در نقد دکتر کردوانی (متن کامل)

در آبان ماه گذشته، چند یادداشت در این تارنگار گذاشتم که موضوع آن ها نقد نوشته های دکتر پرویز کردوانی، استاد دانشگاه تهران بود. امروز، در همایش هم‌اندیشی تحول طبیعت‌گردی که از سوی سازمان میراث فرهنگی برگزار شده بود، در کنار چند صد مدعو دیگر همایش، شنونده ی سخنان دکتر کردوانی درباره ی جاذبه های طبیعی ایران بودم. در میان سخن رانی های خسته کننده و تکراری مدیران دولتی (که امروز در این سازمان و فردا در جای دیگر هستند و معمولا عرق خاصی به حوزه ی کاری خود ندارند) سخنان کردوانی علاوه بر داشتن این صفت ها، این “مزیت” را نیز داشت که بسیار طولانی بود!

سخن رانی کردوانی، آکنده از همان ویژگی های شناخته شده ی او بود: شهوت کلام، مکرر گویی، توضیح واضحات، خودستایی، و توهین به شنوند گان (مثلا با پرسش از آن جمع غالبا طبیعت گرد و کوه نورد، که آیا به قله ی دماوند صعود کرده اید؟! یا فلان شهر را می شناسید؟!). او در واکنش به سخنان مجری همایش و مدیران دولتی که ایران را از نظر جاذبه های طبیعی جزو پنج کشور اول جهان (؟!) خوانده بودند، گفت که آنان اشتباه می کنند و ایران از این نظر، دومین کشور جهان (پس از آمریکا) است!!! از سخنان بی پایه ی او، همین بس که می گفت “من در سال 54 به مسکو و از آن جا تا سیبری رفتم… طبیعت، هیچ چیزی نداشت” یا: “در دماوند، از پایین تا بالا، همان منطقه های طبیعی را می بینیم که باید با چند هزار کیلومتر سفر از عرض های جغرافیایی متوسط تا بالا ببینیم؛ جنگل معتدله، جنگل تایگا، توندرا…”!

او همچنین مانند همیشه بیزاری را خود را از بحث حفاظت محیط زیست بر زبان آورد: “محیط زیست، قورباغه و آهو و دریاچه نیست… انسان هم هست… و کسانی که می گویند طبیعت را حفظ کنیم، نمی گویند که با زیاد شدن جمعیت انسان چه کنیم… اگر برای رسیدن به چالوس، بزرگراه بسازند اشکالی ندارد…”.

به این بهانه، به نظرم بد نیست که متن کامل آن نقدهایم درباره ی دکتر کردوانی را یک جا بیاورم:

 

دکتر کردوانی؛ نظریه پرداز یا کتاب ساز؟!

 

 دکتر پرویز کردوانی، چندی پیش درباره ی دریاچه ی اورمیه گفت که این دریاچه در حال مردن است، مردن آن طبیعی است، و این مردن جاذبه ای است که جا دارد گردشگران برای تماشای آن به منطقه بروند. دکتر کردوانی، چندین سال است که عنوان “استاد نمونه” ی دانشگاه تهران یعنی قدیمی ترین و معتبر ترین دانشگاه کشور را دارد؛ سخنان او از رسانه های گوناگون پخش می شود و از سوی دستگاه هایی مانند وزارت نیرو (مثلا در تایید طرح های سد سازی و انتقال آب) مورد ارجاع قرار می گیرد. در یادداشت زیر، قصد دارم نشان دهم که گاه چگونه ممکن است فقط شنیدن نام یک استاد یا پیش کسوت، بدون دقت در نوشته ها و کارنامه ی او، القا کند که گفته های او درست اند! از سوی دیگر می خواهم بگویم که استادان دانشگاه و دیگر کارشناسان هم جزئی از جامعه هستند و ممکن است که تحت تاثیر منافع شخصی، اثر سوء ستایش های بی مورد، دور ماندگی از پژوهش، نداشتن روحیه ی نقادی، و عوامل دیگر، واقعیت ها را به گونه ی دلخواه خود تفسیر کنند یا در تشخیص پاره ای از مساله های روشن اشتباه کنند.

در پشت جلد کتاب های دکتر پرویز کردوانی این عنوان ها جزء «افتخارات کسب شده» ی ایشان آمده است: «انتخاب به عنوان استاد نمونه در سال 1377، انتخاب به عنوان شخصیت برجسته و مفاخر فرهنگی استان سمنان، استاد برگزیده ی سال 80، پژوهشگر نمونه ی سال 1385، چهره ی ماندگار علمی کشور در سال 1384…». به نظر من، در 15-10 سال اخیر – شاید برای رفع اثر آن گفته ی قدیمی که «ما مردمی مرده پرست هستیم»، و یا برای مقابله با “بحران افتخار”*ی که بدان دچار شده ایم، نشست های نکوداشت و اهدای لوح چه از سوی دستگاه های دولتی و چه از سوی سازمان های غیردولتی، به صورتی افراطی برگزار می شوند. در پاره ای از این نشست ها دیده ام که برگزار کنندگان، مطالعه ی کافی درباره ی شخصیت تجلیل شونده ندارند و حتی در لوحی که برای او نوشته اند، به نکته ی اصلی که برای تقدیر مورد نظر بوده، اشاره نکرده اند. به نظرم در مورد دکتر کردوانی هم چنین بوده و دست کم پاره ای از عنوان های او، بدون مطالعه ی کافی اعطا شده است!

در این جا، برای اثبات ادعای بالا نگاهی می اندازیم به یکی از جدید ترین کتاب های کردوانی با این عنوان: «کرسی نظریه پردازی، نظریه جدید درباره: کویرها (نمکزارها)»(1). از آن جا که تیتر اصلی و درشت کتاب، «نظریه جدید» است، خواننده انتظار دارد که به راستی با یک تئوری یا نظریه ی نوین روبرو شود، اما خواهیم  دید که تمامی موضوع های طرح شده در کتاب، تکراری هستند و حتی ویژگی ها و شاخص های اولیه ی یک پژوهش دانشجویی را نیز ندارند.

 

نگارش ضعیف

 اما، پیش از هر چیز لازم است به یک نکته ی دیگر اشاره کنم: عنوان کتاب، از جنبه ی نگارشی بسیار ضعیف و پر اشکال، و همچنین بسیار طولانی است. نخست آن که “کرسی نظریه پردازی” یعنی چه؟ و چگونه می توان کرسی (chair) را که  به معنای مقام مدرسی (professorship) در دانشگاه است، بر روی کتاب گذاشت؟ آیا در دانشگاه تهران واحد یا گروه آموزشی ای با عنوان “نظریه پردازی” تاسیس شده و مثلا دکتر کردوانی در آن رشته دارنده ی کرسی است؟ و اگر چنین باشد، ارتباط آن کرسی با مبحث کویرها چیست و چه ضرورتی داشته که نام آن کرسی روی جلد این کتاب بیاید، مگر موضوع کتاب مبحث “نظریه پردازی” است؟ البته ناگفته نماند که از چند سال پیش، در دانشگاه های ما این بحث پیش کشیده شده که باید “کرسی های نظریه پردازی” داشت؛ فکر می کنم که این عبارت به نادرست، به جای “سخنگاه” (تریبون) نظریه پردازی مطرح شده است.

 اشکال در فارسی نویسی و نقطه گذاری که در عنوان روی جلد کتاب یاد شده به چشم می خورد، در بسیاری از صفحه های دیگر کتاب های کردوانی هم دیده می شود. تا حدی که می شود از میان آن ها یک درسنامه ی مفصل “درست بنویسیم” تنظیم کرد. اما چون پرداختن به این نکته، جزء کار ما در این مقاله نیست، فقط به عنوان یک مثال، جمله ای را که مفهومی کلیدی در نوشته های کردوانی و به ویژه در کتاب یاد شده دارد، عینا نقل می کنم:

«تعریف علمی کویر: کویر به زمینی گفته می شود (که می تواند به اندازه یک قالی باشد) که آنچنان تحت تاثیر شدید نمک یا نمک هایی است که قابل رویش برای گیاهان زراعتی نیست […] اما امکان دارد که گیاهان غیر زراعتی مقاوم به شوری و قلیایی […] در آن برویند[…]»(2).

 چند اشکال در این جمله و ادامه ی آن هست: نخست این که “تعریف علمی” را یک فرد ارایه نمی کند (او می تواند پیشنهاد دهنده یا واضع تعریف باشد) و افراد و محفل های علمی دیگر هستند که تعریفی را با صفت “علمی” یا به عنوان استاندارد مشخص می کنند، و البته تعریف های علمی پیوسته تغییر می کنند. جمله ی داخل پرانتز، از نظر نگارشی در جای مناسب ننشسته و اضافه و سنگین می نماید؛ برای زمین، صفت “قابل رویش” نادرست است و باید گفت: قابل کشت؛ “شوری” اسم مصدر است و “قلیایی” صفت، آمدن هر دوی آن ها به دنبال عبارت “مقاوم به” درست نیست؛ همچنین در تایپ، جدا نویسی رعایت نشده، و …  نکته های دیگر، که از آن ها می گذریم. ناهماهنگ بودن شماره ی صفحه ها در فهرست با شماره ی صفحه در متن اصلی، و نیز غلط های بسیار در متن انگلیسی که خود مقاله ای جداگانه را می طلبد، از دیگر اشکال های کتاب است.

 

نظریه ی جدید؛ نظریه ای که جدید نیست!

درباره ی کتاب نظریه ی جدید…، مهم ترین نکته این است که در آن هیچ نکته ی جدیدی به چشم نمی خورد؛ خود کردوانی، کل مطالب این کتاب را پیش تر در کتابی با عنوان طولانی «کویر (نمکزار) بزرگ مرکزی ایران و مناطق همجوار (مسائل، توانمندی ها و راه های بهره برداری)»(3) با طول و تفصیل بیشتر آورده است. در عین حال، مجموع مطالب هر دو کتاب یک جور گردآوری سر دستی ویژگی های کویر و ذکر امکانات اقتصادی آن است. برای مثال، «نظریه پرداز»** در نظریه ی «جدید» خود این موارد استفاده از کویر را ذکر کرده است: استفاده از کویر به عنوان مرتع، استفاده از گیاهان دارویی کویر، استفاده ی گردشگری از کویر، بهره برداری از نمک ها و ماسه بادی ها، استفاده از آب شور برای پرورش آرتمیا و ماهیان آب شور و جلبک های نمک دوست، استفاده ازانرژی باد و آفتاب، و شیرین کردن آب شور. باید از این نظریه پرداز پرسید که کدام یک از این کارها برای نخستین بار به ذهن وقاد ایشان رسیده است؟! بیشتر این کارها از سده ها پیش، و شماری از آن ها از چند دهه پیش، نزد مردمان عادی و البته پژوهشگران شناخته شده بوده است؛ دکتر کردوانی هم که در طرح این مسایل به هیچ مطالعه ی مشخص یا تحلیل آماری یا آزمونی که خود انجام داده باشد، اشاره نکرده است، پس چه چیز جدیدی در این «نظریه» هست؟! البته جناب دکتر، در این کتاب هم مانند چند کتاب و نوشته و گفتار دیگرش به پیشینه ی خود می پردازد و از آزمونی که نزدیک به نیم قرن پیش انجام داده (و جزییات آن را بیان نکرده) می گوید: دستور فرستادن یک تن خاک کویری از ایران به آلمان، هنگام گذراندن دوره ی دکترای رشته ی کشاورزی (عمران کویر) و مطالعه ی تاثیر کودهای شیمیایی روی گیاهان کشت شده در آن خاک. این تنها آزمونی است که نظریه پرداز ما در کتابش با موضوع تبیین «نظریه ی جدید» بدان پرداخته است.

ممکن است که بدون آزمون یا پژوهش های صحرایی، مثلا با استنتاج از مشاهده ها و نوشته های دیگران هم نظریه پردازی کرد، اما در کتاب نظریه ی جدید…حتی به یک منبع هم ارجاع داده نشده و کتاب که از قضا به دو زبان فارسی و انگلیسی نوشته شده، اصلا “کتاب شناسی” یا فهرست منابع ندارد. در کتاب های دیگر کردوانی هم که مفصل تر از این کتاب هستند، ارجاع ها به صورت روشمند و استاندارد نیستند و در بسیاری موارد معلوم نیست از آن چه که به عنوان “منابع مورد استفاده” در آخر کتاب ذکر شده، دقیقا در کجای کتاب و به چه میزان استفاده شده است.

در کتاب نظریه ی جدید…، کردوانی برخلاف بیشتر پژوهشگران و نویسندگان برجسته که داوری در مورد کارهایشان را به دیگران واگذار می کنند، و برخلاف اخلاق ایرانی ما که افتادگی را سفارش می کند، از روی جلد و صفحه ی نخست کتاب تا صفحه ی آخر متن اصلی (ص88) خویشتن را چند بار خودستایانه “نظریه پرداز”، و گفته هایش را “نظریه ی جدید” می نامد و حتی برای مثال، در جایی سخنی را که اصلا نو نیست و از هیچ جهت نمی توان عنوان “نظریه” به آن داد، “نظریه ی کاملا جدید” می خواند. سخن این است:

«روش های کنونی بهره برداری از املاح کویرها (نمکزارها) باعث تخریب کویر و تجدید ناپذیری املاح و غیر قابل بهره برداری مجدد از کویرها خواهد شد (نظریه ی کاملا جدید) […] از تمامی کویرهای ایران بهره برداری نمی شود زیرا به اهمیت، توانمندیهای آن آگاه نیستند. در بعضی کویرها که آنهم به صورت پراکنده از املاح آنها بهره برداری می شود، از روشهای صحیح و مناسب استفاده نمی شود […] در حالی که املاح کویرها (نمکزارها) برخلاف املاح معدنی کوهی همانطور که قبلا هم نوشتم، چنانچه از آنها درست بهره برداری شود، تجدید پذیر بوده […] و از این رو است که این جانب (نظریه پرداز) کویرها (نمکزارها) را منابع طبیعی (Natural Resources) یعنی منابع عظیم املاح تجدید شونده (تمام نشدنی) مناطق خشک کشور می داند…»(4).

گذشته از نگارش سکته دار و علامت گذاری نارسا، ایراد اصلی به این سخن آن است که چه بحث نویی در آن طرح شده که بتوان موضوع را “نظریه ی کاملا جدید” خواند؟! آیا بیان این که با جاری شدن آب های رو زمینی و زیر زمینی به سوی کویرها، پیوسته نمک هایی پدید می آیند و می توان از آن ها استفاده کرد، نظریه ای جدید است؟! اما، اشکال اساسی در سخنان کردوانی این است که او به تمامی طبیعت ایران صرفا به عنوان یک منبع اقتصادی برای سود بردن سریع می نگرد و نه به عنوان بستر حضور و بالیدن نسل های امروز و فردا و زیستگاه میلیون ها گونه ی جانوری و گیاهی جز انسان. همین دیدگاه است که در نقل قول بالا (و بسیاری از دیگر نوشته های دکتر) موج می زند؛ در واقع او نگران است که چرا از تمام کویرها بهره برداری نمی شود و چرا فعالیت های معدن کاوی ودیگر کارهای اقتصادی در کویر به حداکثر ممکن انجام نمی شود.

در مورد نگرش اقتصادی کوته بینانه ی کردوانی نسبت به طبیعت، و درباره ی نوشته های دیگر او، در فرصت های دیگر خواهم نوشت.

 

کردوانی و نگاه کم مایه به محیط زیست

در نوشته های کردوانی،گفتار کم مایه و سبک در طرح موضوع های کشاورزی و زیست محیطی و جز آن، کم نیستند. چند نمونه:

* او هنگام نوشتن درباره ی ظرفیت مراتع کویری نیازی نمی بیند که به آمار و ارقام استناد کند و خیلی ساده می نویسد: «برخلاف طبقه بندی مراتع توسط سازمان جنگل ها و مراتع کشور که این نوع مراتع [مراتع کویری] را فقیر، نامرغوب و درجه 5 به حساب آورده است، به عقیده ی اینجانب این نوع مراتع یا عرصه های گیاهی بهترین و مرغوب ترین مرتع (درجه 1) برای شتر و حیات وحش و نیز بسیار از پرندگان محیط کویری است»(5). دکتر کردوانی به روش روایی و داستان گویی، مطلب را ادامه می دهد و هیچ اشاره ای ندارد به این که مثلا یک راس شتر در هر روز به چند کیلوگرم علوفه نیاز دارد و هر هکتار مرتع کویری سالانه چند کیلوگرم تولید علوفه دارد؛ همچنین اشاره ای ندارد به تضاد زندگی حیات وحش با شتر داری، چه به لحاظ رقابت در یافتن گیاه خوراکی، و یا دشمنی سگ های گله با حیوانات وحشی که آن ها را از نزدیک شدن به منابع محدود آب باز می دارند؛ و یا اشاره ای ندارد به موضوع انتقال بیماری از دام به حیات وحش.

* کردوانی حتی در آن جا که به موضوع ظرفیت مراتع اشاره می کند، نیازی نمی بیند که بحث مشخصی را طرح کند و راه حلی کارشناسانه و اجرایی پیشنهاد دهد، و به روش اطاله ی کلام، حرف هایی را که چند صفحه پیش تر گفته، با عنوان نظریه ای جدید ادامه می دهد: «نظریه ی جدید: این جانب با توجه به تجاربی که در طول ده ها سال دامداری و نیز تحقیق و شناسایی مناطق مختلف کشور از آن جمله مناطق حفاظت شده دارد، معتقد است […] سازمان محیط زیست خود اقدام به پرورش زیاد آهو و غیره به میزان ظرفیت آن مراتع کند یا این که با تعدادی اندک از حیات وحش (آهو و غیره) در مراتعی که ظرفیت نگهداری صدها و هزاران آهو و غیره را دارد، بدون استفاده آن را نگذارد، بلکه اجازه دهد دام های اهلی نیز به منطقه وارد شوند…»(6). پیدا است که استاد ما، به عرصه های طبیعی منحصرا با دیدگاه یک دام دار و ملاک می نگرد و حتی آهو را برای پرورش به روش دام داری می خواهد.

* نگاه او به استفاده ی صنعتی از گیاهان کویری نیز سهل انگارانه و بی محاسبه است: «اگر با یک برنامه ریزی دقیق، به شناسایی گیاهان کویری و به ویزه گیاهان دارویی و صنعتی انواع کویرها اقدام کنیم و با تقویت و تکثیر آنها و همچنین ایجاد کارگاه ها و کارخانه ها برای استحصال دارو و مواد صنعتی از آنها، امکانات لازم را فراهم نماییم، هم اشتغال زیاد و هم درآمد سرشاری از این منابع کویری (نمکزار) خواهیم داشت که تا کنون از آن ها بی بهره بوده ایم (نظریه ای تقریبا جدید)»(7). باز جای شکرش باقی است که استاد این افاضات خود را «نظریه ی تقریبا جدید» می خواند و نه مانند نظریه ی تجدید شونده بودن املاح مناطق خشک «نظریه ی کاملا جدید»(8)! اگر این گونه اظهار نظرهای غیر دقیق به همین گونه کتاب نویسی ها محدود می شد، شاید خیلی جای نگرانی نبود، اما موضوع این است که درآمد زا بودن و با ارزش بودن نمکزارها که کردوانی با گزافه گویی و بی آمار و ارقام آن را طرح می کند، در استنتاج های ایشان بدانجا می رسد که بگوید خشک شدن دریاچه ی اورمیه طبیعی است و بلکه یک نعمت هم به شمار می رود(9)!

* در وصف جاذبه های گردشگری «ریگ» ها (تپه های ماسه ای) می نویسد: «امکان کباب کردن سوسمارها در سطح ماسه ها بر اثر تابش شدید خورشید [یکی از جاذبه های ریگ است و] اگر سوسمار نمی خوریم ولی کباب کردن آن در ماسه زار بر اثر تابش خورشید می تواند از جاذبه های بسیار زیبای توریستی برای هر سن و طبقه از انسان ها باشد»(10). و مشابه همین «جاذبه ی توریستی»: «دلالان یا خریداران شتر با قرار قبلی به همین محل آبخوری رفته و کره شتر مورد نیاز خود را برای کشتن خریداری می کنند. چگونگی محاصره کردن شتر و قرار دادن آن در وانت خریدار، برای هر بیننده ای جالب است. اما جالب تر از آن زمانی است که انسان به شتر ماده در این گله بربخورد که بچه ی او را از آن در همین محل آبخوری جدا کرده و برای کشتن برده اند. زیرا این مادر چندین روز در حالی که از خوردن آب و غذا خودداری می کند، عزادار فرزند خود است. به گونه ای که با ناله ی دائمی و ریختن اشک [از این سوی به آن سوی] می رود تا شاید فرزند خود را بیابد» (11). در مورد این پیشنهاد داهیانه ی استاد هیچ نگویم بهتر است!  

بابت این «جاذبه ی گردشگری» تراژیک خودتان را ناراحت نکنید (!)؛ مطمئن باشید که دکتر به شتر علاقه ی بسیار دارد و می گوید: «ذکر این نکته که شتر [مازاد بر ظرفیت مرتع] موجب نابودی پوشش گیاهی و توسعه ی کویر و بیابان می شود […] سیاست بی منطق و نادرست» است. در ادامه ی این بحث، می گوید که سازمان حفاظت محیط زیست اشتباه می کند که برای حفظ آهو، موضوع بیرون راندن شتر از (بعضی) کویرها را مطرح می سازد، زیرا شتر نقش مهمی در اقتصاد ساکنان روستاهای حاشیه ی کویر دارد و «… هم از دیدگاه اقتصادی و هم دیدگاه جاذبه ی گردشگری، آهو به هیچ وجه قابل مقایسه با شتر نیست […] توریست حداکثر ممکن است آهو را از دور ببیند آن هم نه هر موقع که بخواهد [… به علاوه] گردشگر نمی تواند آهو را لمس کند، در حالی که می تواند به شتر نزدیک شود و به علاوه بر آن سوار شود. خودِ سواری، زیبا ترین جاذبه ی توریستی شتر است که در آهو امکان پذیر نیست…»(12). در ادامه، کردوانی شرح باز هم بیشتری درباره ی برتری های شتر نسبت به آهو می دهد. این گونه سخن گفتن سطحی و خوب و بد کردن جانوران، آدمی را به یاد باورهای کهن چند هزار سال پیش می اندازد که در آن جانور خوب جانوری بوده که به انسان سود مستقیم برساند، مانند گوسفند و بز و سگ، و دیگر جانوران فقط “خَرفسَتَره” (در زبان پهلوی: موذی) بوده اند. در گنجینه ی واژگان کردوانی، “تنوع زیستی” و مفهوم های دیگری همچون حق بقای گونه ها، ارزش ذاتی محیط زیست، لزوم حفظ بخش هایی از سرزمین ها به شکل طبیعی خود، و مانند این ها اصلا تعریف نشده است.

 

نگاه از بالا به مخلوقات، و به دیگران

نگاه کردوانی به زمین، نگاه یک ملاک (و نه حتی یک کشاورز امروزین) است؛ او خود در چند جا (از جمله در کتاب نظریه ی جدید… (13))با افتخار از بزرگ مالک بودن پدرش در منطقه ی گرمسار یاد کرده است. نگاه او به کویر و بیابان، بر خلاف آن چه که شماری از دوستان می پندارند(14) نه نگاه یک طرفدار «حفاظت داشته‌های طبیعی»، و نه حتی نگاه یک مدافع توسعه ی پایدار، بلکه نگاه یک بهره بردار است که وقت زیادی برای صبر کردن و در نظر گرفتن منافع نسل های آینده ندارد. در نظر او، حتی اگر قرار است در دشتی از دشت های کشور آهو و مانند آن زندگی کنند، باید  حداکثر چند تایی از آن ها در کنار دام های اهلی بزیند؛ او حتی در جایی، جانوران وحشی مانند آهو را «دام های وحشی» می نامد(15)! برای کردوانی، سرزمین “ملک” است؛ رودخانه “آب” برای آبیاری است که می توان آن را با زمین یا برای زمین خرید؛ جانور آن است که بتوان مالک اش شد؛ و گیاه، علوفه یا میوه و دانه است… و دیگر هیچ.

با نمونه ای از تلقی او از جانور، و قیاس مع الفارق شتر با آهو در بالا آشنا شدیم؛ اینک بد نیست که تلقی او را از گیاهان وحشی هم ببینیم: «معمولا در کویرهای واقعی سولفات سدیمی […] گیاه قادر به روییدن در آن نیست. اگر در مواردی هم به صورت پراکنده تک درختچه گز در سطح آن دیده شود، این گیاه ارزشی برای حفظ کویر ندارد […] و حتی ممکن است زیان آور هم باشند»(16). او توضیح می دهد که گیاه گز با جذب نمک ها از خاک و جمع کردن آن در برگ ها و سپس با ریخته شدن برگ ها روی خاک، موجب افزایش غلظت نمک در آن محل می شود. سپس خود راه حلی مصنوعی، از طریق برداشتن خاک سطحی کویر و صاف کردن لایه ی زیر آن با غلتک برای آوردن املاح به کمک خاصیت “لوله های مویین” به سطح زمین ارایه می دهد. در ادامه توضیح می دهد که: «به این ترتیب و با این روش هم سطح کویر صاف و زیبا [!]می شود […] و هم امکان بهره برداری از املاح کویر مجددا فراهم می گردد». پیدا است که کردوانی به گیاه هم فقط از جنبه ی بهره برداری کوتاه مدت اقتصادی نگاه می کند؛ همین گونه نگاه، تقریبا در هر جای دیگری هم که به گیاهان کویر اشاره می کند، به چشم می خورد که برای مثال، پیش از این به نظر او درباره ی استفاده ی صنعتی از گیاهان کویری اشاره کردم. در جایی دیگر، او حتی در مورد تاثیر مثبت جنگل در حفظ منابع آب هم شک می کند: «گفته اند “جنگل ها، مادر رودخانه ها هستند” [… اما] بعضی از بررسی ها نشان می دهد در قسمت هایی از مناطق مرطوب که اراضی آن به وسیله ی جنگل پوشیده شده است، این پوشش ضمن دارا بودن اثرهای اصلاحی زیاد روی تعدیل و تنظیم بارندگی ها و تحولات بعدی خاک، قسمت زیادی از آب حاصل از بارندگی را مصرف کرده و ساکنان آن نواحی را از دسترسی به آب کافی محروم می سازد»(17).

نگاه سلطه جویانه و از بالا به پایین به گیاه و جانور، به نوعی نگاه آقا بالا سرانه و حق به جانب نسبت به آدمیان هم می انجامد؛ خود ستایی های مکرر کردوانی(18) ریشه در همین نگرش دارد، چنان که قهر کردن او در یک برنامه ی زنده ی رادیویی با طرف مناظره و بیرون رفتن از استودیو در همین اواخر را نیز می توان از پیامدهای این نگرش دانست.

 

کردوانی و موضوع سد سازی

کتاب منابع و مسایل آب در ایران نوشته ی دکتر کردوانی، نخستین بار در سال 1363منتشر شده است. در پیشگفتار این کتاب، می نویسد: «در حوضه ی آبخیز تنها رود منطقه گرمسار (حبله رود) پراکندگی باران نامتناسب است و سدی بر روی رودخانه ساخته نشده است […] در اواخر زمستان و اوایل بهار، رودخانه سیلابی است و آب آن طغیان می کند و اغلب مقدار زیادی آب از طریق مسیل های عمیق مختلف […] خروشان به کویر می ریزد و به این ترتیب هدر رفته و شور و غیر قابل استفاده می شود (ضرر نداشتن سد)، در حالی که در تابستان آب آن چنان سریع کاهش می یابد که سطح وسیعی از زراعت ها، بی آب می ماند و خشک می شود»(19). در چاپ نهم کتاب که در سال 1387 (یعنی نزدیک به ربع قرن پس از چاپ نخست) منتشر شده، کردوانی همچنان مدافع بی قید و شرط سد سازی است و گذشته از تکرار همان پیشگفتار سال 63، باز هم معتقد است که باید بر روی تمام رودخانه ها سد زد تا آب آن ها به «دریاها، دریاچه ها، باتلاق [تالاب] ها و کویرها» نریزد و «هدر نرود»(20).

گذشته از این که این “انجماد” در پندارهای پیشین و روزآمد نساختن نوشته ها، مغایرت بنیادی با روح پژوهشگری دارد، باید از دکتر پرسید اکنون که صدها سد بر روی رودخانه های کشور ساخته شده، به راستی چقدر از مشکلات منابع آب ایران حل شده است؟! در این جا، درباره ی طرح های عظیم سد سازی و انتقال آب در خوزستان و سرچشمه ی رودهای آن که موجب کم آبی شدید در این استان (تا حد خشکی کامل کارون در پاره ای از ماه ها) شده، و از خشک شدن بخش های مهمی از زاینده رود، و از نصف شدن آب دریاچه ی اورمیه چیزی نمی گوییم؛ فقط از همان حبله رود می گوییم که ساخته شدن سد انحرافی “بن کوه” و احداث کیلومترها کانال برای رساندن آب شیرین از بالادست رود به دشت گرمسار، عملا کارایی نداشته و آن کانال های پر هزینه پر از گل و لای شده اند. امروزه کشاورزی دشت گرمسار متکی به صدها چاه عمیق است که آن ها هم با کم شدن آورد حبله رود (ناشی از افزایش جمعیت در شهرستان های دماوند و فیروز کوه، و برداشت زیاد آب در آن جاها) سال به سال عمیق تر می شوند. سد بزرگ دیگری به نام سد نمرود هم بر روی حبله رود در دست ساخت است که مطمئنا بر مشکلات گرمسار خواهد افزود، زیرا:

با آب گیری سد نمرود، تغذیه ی سفره های آب زیر زمینی دشت گرمسار به علت کم شدن آورد رود و قطع شدن نسبی جریان های سیلابی، به شدت کاهش خواهد یافت. از هم اینک، تنش هایی میان اهالی و مسوولان دولتی شهرستان های فیروز کوه و دماوند از یک سو، و بهره برداران سنتی آب حبله رود در دشت گرمسار از سوی دیگر، به وجود آمده و شهرستان های بالادست انتظار بهره مند شدن از آب سد را دارند؛ مسوولان هم به تب توسعه ی ناپایدار دامن می زنند و وعده ی این آب را به همه می دهند. نکته ی تراژیک دیگر آن که طبق معمول، در طراحی پروژه ی سد هیچ گونه نظر خواهی از اهالی روستاهایی که به زیر آب می روند صورت نگرفته و روستای آباد سُله بن با تمامی باغ ها و کشتزارهای زیبا و همچنین تپه ی تاریخی سُله بن به زیر آب خواهد رفت.

ناگفته نماند که دکترکردوانی، نکته های انتقادی هم در مورد طرح های دولتی انتقال آب بیان کرده است، اما این گونه بحث های او بسیار زود گذر و بدون برخورد با چرایی چیره شدن “تفکر ساخت و ساز گرا”در موضوع آب بوده است. در عین حال، هرجا که انتقادی کم رنگ درباره ی سد و انتقال بین حوزه ای آب کرده، بلافاصله طرح های خودش را باز هم بر پایه ی سد سازی و کشیدن کانال های طولانی مطرح کرده است. برای نمونه، در مورد طرح های انتقال آب از کارون می نویسد: «اگر […] فرهنگ گرفتن آب از آن رواج پیدا کند، بدون شک زمانی می رسد که خوزستان، خود از نظر آب در مضیقه قرار خواهد گرفت. با اجرای چنین برنامه هایی آن هم با هزینه های بسیار سنگین، یک منطقه مشکلش تا حدودی حل می شود، ولی برای منطقه ی دیگر تعادل و توسعه ی پایدار آن به هم خورده و از نظر آب مشکل پیدا می کند […] نگارنده معتقد است باید در این برنامه تجدید نظر بشود و با مختصر تغییراتی در آن […]. نگارنده معتقد است که به طور حتم انتقال آب از غرب به مناطق میانی و حتی دور ترین منطقه یعنی شرق کشور باید صورت گیرد […]»(21). در ادامه، کردوانی همان گونه که چند صفحه پیش تر گفته، توضیح می دهد که در غرب کشور آب های زیادی داریم که به عراق می روند یا به خلیج فارس می ریزند و به ویژه در فصل زمستان «هدر می روند»، و باید این آب های اضافی در زمستان را به مناطق دیگر کشور، تا سیستان و بلوچستان، برد تا با آن به پر کردن «استخر» ها و تقویت سفره های آب زیر زمینی پرداخت. او به همین ترتیب، نسخه ای هم برای انتقال آب از «صفحات پر آب شمالی» به استان سمنان می پیچد. آن چه که در نوشته های کردوانی به کلی از آن غفلت شده، این است که می توان در هر منطقه، توسعه (شامل افزایش تولید کشاورزی و صنعتی، ساخت و ساز، افزایش جمعیت، و…) را بر پایه ی ظرفیت برد یا توان بوم ساختی محیط پیش برد یا در صورت ناتوانی در این کار، از بارگذاری اضافه بر منطقه (در درجه ی نخست: افزایش جمعیت) جلوگیری کرد. همچنین، نقش سیلاب های طبیعی و آورد فراوان زمستانه و بهاره ی رودها در تقویت سفره های آب زیر زمینی حوزه ی خود، در تقویت پوشش گیاهی، در پر آب کردن تالاب ها، در شستن نمک های سطح خاک و غنی کردن خاک های ضعیف با مواد آلی، و در حفظ تعادل شیمیایی آب های ساحلی و در نتیجه حفظ ذخیره های ماهی…، در نوشته های کردوانی به کلی نادیده گرفته شده است. به این ترتیب، او همچنان یک مدافع بی چون و چرای عملیات سازه ای در مدیریت منابع آب باقی می ماند، و به این ترتیب چند ده صفحه از یک کتاب خود را به شرح فایده های سد و کانال اختصاص می دهد، اما حتی یک مورد از اشکالات طرح های سد سازی را بیان نمی کند(22).

 پی نوشت

* منظور از “بحران افتخار” کمبود مواردی است که بتوان با بیان آن ها، در جهان یا در میان همگنان، احساس افتخار کرد.

** این صفت را کردوانی چندین بار در کتاب به خود می دهد.

1) کردوانی، پرویز. کرسی نظریه پردازی، نظریه جدید درباره کویرها (نمکزارها)، موسسه ی چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1387 (این کتاب شامل 100 صفحه ی فارسی و 72 صفحه ی انگلیسی است.)

2) همان، ص 7

3) کردوانی، پرویز. کویر (نمکزار) بزرگ مرکزی ایران و مناطق همجوار (مسایل، توانمندی ها و راه های بهره برداری)، موسسه ی چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1386

4) کردوانی، پرویز. کرسی نظریه پردازی… صص 59-57

5)  کردوانی، پرویز. کرسی نظریه پردازی، نظریه جدید درباره کویرها (نمکزارها)، موسسه ی چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1387 ص 31

6) همان، ص 35

7) همان، ص 37

8) همان، ص 57

9) گفتگوی کردوانی با روزنامه ی شرق 27/6/1390

10) کردوانی، پرویز. کویر (نمکزار) بزرگ مرکزی ایران و مناطق همجوار (مسایل، توانمندی ها و راه های بهره برداری)، موسسه ی چاپ و انتشارات دانشگاه تهران، 1386 ص 69

11) همان، ص 327

12) همان، صص 124 تا 131

13) کردوانی، پرویز. کرسی نظریه پردازی… ص 9

14) از جمله سام خسروی فرد در یادداشت اش با عنوان ترس از رستم دست ساز، www.samkhf.blogfa.com ، 25 مهر 1390

15) کردوانی، پرویز. کویر (نمکزار) بزرگ…، ص 122

16) کردوانی، پرویز. کرسی نظریه پردازی… ص 62

17) کردوانی، پرویز. منابع و مسایل آب در ایران (جلد اول)، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ نهم،1387، ص 90

18) برای مثال، کتاب کوچک کرسی نظریه پردازی… با خودستایی آغاز می شود (ص 9) و با تعریف از خود، و ستایش مدرک تحصیلی، و تکرار داستان فرستادن یک تن خاک کویری به آلمان در پنجاه سال پیش (ظاهرا تنها آزمایش دکتر) به پایان می رسد (ص 82).

19) کردوانی، پرویز. منابع و مسایل آب در ایران (جلد اول)… ص 3

20) همان، ص 84

21) کردوانی، پرویز. کویر (نمکزار) بزرگ مرکزی ایران… صص 259- 258

22) برای مثال، صفحه های 91 تا 140 کتاب منابع و مسایل آب… با آن که با تیتر «احداث سد و مسایل سد سازی» نوشته شده، اما در آن هیچ اشاره ای به مصیبت هایی که سد سازی، با به زیر آب بردن مراتع و زمین های کشاورزی، با بی خانمان کردن مردمی که بر اثر سد سازی جابجا می شوند، با کم کردن آب در پایین دست، با خشک کردن تالاب ها و مصب ها، و… به وجود می آورند، نکرده است.