مصاحبه با «دکتر سید احمد خاتون آبادی» – استاد محیط زیست و منابع طبیعی
روزنامه «اصفهان امروز» – شنبه ۱۳۹۵/۰۵/۳۰
دکتر «سید احمد خاتون آبادی» میگوید وضعیت محیطزیست صفه رو به وخامت میرود. از دیدگاه تخصصی وی، انواع ساختوسازها، تردد تاکسیها در محیط کوهستانی، احداث و توسعه تلهکابین، ورود بی حد و حساب جمعیت به محیط فرسایشی آنجا، انتقال آب در روزگار خشکسالی برای مصارف گوناگون بیش از نیاز فضای سبز و در مجموع این حجم بارگذاری عمرانی در منطقه، برهم زنندهی تعادل اکوسیستم بوده و در پی آن، مصرف مقدار زیاد انرژی، بیشتر از ظرفیت پالایش و هضم طبیعت است.
تقریبا تمامی اهالی محیطزیست حتی بسیاری از شهروندان عادی که اخبار و مقالات مربوط به زایندهرود، آلودگی هوا و یا آسیبهای ساخت سدهای بزرگ برای محیطزیست را دنبال میکنند، این استاد دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی اصفهان را میشناسند. اظهارنظرها و نقدهای بیتعارف و علمی وی، بهدور از جانبداری و محافظهکاریهایی است که گاهی برخی از بزرگان محیطزیست را از مصاحبه و گفتگو باز میدارد یا از صراحت کلامشان میکاهد.
او سالها در ایران و یا در دانشگاههای خارج از کشور از جمله «وسترن سیدنی» در استرالیا، «بریتیش کلمبیا» و «گلف» در کانادا و دانشگاه ایالتی «میشیگان» امریکا، به پژوهش پیرامون توسعه پایدار شهری، محیط زیست و کشاورزی پایدار، فضایسبز و منابع طبیعی پرداخته و از سال ۱۳۷۴، عضو هیئت مدیره جمعیت “پیام سبز” میباشد.
به گفتگویی کوتاه با دکتر خاتونآبادی پیرامون حال و روز طبیعت کوهستانی صفه پرداختیم که مشروح آن را در ادامه میخوانید:
– نظر شما پیرامون فعالیتهای عمرانی در کوه صفه بمنظور جذب گردشگر و ارائه خدمات بیشتر چیست؟
بطور کلی در اکوسیستمهای کوهستانی، حتما باید تعاملی بین آب، گیاه، جانوران و انسان داشته باشیم. در منطقه صفه، تله کابین یکی از مواردی است که این تعادل را بهم میزند. در مناطقی شبیه شمال ایران یا بعضی کشورها، شاید پتانسیل احداث تله کابین وجود دارد، زیرا وقتی به قسمتهای بالاتر میرسند تازه شروع یک سلسله جبال است و به نوعی برای خودش یک آغاز است. ولی اینجا یک انتهاست، چرا که صفه یک کوه نیست، یک بلندی است که برای تعادل اکولوژیک در دشت فرودست اصفهان مفید است. بویژه اینکه جنبه ای تاریخی هم دارد. وقتی بوسیله انرژی، یک بارگذاری جدید تحمیل کنیم، اینکار برهم زننده ی تعادل است و من فکر میکنم نصب اینتله کابین، شروعی است که معلوم نیست به کجا ختم میشود. بحث اساسی ما در منطقه صفه، عبارتست از برهم خوردن تعادل.
مثال دیگر، آب است که مربوط به منطقه صفه نیست و عمدتا از زاینده رود به آنجا پمپاژ میشود. باید ببینیم این آب در مسیر بازگشت چه آسیبی به قسمتهای پایین دست میرساند: برگشت آن سطح آب سفره های زیرزمینی دانشگاه اصفهان را بالا آورده و بتدریج موجب فساد ریشه درختان در پایین شیب میشود. فضای سبز مصنوعی با پمپاژ آب توجیه اکولوژیک و اقتصادی ندارد! دلیل این اتفاق، قیمت نزدیک به صفر انرژی در ایران است. البته بر اساس اظهارنظر برخی از دست اندرکاران فضای سبز اصفهان، این پمپاژ محدود بوده و برای استفاده مردم از فضای سبز در مسیرها و فضای عمومی صفه می باشد، و با پمپاژهای عظیمی که در بالادست رودخانه ها و برخی سدهای کشور به بهانه درختکاری و با تخریب مراتع طبیعی در حال انجام است به هیچ وجه قابل مقایسه نیست.
همچنین از سوی برخی مقامات عنوان شده که تفاوت دیگر این نوع فضای سبز در فضاهای عمومی که به همه ملت تعلق دارد، با پمپاژهای گسترده در باغات میوه جدیدالاحداث در مناطق کوهستانی این است که : آن باغات عمدتا از تبدیل مراتع و اراضی ملی با مالکیت عمومی به باغات خصوصی ایجاد شده و سوبسید انرژی از اندوخته ملت برای پمپاژ به سود شخصی تعداد معینی می افزاید، حال آنکه در پارکها عموم مردم بهره مند میشوند.
لیکن از دیدگاه من در حوزه پژوهشگری توسعه پایدار و ترویج محیط زیست، با وجود همه یا برخی از این تفاوت ها، اولویت اصلی در هر نوع بکارگیری انرژی چه برای انتقال آب چه برای بارگذاری های دیگر، باید حفظ و پایداری زیست بوم های طبیعی باشد و نباید تحت عناوین خصوصی و حتی عمومی، محیط زیست را که متعلق به تمامی نسل های آینده نیز می باشد، به مخاطره افکند.
– معیارها و اصول رفتار با محیط کوهستان چه هستند، و اقداماتی که در محل صفه انجام شده، اعم از پیادهرو و محوطه سازی، توسعه باغ وحش و همچنین ساخت و گسترش کافه و رستوران و مجتمعهای خدماتی، تا چه اندازه با آن معیارها مطابقت دارند؟
هر آنچه که محیطی بنام کوهستان را از شکل طبیعی خود خارج کند، متناسب با شرایط و تعادل اکولوژیک آن محیط نیست. در واقع کوهستان با این بارگذاریها، تبدیل به یکی از خیابانهای شهر خواهد شد، تردید نکنید! پس باید ببینیم برای صفه چه آیندهای میخواهیم؟ یعنی اگر بخواهیم در آنجا هتل بسازیم و رستورانها را گسترش بدهیم، به مرور از فضای کوهستان خارج خواهد شد که غلبه سازه است بر محیط طبیعی.
در معماری پایدار قانونی بکار میرود که عبارتست از “form follows the function”، یعنی فرم تابع کارکرد است. حتی یک زائده در معماری نباید بوجود بیاید بدون اینکه کارکردی داشته باشد. امروزه عمده نماهای فعلی زوائد کج و بیرونزده و … دارند و البته در ایران فراوان دیده میشود، و گفته میشود “زیبایی” دارد نه “کارکرد”.
بنظر من در اکوسیستمهای طبیعی و شهری، برعکس این قانون را داریم: در واقع “function follows the form”، کارکرد مناطق طبیعی تابع فرم آنهاست و با تغییر فرم، کارکرد نیز تغییر خواهد کرد، طبق این قانون نمیتوانید سنگ معدنی کوهی را استخراج کنید، و آن کوه کارکرد قبلی خود را داشته باشد. برای فرمهایی شبیه صفه در مناطق شهری نیز همینطور است. پس معیار عبارتست از حفظ کارکرد طبیعی محیط کوهستان! و هر اتفاقی که موجب تغییر یا ضعف کارکرد شد، پذیرفتنی نیست و این تغییرات برای افرادی که آنجا میروند کاملا ملموس و قابل مشاهده است.
– با توجه به وضعیت فعلی صفه، راهکار پیشنهادی شما برای توقف، اصلاح یا رسیدگی درست به محیط زیست منطقه چیست؟
بابت این سوال بسیار متشکرم! ما فرمولی داریم که هر تغییر زیست محیطی را بر مبنای وضعیت انرژی بررسی میکند. کارآیی انرژی مساوی است با نسبت انرژیهای خروجی به ورودی، ضربدر عدد ۱۰۰٫ باید ببینیم انرژی ورودی به آن اکوسیستم، چه خروجیای دارد، و بنظر من میزان انرژی ورودی به سیستم منطقه صفه، موجب ناپایداری آن میشود!
تحلیل بعدی، مربوط به بحث هزینه یا CBA (cost-benefit analysis) که حتما باید هزینه های زیست محیطی را نیز اضافه کرد. چرا که معمولا هزینه های زیست محیطی از بازدیدکننده گرفته نمیشود. مشتریِ رستوران فقط پول غذا و اجارهبهای محلش را میدهد. الان برای انتقال مشتریان به رستورانهای بالای صفه تاکسی گذاشتهاند! این اتفاقات کاربری آن منطقه را تغییر میدهد، یعنی هزینهی زیست محیطی تاکسیها و نیز ضایعات حاصل از فشار بارگذاریها. اگر در گذشته یک شهروند اصفهانی با ده یا بیست دقیقه زمان میتوانست به کوه برود، الان باید برود به کوههای دورتر شبیه کلاه قاضی یا کرکس.
از طرف دیگر برای هر کنش در کوه صفه، باید ارزیابی اثرات زیستی یاEIA ) environmental impact assessment(آن بررسی شود و ببینیم آن کنش چه جوابها و پیامدهایی در بر خواهد داشت و در گذشته داشته است. همچنین آنالیز ظرفیت تحمل زیست محیطی)environmental carrying capacity(نیز ارزیابی مهم دیگریست که باز به بحث تراکم انرژی در منطقه صفه مربوط میشود، و تبع آن جمعیت هم تراکم پیدا میکند.در گذشته جعیت منطقه متناسب با وضعیت طبیعی محیط بود و محدود بود به کسانی که میتوانستند به کوه بروند. اکنون فشار جمعیت به منطقه بیشتر شده و طبیعتا تقاضاهای نامحدود بعدی نیز بوجود خواهد آمد که نشانگر تغییر فرم صفه خواهدبود. باید ببینیم در بحث توسعه شهری، آیا هدف شهردار و مسئولین محترم تبدیل این محیط به چیز دیگریست؟ که در آن صورت بنده سخنی ندارم! ولی اگر مایلند محیط کوهستان به شکل خود باقی بماند، این افزودنیها قطعا به تغییر فرم و محیط کوه خواهد انجامید!
گزارش و مصاحبه از: احسان رعنایی – فاطمه نوری