این اصطلاح را در جاهایی به کار میبرند که گفتگو از تاثیر یا ویژگی ها یا لازمههای چیزی است که دیگر وجود ندارد، و سودی از آن گفت و شنید متصور نیست. برای مثال، اگر از این بگوییم که خوب است آقای الف با دیگران به زبانی خوش سخن بگوید، اما خود آقای الف بمیرد، در این صورت قضیه “سالبه به انتفای موضوع” میشود.
نشانههای بسیاری به چشم میآید که در دهههای اخیر، به ویژه در هشت سال گذشته، گرایشی قوی در میان مدیران کشور وجود داشته که قضیهی محیط زیست و “مانع بودن آن برای توسعه” را حل نهایی کنند. انحلال شورای عالی محیط زیست، راهسازی و عملیات اکتشاف نفت و کشیدن خطهای انتقال نیرو و گاز و نفت در منطقههای حفاظت شده، مجاز شمردن و بلکه تشویق عملیات معدنکاوی در این گونه منطقهها، کم کردن بودجهی سازمان حفاظت محیطزیست (که کل آن، کمتر از یک چهلم اعتبار 3500 میلیارد تومانی پیشبینی شده برای سد بختیاری است!)… و اینک مجاز شمردن هرگونه احداث واحدهای تولیدی کشاورزی، صنعتی و معدنی بدون نیاز به گرفتن مجوز “تغییر کاربری” توسط مجلس، چندتایی از این نشانهها هستند.
مدیران ما، برخلاف گرایش همگانی در جهان امروز که دستکم در تصویب قانون و مقررات، روز به روز بیشتر بر حفظ محیط زیست و ارتقای وضع آن تاکید میکنند، رودربایستی را کنار گذاشته و میخواهند کاری کنند که هیچ چیز مانع عملیات به اصطلاح عمرانیشان نشود و اصلا قضیه ی محیط زیست سالبه به انتفای موضوع شود! ایشان، ابتدا موضوع حیاتی و چندجانبهی محیط زیست را به “چند تا گورخر یا چهار تا درخت” تقلیل میدهند، سپس یک عبارت میانتهی “رعایت ضوابط محیطزیستی” به مصوبههای خود میافزایند، و در آخر دستور یورش به هرجا را که بخواهند برای “عمران و توسعه” صادر میکنند.
یادداشت تامل برانگیز محمد درویش را دربارهی «تیر خلاص» مجلس به عرصههای کشاورزی، منابع طبیعی و محیط زیست در خبر آنلاین بخوانید.