و اینک راهکار…!

دوست عزیزم نادر ضرابیان، یادداشت زیر را به عنوان تکلمه بر یادداشت قبلی و یک "راهکار" در جهت حل مشکلات محیط زیست نوشته است:

 براین باور هستم که رسانه های اینترنتی می تواند شرایط بسیار مناسبی را برای گفتگو و تبادل نظر فراهم کنند، به ویژه در کشوری مانند ایران که مردم در تصمیم گیری وبرنامه ریزی برای اداره ی امور سرزمین شان دخالتی ندارند و رسانه  "ملی" و رسمی، برای گفتگو در اختیارشان نیست. تصور نمی کنم که ما در فضای رسانه ای رسمی بتوانیم آزادانه، عقاید و افکارمان را ارایه بدهیم. بنابراین باید از این فرصت به نحو احسن استفاده کنیم.

آقای محمدی! دریادداشت قبلی، به قول خودتان "کمی زهر مطلب " را گرفته اید که البته تا آن جا که من می دانم اسم این کار "سانسور" است و خود شما بارها از روزنامه ها برای این عمل، گله کرده اید. دفاع بنده از "فرهنگ ایرانی" به دلیل شناخت عمیق و ریشه ای از این موضوع است و بارها تلاش کرده ام که توجه شما، جناب درویش ودیگر دوستان را به این موضوع جلب کنم که مشکلات جامعه هیچ ارتباطی به  "فقرفرهنگی" ندارد که با "فرهنگ سازی" ( کلمه ای نادرست و مجعول ) قابل حل باشد.

اگر با معنی  "قوانین نانوشته ی فرهنگی" و تفاوت آن با "قوانین مدنی" که توسط حقوق دانان نوشته می شود، آشنا باشیم، متوجه می شویم که "فرهنگ" را نمی توان ساخت وبه جامعه تزریق کرد. در واقع کلمه ی "فرهنگ سازی" دستاویزی شده است برای مدیران جامعه، تا بتوانند عملکرد غلط و پراشتباه خود را توجیه کنند و بگویند که اگر برنامه ها به نتیجه نمی رسد به دلیل "فقر فرهنگی" مردم است و متاسفانه این کلمه ی تحقیرآمیز و نادرست، بارها و بارها توسط فعالان محیط زیست به عنوان یک"راهکار" برای برطرف شدن مشکلات زیست محیطی، استفاده شده و می شود. البته باور دارم که از سر دل سوزی است  ولی وقتی می بینم شما و دوستان با این همه تلاش وجدیت و پشتکار، مسیر را اشتباه می روید، ناراحت می شوم. بارها تلاش کرده ام به شما بگویم که ریشه ی مشکلات  درحوزه محیط زیست  و دیگرحوزه ها، کجاست.

بنده موافق نظر جناب کوشان مبنی بر "ضرورت اجرای قوی قانون برای حفظ محیط زیست" هستم (هرچند که معتقدم قوانین فرهنگی در این شرایط نابهنجار، اوضاع را تحت کنترل دارد)  ولی درعمل شاهد بوده ایم که نه آموزش و نه زور هیچ کدام کارایی نداشته اند واین نشان می دهد که یک جای کار می لنگد. برای مثال درحوزه ی ترافیک سال هاست که از صدا وسیما با برنامه های آموزشی، به قول خودشان "فرهنگ سازی" و از طرف دیگر با افزایش چند برابری جریمه ها باز به قول خودشان  "شوک درمانی و زوردرمانی" می شود، ولی نتیجه ی آن: درآمد چند ده برابری راهنمایی و رانندگی با افزایش تخلفات، افزایش آمار حوادث وکشته ها و مجروحان، درگیری هر روزه ی مردم با ماموران و ایجاد فاصله ی عمیق مردم با پلیس. و این حکایت در تمام حوزه ها اتفاق افتاده است. علت را نمی دانند و به "فقر فرهنگی" وصلش می کنند. ریشه ی مشکل کجاست و راه حل چیست؟ راه حل، در نظر جناب درویش که افتخار داده و به یادداشت بنده نظر گذاشته اند، آمده است:

"... اگر با مردم و برای مردم تصمیم بگیریم و آنها را عملا در تصمیم گیری ها مشارکت دهیم، آنها می توانند بهترین حافظان طبیعت وطنی باشند که دوستش داریم."

یعنی مشارکت واقعی و مستقیم مردم درتصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها، تنها راه حل موجود برای حل مشکلات جامعه در تمام حوزه ها است، و لاغیر. معتقدم اگر این اتفاق روی دهد با توجه به فرهنگ غنی و فراملیتی دینی و اخلاقی مان، شاهد قوی ترین و اخلاقی ترین و منصفانه ترین"قوانین مدنی" جهان در کشورمان خواهیم بود.

تلاش کنیم تا این آرزو تحقق یابد.