کوشان مهران–
شناسایی بقایای پنج هزار ساله ی درختان بلوط، و همچنین گراز در محدوده ی شهرری به وسیله ی باستان شناسان، شاهدی است بر گستره ی فون و فلور غنی البرز جنوبی در هزاره های کهن. در اواخر دهه ی1850 (اوایل ناصرالدین شاه قاجار) دکتر پولاک پزشک دربار از پیرمردان کهن سال شمیرانی کرده است که روزگاری دامنه های البرز پوشیده از درختان بنه بوده و در ارتفاعات مشرف به تهران پوشش انبوهی از درختان کهنسال ارس وجود داشت که به دلیل انتخاب تهران به عنوان پایتخت، همه جز پوشش جنگلی محدوده شکارگاه سلطنتی جاجرود ، به کام سوزان کوره های ذغال سازی رفته و پس از مدتی جنگل های مازندران به عنوان منبعی حیاتی در تامین سوخت ذغال تهران به حساب آمد به طوری که در اواخر دوران ناصرالدین شاه حجم پاک تراشی جنگلهای بکر شمال هم برای تولید ذغال مورد انتقاد قرار گرفت .ورجین- بریدن درختان حاشیه ی رود برای سوخت
به احتمال بسیار زیاد، دره های دربرگیرنده ی رودهای چالوس و کرج یک مسیر ارتباطی طبیعی بین دو سوی البرز (شمالی و جنوبی) به شمار می رفته و گونه های مرال (وزن سرخ) و قرقاول که تا اواخر قرن نوزدهم در جنگل جاجرود وجود داشتند، از این مسیر وارد استان تهران شده بودند.
ورجین- تجاوز به حریم رودخانه
جز پوشش درختان ارس در نزدیکی کرج و جنگل های حاشیه ی رود جاجرود و بنه زار ها که به دلیل بی مبالاتی و دست اندازی و به ویژه تب رایج زمین خواری روز به روز به قهقرا می روند، یکی از آخرین لکه های جنگلی استان تهران در دره جنی مجموعه ی جاجرود در اطراف یک رودخانه قراردارد که به دلیل قرارداشتن در محوطه ی کاخ های سعد آباد از عوامل تخریب تاحد زیادی بدور بوده و شایسته است ضمن پژوهشی کاربردی درباره ی چند و چون گونه های آن، مدیران محترم مجموعه سعدآباد به ارزش بالای این لکه جنگلی پی ببرند و از دستکاری و تخریب نابجا به عناوین مختلف پرهیز نمایند. در شمیرانات تهران هم معدود پایه های درخت داغداغان (معروف به درخت تا) در کنار گونه هایی چون سیب های وحشی لواسان شاهدی بر نفوذ فلور خزری بر دامنه های جنوبی البرز می باشد که به یمن مافیای زمین خوار- ویلا ساز تاچند سال آینده قطعا اثری از آنها برجای نخواهد ماند.
اگر خوانندگان تیزبین این نوشتار به دامنه های کوهستانی پس از سد امیرکبیر (سد کرج) نیم نگاهی بیافکنند متوجه بقایای عملیات آبخیزداری و تک پایه های درختان پهن برگ دست کاشتی می شوند که یادگار برنامه ی آبخیزداری نیمه ی دوم دهه ی 1340 حوزه ی آبخیز رود کرج است. در آن سال ها با ایجاد پارک ملی البرز مرکزی و ممنوعیت چرای دام در این محدوده سعی در احیای پوشش گیاهی و جلوگیری از فرسایش خاک را داشتند که به دلیل تغییرات اواخر دهه ی 1350 پوشش حفاظتی پارک ملی به یک منطقه ی حفاظت شده کاغذی (برای رفاه حال کلان چوبداران) تغییر پیدا کرد و اکنون مسیرهای پاکوب ایجاد شده از عبور و مرور گوسپندان و بزان، خراشی است خونبار بر دل شکسته ی آبخیز رود کرج و کارشناسان دلسوز.
یکی از مهم ترین و در عین حال ناشناخته ترین و مورد یغما قرار گرفته ترین پوشش های گیاهی البرز جنوبی، انبوه درختان بید و گز و نیزارهای اطراف رودهایی چون کرج می باشد. ویژگی پالاینده ی پوشش بید و نی کناره های آب های جاری در دنیا به اثبات رسیده و به ویژه در رودی چون کرج که یکی از منابع تامین کننده ی آب کلان شهری بی انتها چون تهران می باشد، پالایش طبیعی آب اهمیت بسزایی دارد. در عین حال این پوشش گیاهی به خوبی از فرسایش کناره های رود جلوگیری نموده و ماواء و پناه بسیار مطلوبی برای انواع پرندگان، قزل آلای خال قرمز و شنگ ( سمور آبی ) ایجاد می کند.
درکنار ایجاد یک جاذبه ی طبیعی برای گردشگران (و نه لزوما طبیعت گردان مسوولیت پذیر) در کناره های رود کرج، پوشش بیدستان و نیزار مرز خوبی بین باغ ها و بافت های مسکونی و تجاری با حریم رودخانه بوده و شاخص خوبی برای نشان دادن دست اندازی ها به حریم رود کرج به حساب می آیند.
درکنار دهه ها قطع و سوزاندن درختان بید و نی و گز کناره های رود کرج بوسیله گردشگران بی مبالات (وبه ویژه در روزهای تعطیل) اکنون بلای دیگری بر این پوشش گیاهی نازل گردیده است؛ تا چند سال پیش هر چند گاهی نیروی محترم و خدوم انتظامی سعی در جمع آوری کولیان گردو فروش جاده ی چالوس به عناوین مختلف داشت (هدف و مقصود نژاد پرستی و توهین به هیچ گروه و فرقه ای نیست، ولی اهل فن با جمله ی “فالی گردو شبی چند؟” در مسیر بخوبی آشنایی دارند!)
در چند سال گذشته، عده ای از کولیان با برپایی چادرهایی اقدام به فروش آش در دو سوی تونل کندوان نموده و اکنون آن خیمه و خرگاه قلندری جای خود را به مغازه داده و صد البته که هیمه و سوخت این آشپزان از درختان بید اطراف رود کرج تامین می گردد که همواره به قطع آن مشغول اند و این، جز بلای هیزم گُر گرفته ی شومینه ی ویلاهای لوکس اطراف رودخانه است که برای تامین سوخت، کار به قطع پایه های درختان چنار کنار جاده – به ویژه پس از سد امیر کبیر و به سوی شهر تهران، کشیده شده است.
برای احیای پوشش جنگلی استان تهران باید جوانب مختلف چون وضعیت اقلیم، پوشش خاک و استفاده از گونه های بومی را درنظر داشت تا پس از سالیان سال هزینه و صرف زمان شاهد پایه های خشکیده کاج تهران و سرو نقره ای نباشیم. در عین حال این مورد را هم نباید از نظر دور داشت که ایجاد یک پوشش جنگلی که در بیشتر اوقات از گونه های غیربومی سوزنی برگان برای کاهش هزینه در آن استفاده می شود باعث تخریب بافت خاک و نابودی گیاهان مرتعی بومی می گردد که جنگل کاری های درخت کاج “الدار” (کاج تهران) و خاک مرده از اسید شاهدی بر این مدعا است. در این میان یکی از راهکارهای عملی، احیای پوشش جنگلی حاشیه ی زیستبوم های آبی و بویژه رودخانه و سد کرج است. گونه هایی چون درختان بید و نی به راحتی با غرس قلمه قابل رویش اند و با صرف هزینه و زمانی کمتر در مقایسه با عملیات جنگل کاری در دیگر زیستبوم ها، می توان به نتیجه و بازدهی دلخواه دست یافت.
دراین میان نباید اصل “کاشت و داشت” را فراموش کرد و پس از قلمه زنی بید و نی باید با تمهیداتی چون کشیدن فنس و گشت نیروهای جنگل بانی، از تخریب و دست اندازی تعمدی گردشگران و زمین خوران شناخته شده ی محلی جلوگیری کرد (که در واقع کار بسیار مشکلی است).
ایجاد پوشش بیدستان و نیزار در حواشی سد امیرکبیر بسیار لازم و ضروری و در عین حال عملی بوده و با توجه به شرایط ویژه ی سد، امکان دست درازی و تخریب از سوی مردم در این ناحیه وجود نداشته و پایه گذاری پوشش بید و نیزار ضمن ایجاد نمایی چشم نواز و زیبا از فرسایش نیز جلوگیری می کند.
در دانش مدیریت، داستانی وجود دارد که عده ای از مدیران در جلسه ای درباره ی خرید یک سیستم انرژی خورشیدی بحث می کردند و با این که هیچ کدام سرسوزنی درباره فناوری نوین انرژی های پاک اطلاعی نداشتند ولی همگی از این پروژه قاطعانه پشتیبانی نموده و کاری نداشتند که آیا پس از نصب دارای هستند که توانایی چرخاندن این سیستم را داشته باشند و اصولا چند و چون بدست آوردن قطعات یدکی و خدمات پس از فروش است. ولی همین گروه مدیران در جلسه روز بعد با ایجاد یک سایه بان برای دوچرخه های کارکنان به دلیل ضروری نبودن درخواست و اتلاف و دورریز بودجه مخالفت نمودند!
دلیل این تصمیم گیری بسیار ساده است: مدیرانی که بدون تخصص و بار علمی و تجربه ی کافی، ناروا به پستی گمارده شده اند، به هنگام شنیدن واژه های علمی غریب و بیگانه مجبور و محکوم به سر تکان دادن به اجبار و تایید هر راست و یا دروغی می باشند ولی به دلیل آشنایی با دوچرخه مجال برای هرگونه منفی بافی و اظهار فضل فراهم می گردد!
در منایع طبیعی شیوه ی رایج مدیریت “سعی و خطا” همچون سمی مهلک است که یکی از نتیجه های آن ایجاد پوشش محکوم به مرگ به نام جنگلکاری، با سوزنی برگان می باشد. ولی نباید مغلطه در کار و پشت گوش انداختن بدیهیات را با پژوهش و تحقیق اشتباه نمود .
زمانی برای تعارف های معمول جهت جلوگیری از دست رفتن غنای رودخانه کرج باقی نمانده است؛ احیای پوشش بیدستان و نیزار رود کرج گامی اساسی و استوار برای پابرجا نگاه داشتن این منبع آب تهران خواهد بود .