همین روزها کتابی را خواندم به نام «سفر در ادامه حیات سیستان». این کتاب سفرنامه هیئتی ایرانی است که در زمان طالبان به بازدید مسیر و سرشاخههای رود هیرمند و سدهایی که روی آن و شاخههایش زده شده است، در افغانستان میروند تا علت قطع آب هیرمند و نرسیدنش به تالابهای بینالمللی هامون را بیابند و با طالبان درباره دادن حقابه قانونی ایران مذاکره کنند.
یک همچین کتابی هیجانانگیز نیست؟
ایران و افغانستان در سال 1351، معاهدهای امضا میکنند و عادلانه یا ناعادلانه، که سرش بحث وجود دارد، حقابهای برای ایران تعیین میشود. این معاهده با وضعیت سیاسی و جنگهای داخلی افغانستان کمابیش اجرا میشود، تا سال 1378 که به کل هیرمند خشک میشود. آن زمان 90 درصد خاک افغانستان در اختیار طالبان و این کار شاید برای تحت فشار قرار دادن ایران بود. البته طالبان اظهار میکرد بهدلیل خشکسالی شدید سد را باز نکرده است. از آنجا که تالابهای هامون بینالمللی هستند، فشارها و انتقادهای جهانی آغاز میشود و طالبان برای نشان دادن حسن نیت قبول میکند هیئتی کارشناسی به این کشور سفر کنند و مطمئن شوند که قطع آب به دلیل خشکسالی است نه چیز دیگر.
همین میشود که در سال 1379 هیئتی ایرانی به افغانستان میرود. البته مجوز این بازدید آنقدرها هم آسان صادر نمیشود. میان مقامات طالبان بر سر این بازدید اختلاف بوده است و بعد از کلی ماجرا بالاخره هیئتی 6 نفره وارد خاک افقانستان میشوند. این هیئت شامل نمایندگانی از وزارتخانههای سیاسی، امنیتی و نیرو بوده است، که همگی اهل استان سیستان و بلوچستان بودهاند. مسیر سفرشان هم اسلام قلعه – هرات – قندهار – ارغنداب – دهراوود – قندهار، قندهار – هلمند – کجکی – قندهار، هرات – اسلام قلعه – دوغارون (ایران) بوده است.*
نویسنده این کتاب به همراه همکار دیگرش مسئول ثبت مشاهدات، نکات برجسته مذاکرات، صحبتهای حاشیهای و تبادل نظرها میان اعضای دو گروه، اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در شهرهای طول مسیر، یعنی مباحثی جدا از بحث کارشناسی درباره حقابه ایران و مسایل حقوقی، بوده است. البته که چنین رویکردی، وقتی فرصتی پیدا میشود تا در دل کشور همسایه نفوذ کنی، قابل انتظار است!
کتاب به چند دلیل برایم جالب بود. اول از همه موضوع سفر و دوم زمان سفر. هیئت ایرانی در طول سفر افرادی را میبینند که اسمشان را در اخبار شنیدهایم، از نحوه رتق و فتق امور مملکتی توسط طالبها هم صحبت میکنند که این هم جالب است. سومین دلیل هم سیستان و بلوچستانی بودن هیئت ایرانی و شباهتهایی است که میان آنان و میزبانانشان یافت میشود و در سفرنامه ردپای مشهودی دارد.
این کتاب را در جشنواره «هفته سیستان و بلوچستان» که اردیبهشت ماه امسال در خانه هنرمندان برگزار شد پیدا کردم. کتاب را علی شعبانی نوشته و انتشارات تفتان آن را در سال 1386 چاپ کرده است.
—–
* دقیقا مکانهایی که ما چهار تا گردشگر خوشحال، به خاطر حضور طالبان نتوانستیم ببینیمشان و خواندن این سفرنامه، لبخند داشت، اما آهِ حسرتِ کشدار هم داشت و آرزو هم!
دستهبندی شده در: مغز مشغولیها در سفر, مغزمشغولیهای کتابی, مغزمشغولیهای سبز (محیطزیستی)