محیط زیست ایران در شش ماه گذشته

 محمد درویش پرسیده است که” محیط زیست ایران در شش ماه نخست سال 1390 چگونه نفس کشید؟” سالی که…

سالی که همچنان دشت‌های کشور به فرونشست آرام خود در اثر تداوم آزمندی‌های ما ادامه داد؛ همانگونه که آبزیان دریای مازندران و خلیج فارس به مرگ خاموش خویش در اثر بحران آلودگی در این دو پهنه آبی فراخ وطن ادامه دادند …

 و البته خوشبختانه آرتمیای دریاچه ارومیه دیگر نگران آلودگی نبود! زیرا دیگر آبی نمانده بود در کویر ارومیه تا بخواهد زنده بماند! همان گونه که دیگر آبی در تالاب گاوخونی نماند و زنده رود به مرگ سلام داد و همانگونه که دریاچه پریشان همچنان پریشان ماند و پریشان حالی‌اش تا ارژن و مهارلو هم ادامه یافت … و البته در بین همه رخدادهای ریز و درشت این 186 روز باید به هجرت ابدی جوان نیکوخصال و سختکوش طبیعت ایران، یاسر انصاری کجوری هم اشاره کنیم که با مرگ ناباورانه‌اش در سی و دو سالگی نه فقط عروس محیط زیست ایران – مژگان جمشیدی عزیز – را سیاهپوش کرد، بلکه همه ی زیستمندان وطن را از یک یار بی منت و یک سلحشور راستین و حامی خویش محروم ساخت و البته خوش به حالش که نبود تا قتل عام فجیع و باورنکردنی آن سه خرس مظلوم را در سمیرم ببیند و خون گریه کند … اصلن شاید یاسر رفت چون دلش دیگر گنجایش تحمل این همه بی مهری با طبیعت زادبومش را نداشت و هنوز ماجرای تلخ پلنگی که در تربت جام به دکل برق پناه برده بود را فراموش نکرده بود. و او رفت تا هرگز گوش‌هایش نشود که چگونه پدر کویرشناسی ایران و چهره ماندگار علمی کشور، او و طرفداران محیط زیست را در وطنش و به جرم انتقاد از سیاست های سدسازی، بی سواد و کم اطلاع  معرفی کرد.
بله سال 90 می رود تا از نیمه بگذرد؛ اما دل پردرد فعالان محیط زیست و منابع طبیعی کشور همچنان پر است از تاراج اندوخته های زاگرس به بهانه تولید ذغال و پر است از مقاومت نابخردانه مقامات محلی سه استان درگیر در ماجرای دریاچه ارومیه برای  عدم تمکین از پرداخت حق آبه دریاچه و پر است از ریزگردهایی که همچنان بر سر و روی سرزمین مان می بارد و پر است از پیشنهاد طرحهایی که به بهانه احیاء منابع طبیعی کشور، می خواهد آن را به حراج گذارد! دل ما پر است از احتمال شوری آب کارون به دلیل ساخت سد دو هزار میلیارد تومانی گتوند و دل ما پر است از قاچاق خاک حاصلخیزمان و پر است از دیدن مردمی که مشتاقانه برای تماشای مرگ یک انسان خطاکار خود را در سپیده‌دمان به خیابان ها می ریزند، اما برای مرگ گاوخونی، زاینده رود، نیریز، کم‌جان، هامون، ارومیه، مهارلو، طشک، آجی گل، مسیله و … حتی اشک هم نمی‌ریزند! می‌ریزند؟