کیفییت؛ عنصر فراموش شده در صعودهای ایرانی!

… و یک اشاره به نقش فدراسیون کوه نودی

حسین رضایی در تارنگار کوه نوشت اشاره ای کرده است به چهار صعود ایرانی به قله های بلند خارج از کشور که امسال انجام شده، و خبر از ده برنامه ی دیگر هم داده که قرار است در چند ماه آینده در قراقوروم و تیان شان انجام شوند. از این همه برنامه (که مسلما شامل تمام کوه نوردی های خارج از کشور ایرانیان نمی شود) فقط یکی(!) هدف خود را اجرای کاری نو قرار داده است.

کوه نوردان ایرانی، در کارهای خارجی خود، همچنان به دنبال صعودهای تکراری و  عنوان های “دهان پر کن” هستند. گذشته از ساده پسندی بسیاری از کوه نوردان، گریز بیشتر آنان از کارهای مجدانه و سخت، و ضعف عمومی جامعه ی کوه نوردی در تشخیص “کیفیت”، به نظر من فدراسیون کوه نوردی هم در مقام سازمان ملی این فعالیت، وظیفه ی خود را در تعریف کوه نوردی فنی و کیفی به درستی انجام نداده … سهل است، این دستگاه خود با پایه گذاری نظام نادرست و فریبنده ی “مدال های ملی” در کوه نوردی، ذهن کوه نوردان را به بیراهه کشانده است.

بیماری خود بزرگ بینی، و ملاک پنداشتن خویش در تشخیص درست و نادرست در کوه نوردی که در تمام دوره های مدیریتی پیشین فدراسیون به کم و بیش به چشم می خورد، در دوره ی ریاست آقای محمود شعاعی به اوج رسیده است. جالب توجه است که برای مثال ایشان به خود اجازه می دهد تا بر خلاف تایید شماری از کوه نوردان صعود کرده به نانگاپاربات، و بر خلاف تاییدیه ی آلپاین کلاب پاکستان، صعود یک تیم ناوابسته به فدراسیون را به آن قله منکر شود، و از سوی دیگر حاضر نیست یا نمی تواند کوچک ترین گامی در معرفی معیارهای کوه نوردی کیفی و جهان پسند بردارد. آیا این، “نشانگان” یک عارضه ی جدی در کوه نوردی ایران نیست؟!

فدراسیون کوه نوردی مایل است که تصدی خود را بر امور اجرایی این ورزش همچنان حفظ کند و حتی آن را گسترش دهد؛ تا حدی که برای کوه نوردانی هم که با هزینه و برنامه ریزی خود به خارج از کشور می روند، تا جایی که بتواند تعیین تکلیف می کند. اما، این فدراسیون هر روز فاصله ی خود را از جامعه ی جهانی کوه نوردی، چه به لحاظ مدیریتی (با گریز از سپردن تصدی گری به باشگاه ها) و چه با غرقه شدن در اجرای صعودهای تکراری یا حمایت از این گونه صعودها، بیشتر می سازد.

یک مثال از کوه نوردی جهانی، می تواند تفاوت دیدگاه های کمّیت گرا و کیفیت گرا را نشان دهد: وقتی که از  جیم دونینی رییس پیشین آمریکن آلپاین کلاب پرسیدم که آیا با آن همه صعود در آلاسکا، قله ی مک کاینلی (بلند ترین قله ی آمریکای شمالی) را هم صعود کرده، خیلی ساده گفت که نه… در آن جا، در پی صعود قله ها و مسیرهای صعود نشده بوده است! مقایسه کنید با کوه نوردان خودی و فدراسیون ما که فقط افزودن به کلکسیون صعودهای خارج از کشور را (صرفنظر از کیفیت آن ها) هدف قرار داده اند.

ممکن است بگویند «فتح» قله های هشت هزار متری و هفت هزار متری، و شاخ و برگ دادن به این برنامه ها با اعطای مدال های خود ساخته ی آسیایی و جهانی، در نظام بودجه بندی کشور ما به منظور برخورداری از “سهم کیک” لازم است. و یا این که ضروری است با چنین بزرگ نمایی ها، از بنگاه های اقتصادی کمک مالی گرفت. اما، لازم به یادآوری است که هیچ کار آتیه داری با خود فریبی و دگر فریبی به سرانجامی شایسته نمی رسد… باید راه را درست رفت!