خانه دوست کجاست ؟؟؟

من دلم مي‌خواهد خانه‌اي داشته باشم پر دوست، کنج هر ديوارش دوست‌هايم بنشينند آرام گل بگو گل بشنو...؛ هر کسي مي‌خواهد وارد خانه پر عشق و صفايم گردد يک سبد بوي گل سرخ به من هديه کند. شرط وارد گشتن شست و شوي دل‌هاست شرط آن داشتن يک دل بي رنگ و رياست... بر درش برگ گلي مي‌کوبم روي آن با قلم سبز بهار مي‌نويسم اي يار خانه‌ي ما اينجاست تا که سهراب نپرسد ديگر " خانه دوست کجاست؟ " (( فريدون مشيري )) والله همین گربه ها بهتر از ۱۰ تا دوست هستند.  ... “خانه دوست کجاست ؟؟؟”

Continue Reading ←

وردپرس هم فیلتر شد و جابجایی دیگر با گوناگونی زیستی

گوناگونی(تنوع) زیستی را در وردپرس راه انداخته بودم که متاسفانه فیلتر کامل وردپرس ،ناگزیرم کرد تا این وبلاگ تازه را برای پرداختن به آنچه که گوناگونی یا گونه گونی که واژه عربی آن تنوع و انگلیسی اش Biodiversity است، از نو بسازم. دوستان ! گوناگونی، به همه چیز پیوند و وابستگی(ارتباط )دارد؛به زبان من و تو-به جایی که زندگی می کنیم-از درون ما(ژن)تا برون ما ،خانه، روستا ، شهرما و کشور و کره زمین-به فرهنگ ما، غذا ،پوشاک،گیاه،حیوان،کوه،تالاب،دریا،خاک و همه طبیعت و  ... “وردپرس هم فیلتر شد و جابجایی دیگر با گوناگونی زیستی”

Continue Reading ←

طبیعت و عشق و مرگ

بخاطر بعضی چیزها دنیا جای خوبی بود...  بخاطر خیلی چیز ها هم دنیا جای خوبی نبود... در طبیعت عشق بود و زندگی بود و مرگ ...مرگ طبیعی...  توی شهر های آدما حرص و تکبر بود و مرگ ،ابلهی بود و مرگ...شاید هم کمی عشق . ولی در طبیعت عشق خیلی زیاد بود ...تا دلت می خواست ...جوونه های سبز ، بچه های پرنده ها و حیوانات که خیلی هاشون توی دنیای آدما می مردند ... با تفنگ یا زیر چرخ ماشین های مسخره شون . حرص و هوا و هوس بعضی آدما رو می چسبونه به عشق های الکی ،به چیز های الکی...پولدار ها رو که دیگه بدتر... تکبر آدما رو از حقیقت دور میکنه...از طبیعت دور میکنه...میشن آدمکش طبیعت و حیوانات .    چه خوبه آدم دنیا رو فقط برای خودش و امثال خودش نخواد... چه خوبه آدم فقط برای اعتقادات خودش و امثال خودش ارزش قائل نباشه... دوست داشتن  ... “طبیعت و عشق و مرگ”

Continue Reading ←

یکی از روزهای زندگی

دیشب سر ساعت ۱۰ ناغافل کولر متوقف شد .. بعلت مبتلا بودن به کلاسترو فوبیا (وحشت از جای تنگ و تاریک) قادر به استفاده از آسانسور نیستم و مجبور شدم ۵ طبقه را از راه پله با شتاب برم روی پشت بام. به سختی در کولر را باز کردم دیدم بعله تسمه پاره شده افتاده. خدایا تو این گرما !!! من زن تنها چه غلطی باید بکنم.. برگشتم پائین و زنگ زدم به یکی از مدیر های ساختمان و ازش کمک خواستم با اینکه ازش زیاد هم خوشم نمیاد چون کمی تا قسمتی هیز تشریف دارند ...  ... “یکی از روزهای زندگی”

Continue Reading ←

صعود قلم آغاز شد -این از اون کارهای زیبا می تواند باشد…

سلام بعد از دو ماه تلاش طاقت فرسای دوستان عزیز میزبان آخرین اطلاعیه صعود قلم رو مشاهده می کنید زمان برنامه پنج شنبه ۳۱ تیرماه ساعت ۷ صبح و... اینجا سپاسگزار برنامه ریزان و دست اندکاران  ... “صعود قلم آغاز شد -این از اون کارهای زیبا می تواند باشد…”

Continue Reading ←

تاکتیک های دختر گربه سیاه

در ابتدا فقط داشتم به گربه ها غذا می دادم .بعد دیدم دارم به موجودات مظلوم و زیبائی کمک میکنم که توی خیابان های این شهر کثیف و ماشین های لعنتی اش زندگی سختی را می گذرانند ... بعد هم  یادم آمد گربه سیاه به من گفته بود ،اگر نمیتونی جنگجو باشی حداقل به اونیکه از حقیقت دفاع میکنه کمک کن ...                                      *                            *                           * پارسال راجع به گربه سیاهی نوشته بودم به اسم شاندیز که خیلی مورد علاقه و توجه نویسنده خوب و گرامی وبلاگ گربه ایرانی هم بود ولی متاسفانه از دست رفت .امسال هم یکی دیگه رو از دست دادیم.ولی خب این دوستان ما خیلی بیشتر از اون هستند که ابلهان بتوانند همه شان را نابود کنند یا با هاشون برای نافهم ها غذا درست کنند . آنها خیلی باهوش و چابکند و در زندگی از استراتژی و تاکتیک های بخصوصی پیروی میکنند ...نسلشون بر قرار باد  ... “تاکتیک های دختر گربه سیاه”

Continue Reading ←

خیزید و خز آرید که هنگام خزان‌ست_-منوچهري را بايد شاعر طبيعت خواند

آن قطره ی باران بین از ابر چكیده گشته سر هر برگ از آن قطره گهربار آویخته چون ریشه ی دستارچه ی سبز سیمین گرهی بر سر هر ریشه ی دستار یا همچو زبرجد گون، رشته ی سوزن اندر سر هر سوزن یك لؤلؤ شهوار ... و آن قطره ی باران كه برافتد به گل سرخ چون اشك عروسی است بر افتاده به رخسار و آن قطره ی باران كه بر افتد به سر خود چون قطره ی سیماب است افتاده به زنگار چون قطره ی باران كه بر افتد به گل زرد گویی كه چكیده‌ست مل زرد به دینار به نظر می رسد واژه هایی که منوچهری در شعر  ... “خیزید و خز آرید که هنگام خزان‌ست_-منوچهري را بايد شاعر طبيعت خواند”

Continue Reading ←

خدایا شکرت …دیگه منو نـــزن

چند روزه خیلی احساس خستگی میکنم.. انگاری یک ماهه که نخوابیدم. آخه اخیرا" ناراحتی معده پیدا کردم و کلی دارو مصرف میکنم.. شاید قرص ها باعث خستگی و خواب آلودگی من در طول روز میشه... مدتی قبل بعد از نودواندی با یکی از دوستان قرار گذاشتیم بریم شام رستوران.. تازه سفارش داده بودیم که یکهو قفسه سینه و پشت اینجانب قفل شد و دو تا دستام بی حس .. رنگ دوستم پرید (فکر کرد سکته قلبی زدم).. بهش گفتم : نازی جون خیلی وضع خرابه نفسم بالا نمیاد ولی نگران نباش چون به احتمال  ... “خدایا شکرت …دیگه منو نـــزن”

Continue Reading ←

گرین بلاگ چهار ساله شد

چهار سال پیش بود که در چنین روزهایی فعالیت گرین بلاگ آغاز شد. البته ایده راه اندازی امکانی که وبلاگ نویسان محیط زیستی را در کنار هم قرار دهد ماه ها قبل ایجاد شد. خوشبختانه برخلاف بسیاری از سایت های مشابه که یکی دوسالی بیشتر دوام نمی آوردند، گرین بلاگ همچنان فعال است  و این را به دلیل حمایت وبلاگ نویسان سبز میدانم. انکار نمی کنم مشکلات فنی کم و بیش وجود دارد ولی با اینکه همه مشکلات مربوط به گرین بلاگ نیست، سعی میکنم تا حد امکان آنها را به حداقل برسانم. ضمن اینکه ایده های دیگری هم از طریق نظرسنجی اخیر دریافت کرده ام که به مرور به سایت اضافه خواهد شد. شما هم اگر ایده تازه ای دارید سالگرد تاسیس گرین بلاگ فرصت خوبی است تا در یادداشتی در وبلاگتان از گرین بلاگ بنویسید و یا انتقاد کنید.  ... “گرین بلاگ چهار ساله شد”

Continue Reading ←

گونی خوردن آهو در موزه حیات وحش! + تصویر

یکی از بینندگان «تابناک» با ارسال تصویری نوشت: جالبترين اتفاقی که در موزه دارآباد ديدم، آهویي بود که در وسط ساختمان تاکسيدرمي موزه در حال خوردن گوني پلاستيکي بود و وقتي به يکي از کارکنان موزه موضوع را اطلاع دادم که آهو در حال خوردن گوني است، ايشان خوردن گوني براي آين آهو نگونبخت بسيار خوب و مفيد دانست! + لینک خبر البته نظر کارشناسی یکی از کارمندان موزه هم در نوع خودش جالبه ها .... البته اینجا یک مسئله وجود دارد ...  ... “گونی خوردن آهو در موزه حیات وحش! + تصویر”

Continue Reading ←