شعری برای پدر

  آن یکشنبه های زمستانی

   نیز یکشنبه ها

   صبح زود برمی خاست پدرم

   ودرآن سرمای استخوان سوز، کت بردوش

   با آن دستان ترک خورده از کار طاقت فرسای هفته

   آتش می افروخت در هیزم خواب آلود بخاری دیواری.

   کسی تشکر نمی کرد از او.

   میان خواب وبیداری، می شنیدم صدای رمیدن سرما را

   شکستن مقاومتش را در شعله های آتش.

   وقتی گرما اتاق ها را پر می کرد

   پدرم صدایم می زد

   و من آرام بر می خواستم و لباس می پوشیدم

   مقهور صلابت غریب آن خانه.

   پاسخش را با کلماتی کوتاه می دادم

   با لحنی سرد

   بی اعتنا به گرمای خانه

   و کفش های واکس زده و براقم در دست های او.

   چه می دانستم من؟ کجا خبر داشتم

   از تنهایی ژرف و زهد زلال عشق؟

 

از دوست  عزیزم نادر ضرابیان برای فرستادن شعر بالا، و این توضیح سپاسگزاری می کنم؛

فریده حسن زاده مصطفوی- رابرت هایدن، شاعر سیاه پوست آمریکایی( 1980 – 1913 ) شهرت جهانی خود را مدیون شعری است که برای پدرش سرود. این شعر ساده، سرشار از حس دردناک پشیمانی، به کتاب های درسی بسیاری از کشورهای دنیا راه یافت و مظهر قدرشناسی از مقام پدر شد. برکت این شعر به حدی بود که “رابرت هایدن” به عنوان مشاور فرهنگی کتاب خانه ی کنگره آمریکا انتخاب شد و این نخستین بار بود که یک سیاه پوست به چنین مقامی دست می یافت. وی چهارسال پیش از مرگش به لقب “ملک الشعرایی آمریکا” نیز مفخر شد.