورسته و میوه ی درختان و درختچه ها حمله ور می شوند و موجب امحای زادآوری جنگل می گردد. 2- زراعت در زیر اشکوب درختان جنگلی. طبق مشاهدات عینی و بر پایه ی نظر کارشناسی، حدود بیست درصد جنگل های زاگرس در معرض دخالت های زراعی در زیر اشکوب درختان است. در این اراضی، علاوه بر این که تجدید نسل جنگل به کلی منتفی است، جنگل زدایی تدریجی نیز با حذف درختان و جَست گروه ها صورت می پذیرد. 3- تامین سوخت و مصارف روستایی. بخش اعظم سوخت مورد نیاز ساکنین مناطق جنگلی زاگرس از طریق جنگل تامین می گردد. بر اساس مطالعه ی موردی در سال 1370 در جنگل های استان چهار محال بختیاری، 18830 خانوار جنگل نشین سالانه 489580 متر مکعب چوب از جنگل بهره برداری می کنند که این میزان چوب بیش از رویش سالانه ی جنگل های استان برآورد گردیده است. 4- بهره برداری از معادن شن، ماسه، و سنگ. بهره برداری از شن، ماسه، و سنگ در عرصه ی جنگل های زاگرس رایج و متاسفانه از دهه ی اخیر، بهره برداری سنگ به ویژه در استان های لرستان و کرمانشاه افزایش چشم گیری یافته و سطح وسیعی از جنگل های دو استان از این رهگذر تخریب یافته است. 5- … » (خلاصه شده از صفحه های 265 تا 267).
4- از محمد درویش، عضو هیات علمی موسسه ی تحقیقات جنگل ها و مراتع، www.tebyan.net 9/11/1389
جنگل ها در کوره ی بخاری های چوب سوز
«هجوم مردم روستایی برای استفاده از درختان جنگلی به عنوان جایگزین سوخت [های فسیلی] بعد از هدفمندی یارانه ها قابل پیش بینی بود و کارشناسان حوزه ی منابع طبیعی با توجه به بضاعت اقتصادی مردم جنگل نشین پیش بینی این وضعیت را کرده بودند.»
«علاوه بر جنگل های طبیعی کشور در زاگرس و ارسباران و مناطق هیرکانی، جنگل های دست کاشت مناطق کویری که برای تثبیت شن و جلوگیری از بلند شدن خاک کاشته شده بودند نیز مورد هجوم قرار گرفته و به شدت در معرض تخریب هستند. در سیرجان، کرمان و مناطق بیابانی کشور، درختانی که برای مقابله با بیابان کاشته شده اند مورد تخریب قرار گرفته اند.»
«دولت برای مقابله با این بحران ناخواسته می تواند تهدید را به فرصت تبدیل کند و به سمت استحصال انرژی های نو برود. ساخت اجاق ها و آبگرمکن های خورشیدی می تواند کمک بزرگی به روستاییان بکند و آنان را از تخریب جنگل ها باز دارد. دولت بر پایه ی سند 20 ساله برنامه ی مدیریت بیابان ایران موظف است تا پایان برنامه ی پنجم، 5 هزار مگابایت برق از طریق منابع انرژی پاک تولید کند که می تواند از همین جا آغاز کند.»
5– از نسرین دخت خطیبی، فعال غیر دولتی محیط زیست و عضو کانون دیده بانان زمین؛ کتاب جنگل های باستانی شمال در آستانه ی وداع، شرکت سهامی انتشار، 1383
جنگل های شمال، و “طرح های جنگل داری”
«اهمیت این سیاست [حفاظت از جنگل ها] هنگامی برای کشور ما بیشتر آشکار می شود که ویژگی های کمی و کیفی جنگل های شمال ایران مورد توجه قرار گیرد. ویژگی هایی نظیر: یگانه بودن جنگل های مرطوب هیرکانی با مساحت و تراکم بسیار ناچیز کنونی (کمتر از یک درصد مساحت کل کشور) آن هم در سرزمینی خشک و نیمه خشک، دیرینگی، متنوع بودن گونه ها، و نیز ارزش های بوم شناسانه که این جنگل ها را همتراز جنگل های منحصر به فرد دنیا قرار می دهد» (ص1).
«این جنگل های باستانی و یگانه، به حقیر ترین روش ممکن در دو طبقه ی “جنگل های تجاری و غیر تجاری” قرار داده شده اند. درست مانند آن که سازمان میراث فرهنگی تخت جمشید را به دو بخش تجاری و غیر تجاری تقسیم و به فروش ستون ها اقدام کند. در “طرح های جنگل داری” بهره برداری و درخت کنی و درخت کُشی مدیریت می شود. اولین پیامدهای این طرح ها شروع بهره برداری های وسیع و سازمان یافته بود. اگر بهره برداری در گذشته به شکل مقطعی و با امکانات محدود انجام می شد، با آغاز این طرح ها در اشکال دولتی، خصوصی، اختصاصی و تعاونی، شدت بهره برداری ابعاد تازه ای یافت. این طرح ها تنها در فاصله ی سال های 1369 الی 1378 معادل 17243436 متر مکعب از بهترین درختان و گونه های با ارزش و یگانه برداشت کرده است. نتایج این برداشت ها برای دولت تنها سالی دو میلیارد تومان بهره ی مالکانه بوده که در مقابل ارزش واقعی این جنگل ها، از جمله هزینه ی تخریب اکوسیستم های چند میلیون ساله و خسارت به بار آمده ناچیز است» (خلاصه شده از صص 68-67).