«طهران» زنی است
گم کرده رویاهای خود را
در روزگارانِ گذشته
او سوگوار است
در سوگ گنجشکانِ بامش
رقصِ چناران، لاجوردی آسمانش
آن جویباران روانش!
+++++++++++
«طهران» زنی است
مغرور، تنها
بارِ گران، تاب و توانش را شکسته
بی یار و همدم!
از همرهان مدعی
بسیار خسته