بازی عوض می شود: این بار ارس!

ناصر کرمی- ایرن

ابتدا: نه، ظاهراً ماجرای ارس جدی است. تا حالا تصور می کردیم این هم از آن حرفها و ایده هاست که برای خواباندن سر و صدا گقته می شود و چنانکه افتد و دانی، هزار وعده خوبان یکی وفا نکند. اما آنچه که همین هفته رئیس سازمان حفاظت محیط زیست گفت حکایت از آن دارد که کار به انتخاب پیمانکار هم کشیده است.

این همان طرحی است که دو هفته پیش به مـــجلس رفته و مهر بازگشت به کمیـــــسیون به آن خورده بود. انجام مطالــعات (که قاعدتاً در چنین پروژه ای کار پر هزینه و سنگینی است) پیش از طی شدن مراحل قانونی تصویب طرح البته حکایت منار مسروق و چاه ناکنده است، اما آن خود داستان دیگری است. اینک اما ماجرای ارس است که می خواهند آن را قربانی دریاچه ارومیه کنند. قلب آدمی زنده را می خواهند به زور از سینه اش در آورده و به محتضری نیمه جان پیوند بزنند.

 بعد: ارس نه چون سپید رود پر آب ترین رود ایران است، نه چون کارون قابلیت کشتی رانی دارد، نه چون کرخه طولانی ترین رود ایران است و نه چون اروند سه هزار سال موضوع مجادلات تاریخ بوده، اما در نام آوری هیچ از این همگنانش کم ندارد، فقط به واسطه طبیعت گوهرینی که ازمیان آن می گذرد. جایی “مراکان” را دو نیم می کند که لقب ” قفقاز کوچک ایران” را دارد و به راستی هم به غنای طبیعت ایران سرفصلی تحت عنوان مجموعه زیستمندان قفقازی می افزاید. پسانتر از ارسباران می گذرد. یکی از قدیمی ترین و غنی ترین مناطق حفاظت شده کشور. بعد از دشت مغان می گذرد که گفته می شود خاک حاصلخیزش سه تالی دارد در جهان فقط ، چرنوزیوم های روسیه و دره تنسی آمریکا و دشت عباس خوزستان. و اینها فقط سه تا از سرزمین هایی هستند که ارس رگ حیات آنهاست. و حالا کمر همت بسته اند به نابودی قطعی این همه، که شاید، بله شاید، اندک افاقه ای بکند برای نجات دریاچه ارومیه. گفت مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان.

 سرانجام: فرض خوشبینانه می گوید این هم یکی از کرامات مهندسان سیویل است. مهندسانی که جای اینکه پای دستگاه بتون ریز بایستند در بالاترین مرتبه برنامه ریزی برای ” چشم انداز” تصمیم می گیرند. در بهشت مهندسها، البته چاره هر دستکاری خامدستانه و ویرانگر در طبیعت، یک دستکاری دیگر است. این تازه فرض خوش بینانه بود. فرض بدبینانه می گوید مهم اجرای آن “پروژه” چرب و چیل است که اگر برای ارومیه آب ندارد برای دیگرانی حتماً نان دارد. امر مسلم اما آن است که جامه عزای دریاچه ارومیه را از تن به در نیاورده، باید به فکر رخت عزای نویی باشیم برای ارس و مراکان و ارسباران و دشت مغان. این بازی همیشه ادامه دارد.