دریاچه ارومیه بر اساس مشاهدات میدانی در هفته آخر مهرماه نفس های آخر را می کشد.علیرغم اعلام افزایش 4 سانتی متری تراز آبی دریاچه که توسط مدیر کل دفتر مدیریت به هم پیوسته منابع آب حوضه های دریای خزر و دریاچه ارومیه و دیگر منابع انتشار یافته، دریاچه ارومیه در روزهای آخر حیات خود قرار دارد.در نقطه ی عمیق زیر پل رو گذر به خشکی گرائیده به نحوی که ضلع جنوبی دریاچه کاملا خشک و بخش هایی از ضلع شمالی دارای آب بوده که تراز آن به استناد بازدید میدانی و نقشه های ماهواره ای کاهش را نشان می دهد . نقاط زیر پل ارتباطی و جنوب دریاچه کاملا خشک شده است. با خشک شدن بیش از 95 درصد حجم دریاچه دیری نخواهد پایید که صرفاً کویر نمک ارومیه شکل واقعی بخود بگیرد.
دولت یازدهم زمانی سکان مدیریت دریاچه ارومیه را به عهده گرفت که عملا پیش بینی برخی کارشناسان ومنجمله نگارنده امیدی به نجات آن نداشتند. کلنگ خشکی دریاچه ارومیه زمانی زده شد که برخی افراد سطحی نگر به بهای اتصال دو استان، اقدام به خاکریزی در بستر دریاچه نمودند.دریاچه ارومیه زمانی خشک شد که 30 هزار چاه غیر مجاز مازاد بر چاه های موجود در منطقه حفر گردید. دریاچه زمانی خشک شد که سطح کشاورزی این حوضه از 158 هزار هکتار به 450 هزارهکتار و بر اساس برخی عکسهای ماهواره ای تا 700 هزار هکتار رسید و تولید محصولات کشاورزی از دو ونیم میلیون تن به 10 میلیون تن افزایش یافت. اهمیت دریاچه ارومیه زمانی نادیده گرفته شد که حقابه آن توسط سدهای ساخته شده بر سر راه جریان آب به سرقت رفت . دریاچه زمانی خشک شد که به آهنگ تغییرات اقلیمی و تبدیل بارش برف به باران و کاهش 20 درصدی بارش توجه نکردیم.دریاچه ارومیه زمانی خشک شد که اهمیت مراتع حوزه آبخیز این دریاچه نادیده گرفته شد و 6 برابردام مازاد، موجب تخریب پوشش گیاهان مرتعی و بالطبع کاهش نفوذ آب و عدم تغذیه سفره های آب زیر زمینی گردید. و در یک کلام دریاچه ارومیه زمانی خشک شد که برخی جریان های فکری که الفبای منابع طبیعی و محیط زیست را نمیدانستند بر عقل و منطق کارشناسی غلبه نمود.
علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. دریاچه که کمتر از 5 درصد آن باقی مانده باشد خشک شده محسوب میگردد و اکنون بجای انتقال آب و ساخت تشتک تبخیر باید به فکر عدم تکرارچنین فجایع زیست محیطی بود.اکنون باید به فکر اقدامات پیشگیرانه مشابه باشیم تا نابخردی های انجام شده در این حوضه در دیگر مناطق کشور تکرار نشود.
اتوبان تهران شمال هم از این دست کارها بود که میشد بجای تخریب و سیمان کاری جنگل با احداث پل از تخریب اراضی بکر جنگل اجتناب نمود.سد شفا رود به بهای تخریب زیست بوم جنگلهای هیرکانی ساخته میشود. جزیره آشوراده قطب گردشگری خواهد شد.بخشی ازجنگل نهارخوران با همین اهداف تخریب شد. هنوز تکلیف جاده عبوری از جنگل ابر معلوم نیست.آب چشمه بل پاوه درپشت سد داریان در استان کرمانشاه با هدف ذخیره آب و تامین انرژی ساخته شد اما هدف غائی زیر کشت رفتن مراتع گرمسیری جنوب قصر شیرین توسط 80 کیلومتر تونل و کانال میباشد. متقاضیان این عرصه های مراتع گرمسیری جهت توسعه باغات و کشاورزی نهاد ها و سازمانهای وابسته بوده که قبل از احداث تونل و کانال انتقال با لابی های خود در فکر مالکیت مراتع منطقه بوده و در نهایت متضرر اصلی دامداران فقیر این عرصه ها خواهند بود.
با توجه به قرار گرفتن ایران درکمر بند خشک و نیمه خشک جهان؛ دیری نخواهد پائید که در نقاط کم آب کشور، روستاها خالی از سکنه شده و مدیریت بحران باید به فکر تامین آب شرب شهروندان خود باشد.اکنون باید جلوی ضررهای بیشتر را گرفت.تخصیص اعتبارات کلان و اقدامات ضربتی همانند آنچه دردریاچه ارومیه اتفاق افتاد نوشداروی بعد از مرگ سهراب خواهد بود.
این نوع اقدامات یعنی حقوق منابع طبیعی ومحیط زیست در جامعه نهادینه نشده است و صرفاً انجام برخی حرکات نمایشی با اهداف خاص شروع چنین فجایعی را برای سالهای بعد کلید خواهد زد.