پایان خوش سفر کدامست؟

پایان خوش سفر کدامست؟

صعود تیم به یاد هم‌نورد بیماری که با رویای قله جان می‌سپارد؟

یا

شیرینی زنده بودن دوستی، انسانی، مردی و زنی که هنوز نفس می‌کشد، هنوز حرف می‌زند، هنوز رویای صعود دارد و هنوز هست!

این پست در روز هشتم خرداد ۱۳۹۰ در آرام‌کوه منتشر شد، اما باز نشر آن را در این روزها لازم می‌بینم.

عیسی میرشکاری در راه صعود به ماناسلو جان سپرد!

عیسی
میرشکاری نخستین درگذشته‌ی کوه‌نوردی ایران در سال ۱۳۹۰ است. عیسی در راه
صعود به کوهی بلند جان خود را از دست داد، اما مرگ ایرانیان در کوه تنها در
راه صعود به کوه‌های بلند و تنها در هیمالیا روی نمی‌دهد. در کوه‌های شمال
تهران و در دیگر کوه‌های وطن هم، کوه‌نوردان می‌میرند تا شاید…

شاید تعداد کشته‌های کوه با کشته‌های جاده‌های‌مان رقابت کند!
شاید بتوانیم آمار بیشترین کشته‌ها در کوه را به ایران اختصاص دهیم!
شاید بتوانیم اهمیت آموزش را به هیچ انگاریم!

شاید بتوانیم اهمیت تجربه را به هیچ انگاریم!

و شاید…

شاید بشود به قوانین و مقررات نگاهی دوباره کرد،
شاید بشود آموخت که انسان می‌تواند و باید در زمان مناسب، تصمیم درست خود را بگیرد،

شاید بشود آموخت که خوش‌خیالی و امید واهی و یا دست به دامان خدا و پیغمبر شدن بیمار ارتفاع را زنده نگه نخواهد داشت!

شاید بشود آموخت که عیسی میرشکاری دچار بیماری حاد ارتفاع بوده است!
شاید بشود آموخت که بیمار ارتفاع قادر به تشخیص درست شرایط و گرفتن تصمیم مناسب نیست!

عیسی
میرشکاری از سال ۱۳۸۷ تا زمان مرگ، دست به سه صعود بلند می‌زند و در هر سه
صعود خود بیمار می‌شود، دو بار از مرگ می‌رهد و ماناسلو پیام آخر را به او
و به ما می‌دهد!

صعود به نوشاخ  ۱۳۸۷
بخش‌هایی از گزارش گروه کوه‌نوردی کوهیاران پارس شیراز
http://koohyaranepars.blogfa.com/post-113.aspx
روز پنجم: 7/8/87

حرکت به سمت ABC
ساعت
۴ مشغول برقراری چادر در محلی شدیم که در مجاورت ما رودخانه قرار داشت. من
و محمود شب آرامی را سپری کردیم اما عیسی که از شب قبل کمی احساس
سرماخوردگی داشت به خوبی نتوانست استراحت کند.

روز نهم: 11/8/87

حرکت به سمت کمپ ۱

قرار
بود ساعت ۴ صبح بیدار شویم و پس از صرف صبحانه به راه افتادیم. عیسی پس از
بیدار شدن از خواب احساس ضعف و سر درد بسیار زیادی داشت. محمود تصمیم گرفت
مدتی صبر کنیم تا شاید حال او بهتر شود. ساعت 6:30 باز بیدار شدیم ولی
همچنان حال عیسی بد بود. با مشخصاتی که عیسی از سر درد خود بیان می کرد و
بخصوص اینکه روزهای قبل آبریزش بینی داشت مشخص بود سرماخوردگی او رو به
وخامت است و به احتمال بسیار زیاد سینوزیت او چرکین شده است.

تا
ساعت ۹ صبر کردیم. سرپرست پس از مشورت با ما دو نفر تصمیم به بازگشت به
سمت قاضی ده گرفت. علت این تصمیم این بود که بی شک صعود عیسی با آن حال غیر
ممکن بود و می توانست عواقب خطرناکی داشته باشد. علت دوم اینکه نمی
توانستیم او را به تنهایی روانه قاضی ده کنیم. نهایتاً احتمال وجود خطرات و
مشکلاتی که می توانست برای من و محمود در طی صعود پیش آید تصمیم ما را به
بازگشت نهایی کرد. لذا به سمت کمپ ۱ برای جمع آوری بارها به راه افتادیم.

آن‌چنان
که از این گزارش برمی‌آید، بیماری عیسی دلیل اصلی ناموفق بودن برنامه است،
گمان همراهان او به سرماخوردگی و سردرد ناشی از سینوزیت است اما شاید عیسی
از آن دسته انسان‌هایی بود که با ارتفاع خوب سازگار نمی‌شوند و یا زمان و
برنامه‌ی هم‌هوایی ویژه‌ و طولانی‌تری نیاز دارند.

صعود به موستاق آتا سال ۱۳۸۹

عیسی
میرشکاری سال ۱۳۸۹ در قالب تیم بسیج دانشجویی و به سرپرستی حسن نجاریان به
قله‌ی موستاق آتا صعود کرد. در جریان این صعود هم عیسی در شرایط خوبی بسر
نمی‌برد و باز بیمار شده بود، اما با سرسختی و خوش شانسی خود را به قله
می‌رساند!

در
بین کامنت‌هایی که در ارتباط با مرگ عیسی در وبلاگ‌ها ثبت شده است، تعدادی
به بیماری او در هنگام صعود به موستاق آتا اشاره می‌کنند و حسن نجاریان
خود در شرح حال عیسی در موستاق آتا (تماس تلفنی) می‌گوید:
مرده‌ی عیسی به قله رسید!


از وبلاگ طبیعت و کوه های کردستان
http://lawansaqez.blogfa.com/post-851.aspx
حال
عیسی میرشکاری یکی از همنوردان نجاریان در تیم بسیج دانشجویی بود که سال
گذشته به قله ی موستاق آتا صعود کرده بودند و دست کم دو هفته در موستاق آتا
شرایط خوبی برای شناخت از روحیات و توانایی و شرایط میرشکاری را برای
نجاریان فراهم نموده است . تجربه ی موفق نجاریان در دو صعود موستاق آتا و
برودپیک و صعودهای متعدد در قلل مرتفع و حوادث مشابه که برخی با مدیریت
صحیح و برخی دیگر با خوش شانسی به حادثه منجر نشد را می توان از تجارب
گرانبهای نجاریان در اینگونه برنامه ها دید . اورست ، لوتسه ، گاشربروم یک
و  حتی حوادث دائولاگیری ، تیلیچو  … به گفته ی نجاریان پر بوده است از
تجربه های ارزشمند که کوله بار نجاریان را سنگین تر و انتظارات را به مراتب
بالاتر برده است .

از وبلاگ طاها صفایی
http://best_geoman.cloob.com
یکی نیست بگه آخه حسن آقا تو برنامه موستاق آتا سال 89 مگه وضعیت عیسی رو ندید؟!!

مگه نه اینکه اگه اسماعیل رهگذر و مهدی و آقای پهلوانی نبودند، عیسی در همون موستاق پیش چشم حسن آقا به همین وضع و شرایط می رسید؟!!

از وبلاگ طاها صفایی
http://best_geoman.cloob.com

آخرین شب پیش از سفرش به نپال برای همین صعود بهش گفتم تو در موستاق در ارتفاع کمی کم آوردی و به اصرار صعود کردی. نکنه باز بخوای…

صعود به ماناسلو ۱۳۹۰

از گزارش دکتر مسعود حمیدی در وبلاگ کوهستان (محمد حسن نجاریان)

طی یک شب اقامت در کمپ دوم , حال عمومی عیسی بدتر شد ودر نهایت منجر به بروز استفراغ شد .  به ناچار برای وی آمپول دگزامتازون تزریق کردم که بعد از تجویز دارو و کاستن از ارتفاع وضعیت نامبرده بهتر شد .     

 این
موضوع را به سرپرست فنی این تیم ( آقای محمد حسن نجاریان ) متذکر شده و
نگرانی خود را از این موضوع به وی اعلام کردم . بعد از معاینه آقای کریم
نادعلیان ( کوهنورد اراکی ) و شادروان عیسی میر شکاری ( کوهنورد جیرفتی )
بنا وظیفه اخلاقی و پزشکی  , به این دو دوست اعلام کردم که وضعیت آنها
رضایت بخش نبوده و با این شرایط توانایی ادامه صعود را نخواهند داشت . به هر حال هر دوی این عزیزان تصمیم به ادامه صعود گرفته و به پیشنهاد و هشدار من توجهی نشان ندادند .      

از
طرفی ساعتی بعد نیز آقای مسعود بیات منشی ( سرپرست تیم ) با بی سیم از کمپ
دوم اعلام کردند که پزشک تیم خیلی سریع باید پائین بروند . ایشان در توضیح
علت این تصمیم به نامه فدراسیون کوهنوردی اشاره کردند که در آن نامه پزشک
تیم تنها مجاز به صعود تا کمپ دوم می باشد !

آقای
نجاریان با بی سیم مراتب نگرانی خود را به آقای بیات منش( مستقر در کمپ
دوم )  اعلام کرده و تآکید میکند که با توجه به شرایط موجود , نیاز مبرمی
به حضور پزشک در کنار بچه های تیم وجود دارد که با مخالفت ایشان مواجه شده و
دوباره به پائین رفتن من حکم میکنند . موضوع نگران کننده ای که ذهن مرا به
خود مشغول کرده بود وضعیت نامساعد بسیاری از نفرات بود که احتمال و ضرورت
مراقبت های پزشکی را قوت می بخشید . چنانچه در ادامه روند صعود مشاهده
میگردد که چهار نفر از اعضای تیم با کمک اکسیژن موفق به صعود قله میشوند.
آقای کریم نادعلیان نیز قصد صعود قله را با اکسیژن داشتند که بدلیل مطلوب
نبودن وضعیتشان , از کمپ چهارم مجبور به بازگشت می شوند .

از گزارش حسن نجاریان

 
عیسی را به چادر دیگر دعوت می‌کنم، بلادرنگ قبول کرده  وسایل خود را جمع
می‌کند و به چادر ما می‌آید، در فاصلۀ بین دو چادر احوال ایشان را جویا
می‌شوم که از سردرد احساس نارضایتی می‌کند. به او پيشنهاد می‌کنم که اگر
فردا حال خوشی نداشتی، با  شرپایی که قرار بود با یکی از دوستان (نادعلیان)
پایین برود، بازمی‌گردی. به اومی‌گویم: « تو با آنها حتماً برگرد».
می‌خندد و در بین خنده‌های آرامش می‌گوید: “من برای قله آمده ام”.

رسیدن
ما به کمپ 4 تا نزدیک غروب طول می‌کشد. با رسیدن به چادر کمپ چهار مشاهده
می‌کنیم عیسی در چادر است و پایین نرفته ایشان بی قرار و باز از سردرد
می‌نالد!

  بعد از آخرین تماس با دکتر دیگر امکان گرفتن تماس
نیست گویا یا آنتن نمی‌دهد، یا به منظور ذخیره، باطری خاموش است، تلفن
ماهواره تیم هم جواب نمیدهد، از این ‌رو با تلفن ماهواره‌ای علی‌محمدی دست
به دامان دکترهای ایران می‌شویم، دکتر خوشخو در دسترس نیست از همسر
علی‌محمدی تلفن دکتر جوراب چي را گرفته و هم‌کلامش ‌شده ایشان از وضعیّت او می‌پرسد و این‌که در شلوار ادرار و مدفوع کرده یا نه؟ که متأسّفانه جواب مثبت است. دکتر اعلام می‌دارد برایش دعا کنید و سریعاً به پایین انتقالش دهید.

در وبلاگ ایاز (محسن سعید زاده) http://ayazmount.ir از قول حسین مقدم آمده است:
پروانه کاظمی می‌گوید که: ” این (عیسی) دیگر کیست که اینجا امده؟ دیشب نگذاشت بخوابیم و تا صبح به بدنه چادر میزد و خودش را هم خراب کرد

نیما
داخل چادر آمده یکی از کپسول های استفاده نشده اکسیژن (متعلق به خانم
کاظمی) را روی صورت عیسی می‌گذارد وضع او قدری آرام می‌شود. امّا ماسک را
روی صورت نگه نمی‌دارد. هردم بلند می‌شود و احساس
بی‌قراری می‌کند، یک بار هم وقتی من بیرون چادرها بودم با کپسول سراسیمه
بیرون آمد که با سروصدای خانم کاظمی متوجّه شده او را کنترل کردیم.

آنچه که گفته شد برای این است که بپرسیم 

آیا تشخیص بیماری عیسی چنین دشوار بود؟
آیا سرپرست تیم نباید بسیار زودتر تصمیمی برای بازگرداندن عیسی می‌گرفت؟
آیا
نگاهی به سابقه‌ی عیسی، بیماری (ارتفاع) او در کمپ ۱ نوشاخ و صعود دشوار و
پرخطر او به موستاق آتا در حال بیماری (ارتفاع) می‌توانست راه‌گشای گرفتن
تصمیمی باشد که او را از چنین مرگی برهاند؟

آیا عیسی میرشکاری از مشکل خود با ارتفاع و بروز بیماری آگاه بود؟
آیا عیسی اصلا چیزی در مورد بیماری ارتفاع می‌دانست؟
آیا دیگرانی که هم‌راه سفر بی بازگشت او به ماناسلو بودند از بیماری ارتفاع چیزی می‌دانستند؟
آیا اگر مسعود حمیدی تصمیم می‌گرفت به نامه‌ی فدراسیون و دستور سرپرست اعتنا نکند و در کنار تیم بماند، عیسی زنده می‌ماند؟

حسن نجاریان شرایط عیسی را آن‌چنان‌که در گزارش خود نوشته است، مرگ‌بار ندیده است، اما…


بر اساس گزارش دکتر حمیدی، نشانه‌های بیماری ارتفاع در عیسی از کمپ ۲ شروع
شده است و بارها از او درخواست کرده‌اند که به صعود ادامه ندهد.
– اگر
اصرار عیسی به صعود و وخیم شدن حال او، آن‌طور که در این برنامه هم اتفاق
افتاده است، صعود و سلامتی دیگر اعضای تیم را به خطر بیاندازد، چه باید
کرد؟
– در این حال وظیفه‌ی قانونی و اخلاقی حسن نجاریان چیست؟
– هدایت تیم به قله و رها کردن بیمار؟ و یا
– اعلام وضعیت اضطراری برای نجات بیمار به‌جای صعود؟ دم مسیحایی برای عیسی؟

پایان خوش سفر کدامست؟

صعود تیم به یاد هم‌نورد بیماری که با رویای قله جان می‌سپارد؟

شیرینی زنده بودن دوستی، انسانی، مردی و زنی که هنوز نفس می‌کشد، هنوز حرف می‌زند، هنوز رویای صعود دارد و هنوز هست!

شیرینی بودن عیسی، اگر که میشد و اگر که بود
و شاید
راز دم مسیحایی عیسی در مرگ غم‌بار او در این بهار بود.