عباس محمدی- سبز پرس
14 مارچ برابر با 24 اسفند، “روز جهانی حفاظت رودخانه ها” نامیده شده است. این نام گذاری، در پی جنبش های منتقد سد سازی و فعالیت های اجتماعی که به صدور بیانیه ای در شهر کوریتیبای برزیل (Curitiba) به تاریخ 14 مارچ 1997 انجامید، صورت گرفته است. در بیانیه ی کوریتیبا از جمله، آمده است: «[…] سدها در همه جا، مردم را به زور از خانه هایشان بیرون می کنند، مزارع حاصلخیز، جنگل ها و مناطق کم نظیز را به زیر آب می برند، مناطق ماهی گیری و تامین آب شرب را از میان می برند، و مایه ی پراکندگی اجتماعی، فرهنگی، و فقر اقتصادی جوامع ما می شوند. […] در همه جا، میان فواید اقتصادی اجتماعی قول داده شده از سوی سد سازان و آن چه که پس از ساخت سدها واقعا رخ داده اختلاف بسیار زیادی وجود دارد. […] ما باید به سوی جامعه ای پیش برویم که انسان و طبیعت دیگر بر پایه ی منطق بازار، که در آن تنها ارزش مربوط به کالاها و تنها هدف سود است، کم ارزش نشوند» (متن کامل بیانیه را در کتاب رودهای خاموش نوشته ی پاتریک مک کالی، ترجمه ی فاطمه ظفرنژاد، انتشارات علم و ادب، 1386 ببینید).
شعار امسال روز جهانی رودخانه ها چنین است: «رودها را آزاد کنید!» و منظور این است که بگذارید رودها جریان یابند، رودها را از آلودگی رها کنید، آن ها را از چنگال موسسه های بزرگ مدیریت آب آزاد کنید، و آن ها را برای استفاده ی مردم رها سازید!
یکی از نهادهای جهانی و مردمی منتقد سد سازی، شبکه ی رودهای جهانی (International Rivers) است.
این شبکه، «رسالت» خود را حفاظت رودخانه ها و دفاع از حق جامعه های وابسته به آن، مخالفت با سدهای مخرب و شیوه ی توسعه ای که سد سازان توصیه می کنند، یافتن راه های بهتر برای برآورده ساختن نیاز مردم به آب و برق اعلام کرده است. شبکه همچنین «چشم انداز» خود را جهانی می داند که در آن رودها و زیستبوم های وابسته به آن ها ارج نهاده شود، و اهمیت پیوند میان زیستبوم سالم و جامعه ی سالم درک گردد، و در آن طرح های توسعه نه طبیعت را به انحطاط برد و نه انسان ها را فقیرتر کند (نگاه کنید به: www.internationalrivers.org).
در ایران، تاثیر مخرب سدهای بزرگ و طرح های انتقال آب بر جامعه و محیط زیست شناخته شده است: نابودی هزاران هکتار مرتع و جنگل، خشک شدن فصلی یا دایمی بسیاری از تالاب ها و دریاچه های داخلی، آسیب دیدگی شدید آب های ساحلی دریاها، آسیب دیدگی کشاورزی و دامپروری حوزه های پایین دست رودها، پایین رفتن سطح آب های زیرزمینی در پاره ای نقاط و بالا آمدن غیرطبیعی و زهدار شدن زمین ها در پاره ای نقاط دیگر، و حتی ایجاد تنش های اجتماعی که وحدت ملی را به خطر انداخته است (اختلاف های بین استانی در مورد انتقال آب خوزستان به استان های مرکزی، یا انتقال آب از چهار محال بختیاری به استان اصفهان و…). در عین حال، در مورد تعداد زیادی از سدهای کوچک و متوسط که سرجمع شاید بیش از سدهای بزرگ بر محیط زیست و جامعه تاثیر تخریبی داشته، کمتر گفته شده است. در این جا، به دو طرح اشاره می کنم:
1- سد گلول در خراسان شمالی؛ این سد، در منطقه ی حفاظت شده و مرزی “گلول و سرانی” در شمال شهرستان شیروان در دست ساخت است و ظاهرا آخرین مراحل را طی می کند. دره ای که سد بر آن زده می شود، از سوی طراحان و مجریان سد، به شکل اغراق آمیزی «رودخانه ی مرزی گلول» نامیده شده است؛ رودخانه ای که تا پیش از این، وجود نداشته است! در واقع، این دره فقط یک مسیل است که در امتداد آن چند چشمه ی کوچک هم وجود دارد، و مطابق اظهار خود مدیران آب منطقه، سد گلول سالانه فقط دو میلیون و هفتصد هزار متر مکعب آب را ذخیره خواهد کرد. ساختگاه سد جایی است که پاسگاه محیط بانی منطقه ی بسیار با ارزش گلول و سرانی را به زیر آب می برد (این منطقه ای است که در آن، محیط بان جوان سعید پرهام در آذر ماه 89 به دست شکارچیان غیرمجاز کشته شد.) سد، همچنین چشمه و چمنزاری را که در اطراف آن شکل گرفته و مورد استفاده ی دام داران و حیات وحش است، غرق می سازد. در اردیبهشت 1390 ممشتی مدیر کل محیط زیست خراسان شمالی در مورد عملیات زه کشی و احداث کانال گفت که مجری پروژه، ارزیابی ها را به سازمان حفاظت محیط زیست فرستاده، اما منتظر پاسخ نشده و بدون این ارزیابی ها فعالیت خود را انجام داده است!
برای دسترسی به ساختگاه این سد، 17 کیلومتر جاده در منطقه ی حفاظت شده کشیده شده که نقش موثری در تسهیل دسترسی شکارچیان به منطقه داشته و همچنین سبب ورود بی رویه ی انبوه گردشگران و ریخت و پاش زباله های بسیار شده است. با توجه به حدود 4 کیلومتر لوله کشی به سوی سد بارزو در شمال شیروان، به نظر می رسد که هدف اصلی از ساخت سد گلول، نه کمک به کشاورزی، بلکه تامین آب برای مصارف شهری است.
2- سد و شبکه ی بنکوه؛ بند انحرافی بنکوه در منطقه ی فیروزکوه و برای تنظیم آب حبله رود و توسعه ی کشاورزی در دشت گرمسار، در دهه ی شصت ساخته شد. مبنای مطالعات این بند، فعالیت های کارشناسان سازمان کشاورزی و خواربار جهانی (فائو) در دهه ی چهل خورشیدی بوده است. در تارنمای شرکت مهندسین مشاور لار (بخش سد نمرود) آمده است: «شبکه ی آبیاری و زهکشی دشت گرمسار با مساحت ناخالص تحت پوشش 35000 هکتار، شامل مجموعه کانال های بتنی متشکل از 120 کیلومتر کانال درجه یک و درجه دو، و بیش از 240 کیلومتر کانالهای درجه 3 و درجه 4 میباشد. جریان طبیعی رودخانه ی حبله رود از طریق بند انحرافی احداث شده در بنکوه به دو کانال اصلی سمت راست و چپ هدایت میگردد و با توزیع توسط کانال های اصلی درجه یک و درجه دو، و شبکه ی کانال های داخل مزارع (کانال های سه و چهار) آب به قطعات زراعی چند هکتاری میرسد. با وجود آن که این شبکه ی آبیاری از نظر اجرای کانال های داخل مزارع در نوع خود از معدود شبکههای آبیاری احداث شده در سطح کشور است لیکن […] راندمان بهرهبرداری از این شبکه ی آبیاری، از مقادیر قابل حصول بسیار پایینتر است». به عبارت دیگر، یکی از قدیمی ترین و کم مانند ترین شبکه های آبیاری زیر سدها در کشور، با بازدهی «بسیار پایین تر» از برآوردهای اولیه کار می کند.
نکته ی جالب توجه دیگر در نوشته ی شرکت لار (که نه از سوی منتقدان، بلکه از سوی یک شرکت سد ساز) آمده، این است که معدودی از شبکه های زیر سدهای کشور دارای کانال های سه و چهار هستند. لازم به توضیح است که بدون این کانال های سه و چهار، هیچ آبی از سد به زمین کشاورزی نمی رسد. به بیان ساده، بیشتر سدهای کشور علیرغم ادعاهای اولیه، نقشی در آب رسانی به زمین های کشاورزی ندارند!
شگفت آور این که با وجود ناکارآمدی این شبکه سازی ها، در دهه ی هفتاد بند انحرافی دیگری در منطقه ی سیمین دشت ساخته شد و سی و هفت کیلومتر کانال بتنی عظیم که قابلیت انتقال آب تا هفده متر مکعب در ثانیه (یعنی به اندازه ی کل آورد حبله رود) را دارد(!) نیز احداث شد. اما، امروزه حداکثر تا حدود سه متر مکعب آب در این کانال جریان می یابد (نگاه کنید به یادداشت 13/6/90 یونس شاه حسینی، کارشناس سازمان امور عشایری، در وبلاگ شخصی اش به نام «گردش در ایران»). پیدا است که انگیزه ی اصلی سازندگان سد و شبکه های سنگین آبیاری، اجرای طرح های ساخت و ساز، جذب بودجه، و کسب درآمد است و نه خدمت به تولید کشاورزی یا توسعه ی پایدار یک منطقه. همان گونه که یونس شاه حسینی (با وجود آن که خود طرفدار انتقال آب به گرمسار است) در نوشتار یاد شده می گوید: «این طرح ها و برنامه ها نه تنها نقش تاثیر گذاری در جهت حل مشکلات موجود ایفاء نکرده اند، بلکه باعث اتلاف سرمایه های ملی و تخریب منابع کمیاب آب و خاک نیز شده اند».