پیشتر در مورد اسدالله تقیزاده و حکم اعدام او و جزییاتی از ماجرا، اینجا و آنجا چیزهایی شنیده بودم، میدانستم که او اجازهی حمل سلاح نداشته است، با اسلحهی فرد دیگری شلیک کرده است و اصلا در ماموریت نبوده است! اما جنجال خبری که برای جلوگیری از اعدام او به راه افتاد و دلسوزان زیادی را هم دچار اشتباه کرد، به نظرم در مجموع به ضرر این محیطبان تمام شد.
امروز، کار موثری که در جریان است، تلاش برای گرفتن رضایت از خانوادهی مقتول است که از قضا شکارچی نبوده، بدجنس نبوده و دشمن حیوانات و محیط زیست ایران هم نبوده است.
عبدالطیف عبادی در سایت خود ebadi.net به شرح این ماجرا میپردازد،
مقدمه
در مردادماه سال 1387 ( سه سال پیش) محیط
بان جوانی بنام اسدالله (اسعد) تقی زاده در حین ماموریت و در منطقهء دنای
استان کهگلویه و بویر احمد جوانی 22 ساله بنام مجتبی رضایی را به ضرب
مستقیم گلوله می کشد . محیط بان مذکور و نیز حامیان اداری و حقوقی اش در آن
زمان و پس از این حادثه مدعی میشود که فرد مقتول اولا” یک شکارچی حرفه ای
بوده ، دوما” جزو اشرار منطقه بوده ، سوما” مسلح بوده ، چهارما” اقدام به
شکار غیرمجاز بزکوهی کرده بوده ، پنجما” پس از روبرو شدن با گشت محیط بانی
سازمان محیط زیست نه تنها به فرمان ایست وسپس تیر هوایی و هشدارهای محیط
بانها اعتنایی نکرده بلکه به سمت آنان آتش گشوده است . در نتیجه محیط بانها
نیز جهت دفاع شخصی و حفظ جان خود ، چاره ای جز تیراندازی متقابل نداشته
اند . نهایتا” در این زد و خورد شدید مسلحانه ، یکی از شکارچیان مسلح و
حرفه ای از ناحیه سینه تیر می خورد و در محل درگیری جان می سپارد . پروندهء
حادثه فوق توسط کارشناسان نیروی انتظامی و کارآگاهان و قضات دادگستری کشور
مورد بررسی قرار می گیرد و پس از چهار سال تحقیقات و بررسی های فنی و
رسیدگی ها و تجدید نظرهای حقوقی ، اظهارات محیط بان ضارب و نیز دفاعیات تیم
سه نفرهء وکلای وی مردود شمرده شده و حادثهء مذکور قتل عمد اعلام می گردد .
با روشن شدن ابعاد ماجرا ، خانوادهء مقتول برای محیط بان مجرم و کسی که به
این شکل فرزندشان را کشته است از دادگاه درخواست اشد مجازات می کنند و شخص
قاتل محکوم به اعدام می گردد
پرونده ای شخصی و جنایی تبدیل به موضوعی ملی و رسانه ای میشود
با تایید نهایی حکم اعدام محیط بان مذکور ،
عده ای در تهران به فراصت می افتند تا با رسانه ای کردن این پروندهء جنایی
که شاکی خصوصی دارد ، و با براه انداختن هیاهویی رسانه ای و فضاسازی های
دروغین و غیر اخلاقی ، با یک تیر چندین نشان بزنند . محور کار این افراد
نیز مشخصا” مبتنی بر دروغگویی ، قلب واقعیت ، وارونه نشان دادن حقیقت ، سوء
استفاده از احساسات عمومی و پناه گرفتن در پشت نام محیط زیست ایران وادعای
دلسوزی برای محیط بان های شریف و سختکوش محیط زیست کشورمان بود . چراغ اول
این معرکه را فردی بنام مژگان جمشیدی و با نوشتن مطلبی تحت عنوان “نامهء
جمعی از فعالان و کارشناسان محیط زیست ایران به سران کشور ، در دفاع از
محیط بان دنا ” روشن می کند . سپس اشخاص و گروه هایی مجازی که فعالیت محیط
زیستی شان از روی کاغذ و یا یک عدد وبلاگ و وبسایت فراتر نمی رود ناگهان
تبدیل به ” فعالان محیط زیست ایران ، کارشناسان محیط زیست ایران ، پدران
محیط زیست ایران ، بزرگان محیط زیست ایران ، پیشتازان محیط زیست ایران ،
مبارزین خط مقدم محیط زیست ایران ، سخنگویان حیوانات ایران ، وزیر مشاور در
امور خارجهء کانون عالی چمن ها و فضای سبز ایران ، .. و امثال اینها ”
شده و به جمع امضا کنندگان آن مطلب افزوده میشوند (اینجا)
عده ای نیز بدون هیچ اطلاعی از واقعیت ماجرا ، صرفا” به نشانهء ابراز
همدردی با محیط بانی که تصور می کنند بی گناه است ، نامشان را زیر متنی که
مژگان جمشیدی منتشر کرده است می نویسند . این متن – که بزودی و در مطلب
جداگانه ای به آن خواهم پرداخت – مملو از دروغ های گوناگون با منطقی غیر
عقلانی و نگاهی بسیار رعب انگیز و روحی غیر انسانی نوشته شده و با توجه به
تاکید نویسنده یا نویسندگان آن مبنی بر مباح بودن کشتن انسانها ، بخصوص
آشوبگران! ، خواندنش باعث وحشت هر انسان خردمندی میشود . این بیانیه
غیرعقلانی و غیر انسانی و دروغ های مختلفش در کمتر از 24 ساعت پایه و اساس
مجموعه و زنجیره ای از خبرها ، اعلامیه ها ، بیانیه ها ، گزارش ها ، نقدها ،
مناظره ها و مصاحبه هایی میشود که همگی در دفاع از محیط زیست ایران و
مشخصا” محیط بان دنا انجام میشوند و ماجرا ابعادی ملی بخود می گیرد . حجم
دروغگویی ها و جوسازی هایی که در این زمینه در عالم اینترنت و برخی از
رسانه های نوشتاری داخل کشور براه افتاد آنچنان سنگین بود که متاسفانه برخی
از دوستداران صادق و دلسوز محیط زیست ایران نیز تحت تاثیر آن اطلاعات غلط و
اظهارات دروغین قرار گرفتند و بی آنکه به متن سراسر غیر واقعی ، شعاری ،
احساسی ، یک جانبه ، ضد محیط زیستی ، تبلیغاتی ، سبک ، سطحی و از همه
مهمتر ، روح و منطق غیر انسانی آن توجهی کنند ، زیرش را امضا نمودند و حتی
در وبلاگها و فیس بوک هایشان بر مفاد آن نامه و نیز بر بی گناهی محیط بانی
که مرتکب جرم و قتل یک انسان بی گناه شده بود تاکید و پافشاری کردند .
آنها بجای خواهش و التماس از خانوادهء مقتول جهت عفو و بخشش محیط بان دنا،
عملا” به دفاع از جرم یک مجرم و توجیه تخلفات واضح و آشکار یک قاتل
پرداختند و او را تا سطح یک قهرمان ملی بالا بردند . غم انگیزتر اینکه آن
جوان بی گناه و نگون بختی که خود از دوستداران محیط زیست ایران بوده و توسط
محیط بان دنا کشته شده بود را در تمام رسانه های داخلی و خارجی به عنوان
فردی شکارچی ، مجرم ، بدسابقه ، شرور و تبهکار معرفی کردند و او را مستحق
مرگ دانستند
مدافعین محیط بان دنا چه می گویند؟
تاکنون همه رسانه ها ، مسئولین و حتی
مقامات قضایی و انتظامی کشور با لحنی دلسوزانه نسبت به اسدالله تقی زاده
(محیط بان دنا) سخن گفته اند و – به درستی – خواستار عفو و گذشت خانوادهء
جوان مقتول شده اند . سازمان حفاظت محیط زیست ایران نیز به نوبهء خود با
تیمی متشکل از وکلا و حقوقدان هایی ورزیده و با حمایت همه جانبهء شخص ریاست
آن سازمان و پشتیبانی سرپرست حقوقی آن نهاد ، به دفاع از اسدالله تقی زاده
وارد کار شده اند . اما تفاوت دفاعیات مسئولین و مقامات مذکور با هیاهوی
رسانه ای و تبلیغاتی که از سوی افراد به ظاهر محیط زیستی راه افتاده است در
این است که این مقامات ذیصلاح اولا” تا جایی که توانسته اند ماجرا را
صادقانه بیان کرده اند و ثانیا” محیط بان دنا را نه فردی بی گناه ، بلکه
مجرمی دانسته اند که در ارتکاب جرایمش و نهایتا” قتل آن جوان نگونبخت مقصر
بوده اما تعمدی نداشته و مستحق یک درجه تخفیف در نوع جرمش (از قتل عمدی یک
جوان بی گناه به قتل غیر عمد یک جوان بی گناه) است و خواهان لغو مجازات
اعدامش هستند
کسانی که این موضوع را با هیاهوی بسیار رسانه ای کردند چه می گویند؟
روایتی که توسط عده ای با جنجال و هیاهو و
در دفاع از کار اسدالله تقی زاده و توجیه کشتن مرحوم رضایی بیان شده ، و
سپس توسط جماعتی ساده دل و خوش قلب نیز باور و تکرار شده است ، به این
ترتیب است که این محیط بان به همراه همکاران خود و در حین
انجام ماموریت گشت زنی ، و در حالی که تمامی مجوزهای لازم برای برخورد با
متخلفان و حفاظت از محط زیست در اختیار داشته است در منطقهء دنا با گروهی
از شکارچی های بی رحم و خطرناک مواجه میشوند . متخلفان که یک بز کوهی را در
ارتفاع سه هزار متری شکار کرده بودند ، نه تنها به فرمان ایست و هشدارهای
محیط بانان توجهی نمی کنند ، بلکه با محیط بانهای مذکور درگیر شده و آنها
را به گلوله می بندند . محیط بانها نیز برای حفظ جان خود ، به حمله آنها
پاسخ می دهند . درگیری مسلحانهء شدیدی بین طرفین رخ میدهد و نهایتا” در این
این زد و خورد و آتش باری ها و تیراندازی های سنگین ، یکی از شکارچی های
سابقه دار و شرور و بسیار خطرناک و مسلح – بنام مجتبی رضایی – کشته میشود (اینجا)
متاسفانه همین داستان سراپا جعلی و دروغین در بیانیه خانم مژگان جمشیدی و
دار و دسته اش تکرار میشود و از فرط تکرار و عمومیت اش ، تبدیل به مبنا و
اساس اظهارت و ادعاهای بعدی دوستداران محیط زیست و رسانه های داخلی و خارجی
در این خصوص می گردد . تا جایی که هیچکس حتی به خودش زحمت مطالعهء اظهارات
ذیصلاح ترین مسئولین را در این خصوص نمی دهد و حقایق این ماجرا زیر
خروارها دروغ و مطالب سبک و سطحی و احساسی و شعاری و حتی غیر انسانی جماعتی
که خود را “جمعی از فعالان و کارشناسان محیط زیست ایران” می نامند ، مدفون
می گردد
اصل ماجرا چه بوده است؟
مدیرکل محیط زیست استان کهگلویه و بویراحمد که پیگیر مستقیم ماجرای
حادثهء دنا هست می گوید (برخلاف ادعاهای رایج رسانه ها) مقتول صرفا” از بد
حادثه ، در منطقهء دنا همراه تعدادی شکارچی میشود . خانوادهء مقتول نه تنها
جزو شکارچیان و اشرار منطقه نبوده اند بلکه خانواده ای فرهنگی و از همه
مهمتر جزو دوستداران محیط زیست ایران هستند (اینجا)
علیرغم بایکوت شدید خبری و بی اعتنایی مطلق رسانه ها و نیز فعالان جعلی
محیط زیست ایران به خانوادهء جوان مقتول ، پدر وی (اسماعیل رضایی) موفق
میشود که وبسایتی محلی را به عنوان روزنه ای برای بیان حقیقت و دردهایش
بیابد و می گوید فرزند من شکارچی نبود .. او گردشگری (طبیعت گرد) بود كه
بيگناه كشته شد . نمي دانم رسانه ها و عده اي ديگر چرا به بيراهه مي روند..
(اینجا)
مدیرکل محیط زیست استان کهگلویه و وبیر احمد در تایید درد دلهای پدر مرحوم
رضایی می گوید من خانوادهء مقتول را از نزدیک می شناسم . اینکه گفته میشود
وی سابقه دار و شرور بوده اصلا” درست نیست (اینجا)
محیط بان های سازمان حفاظت محیط زیست وظیفهء خود را به عنوان ماموریتی
اداری انجام میدهند . یعنی پیش از آغاز گشت زنی در منطقهء تحت حفاظت خود ،
ابتدا از مافوق خود حکم ماموریت ، جواز حمل اسلحه و نیز مجوز “شلیک ضروری”
دریافت می کنند و موظف هستند که صرفا” در صورت برخورد با “تهدیدی جدی و
جانی علیه خود” از سلاحشان استفاده کنند . در استفاده از اسلحه نیز موظفند
که به سمت کمر به پایین شخص تهدید کننده شلیک کنند تا بخاطر یک حیوان جان
انسانی را به خطر نیندازند . اما در پروندهء حادثهء دنا بررسی های پلیسی و
قضایی حقایق تاسف باری را نشان می دهند . اکنون مشخص شده است که اسدالله
تقی زاده (محیط بان دنا) در زمان مواجه شدن با مقتول اساسا” در حین ماموریت
نبوده است! یعنی اینکه بطور خودسرانه و غیر قانونی وارد برخورد با جوان بی
گناهی شده که خود از دوستداران محیط زیست ایران بوده و صرفا” به قصد طبیعت
گردی در منطقه حضور داشته است (اینجا)
هومان خاکپور (نویسندهء وبلاگ دیده بان طبیعت بختیاری) که جزو مدافعین
محیط بان دنا هست فاش می کند که در حادثهء دنا ، محیط بان مذکور اساسا”
فاقد مجوز لازم برای حمل و بکارگیری سلاح بوده است و در درگیری بوجود آمده ،
وی از سلاح همکارش جهت شلیک استفاده کرده است (اینجا)
محمدی زاده (رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران) از این هم پیشتر می رود و
می گوید که اسدالله (اسعد) تقی زاده حتی طریقهء استفاده از اسلحه ای که
برای کشتن مرحوم رضایی بکار برده را نیز به درستی نمی دانسته است (اینجا)
سرهنگ حميدرضا خيردار فرمانده يگان حفاظت سازمان محيط زيست كه بطور مستقيم
در جريان وضع محيط بانان اين سازمان قرار دارد ، در شماتت کار محیط بان
دنا و دست بردن بی دلیلش به اسلحه ، می گوید محيط بانان تنها زماني مي
توانند از اسلحه خود بطور مستقيم استفاده كنند كه مورد هجوم و در خطر مرگ
قرار گرفته باشند و از تيراندازی مستقيم به سمت طرف مقابل منع شده اند (اینجا)
سميعی سرپرست دفتر حقوقی سازمان حفاظت محيط زيست ایران در پاسخ به اشخاصی
که سعی می کنند با پیش کشیدن مباحثی حقوقی و مطرح کردن مطالبی از قبیل خلاء
حقوقی ، مبهم بودن قوانین و امثال اینها کار محیط بان دنا را توجیه کنند
می گوید اين بحث اصلا” حقوقي نيست و اتفاقا بحثي اجرايي است يعني (از سوی
محیط بان دنا) تخلف از قانون صورت گرفته است .. وی با لحن سرزش باری نسبت
به اقدام عجولانهء محیط بان دنا در شلیک به سوی مرحوم مجتبی رضایی می گوید
وقتی تخلفی رويت مي شود محيط بان ابتدا نياز به اعلام ايست ، سپس تير هوايي
و در صورت افاقه نكردن ، تيراندازی به سمت كمر به پايين متخلف دارد و در
صورت ضرورت ، شليك به صورت جدی انجام مي شود. (اینجا)
ماجرا زمانی غم انگیزتر میشود که در می یابیم بر اساس شواهد و مدارک موجود
در پرونده ، مرحوم رضایی بدون آنکه محیط بان دنا به وی حتی دستور ایست
بدهد ، به محض روبرو شدن با اسدالله تقی زاده خودش داوطلبانه می ایستد و
برای اطمینان خاطر محیط بان مذکور ، دست هایش را نیز بالا می برد . اما
اسدالله تقی زاده (محیط بان دنا) اسلحه را می کشد ، سینهء آن جوان بی گناه
را نشانه می گیرد و شلیک می کند .(اینجا)
گلولهء شلیک شده ریهء آن جوان نگونبخت را می شکافد و به این ترتیب یکی از
دوستدارن بیگناه محیط زیست ایران در دامان طبیعت ایران جان می سپارد .
بنابراین ماجرا چندان هم پیچیده نیست . آنچه که اسدالله تقی زاده (محیط بان
دنا) را در حادثهء غم انگیز فوق قطعا” گناهکار و مقصر و مجرم می سازد
مجموعه ای از اعمال غیر قانونی و تخلفات آشکار وی از قوانین حقوقی و نیز
مقررات حرفه ای محیط بانان سازمان حفاظت محیط زیست کشور است . بنا به گفتهء
مقامات ذیصلاح – که در بالا ذکرشان رفت – محیط بانی که ماموریتی برای گشت
زنی در منطقه نداشته است ، حق حمل اسلحه هم نداشته است ، مجوز شلیک هم
نداشته است ، در مواجه با جوان بی گناهی که شکارچی نبوده است ، هیچ سابقهء
تخلفی هم نداشته است ، هیچ کار غیرقانونی هم نکرده است ، مسلح هم نبوده است
و هیچ تهدیدی هم علیه محیط بان دنا نبوده است ، ناگهان اسلحهء دوستش را بر
میدارد و بدون اینکه حتی نحوه درست استفاده از تفنگ را بداند و بدون اینکه
به مرحوم رضایی فرمان ایست بدهد ، یا لااقل اینکه پایش را نشانه بگیرد ،
به سینهء آن جوان گناه – که از شدت ترس از تفنگ محیط بان دنا خودش دست هایش
را بالا برده است – شلیک می کند .
با این محیط بان مجرم چه باید کرد؟
من شخصا”با مجازات اعدام – ولو برای جنایتکاران حرفه ای – قاطعانه
مخالفم . چه رسد به یک محیط بان ساده و بدبخت . خونخواهی اولیای دم و قصاص
نفس در دین مبین اسلام یک حق است و نه توصیه . آنچه که در دین محمد ابن
عبدالله و مرام علی ابن ابیطالب بر آن تاکید فراوان شده است ، عفو است و نه
انتقام . ضمن آنکه با کشتن کسی هیچ مرده ای زنده نمیشود و صرفا” مرده ای
دیگر بر مردگان و مزاری دیگر بر مزارهای گورستان افزوده می گردد . دیگر
اینکه جزئیات موثقی که از حادثه فوق منتشر شده اند نشان میدهند شخص ضارب و
محیط بان خطاکار ، به هر دلیلی و با هر نیتی ، پس از آنکه متوجه میشود شخص
مضروب در حال مردن است ، برای نجات جان وی وارد عمل میشود . همچنین بنا به
اظهارات منابع بی طرف در ماجرا ، محیط بان یاد شده نه تنها هیچگونه خصومت و
کینهء قبلی نسبت به فرد مقتول نداشته بلکه از خویشاوندان وی نیز محسوب
میشده است . علاوه بر اینها ، مادر محیط بان دنا نیز فرزندش را انسانی
بسیار آرام با روحی لطیف و انسانی توصیف کرده است . به این ترتیب می توان
تصور کرد که اسدالله تقی زاده به هنگام شلیک به مرحوم مجتبی رضایی ، دچار
یک اختلال روحی ، یا خشم آنی و یا خطای محاسباتی و یا حتی لرزش دست و عدم
تعادل جسمی شده است . در نتیجه از نظر بنده ، محیط بان مجرم دنا مستحق یک
درجه تخفیف در مجازات از سوی دادگاه و یا لااقل عفو و بخشش از سوی خانوادهء
مقتول است . این نتیجه گیری اگرچه ممکن است محکمه پسند نباشد اما توجیه
اخلاقی دارد .
و حرف آخر
آنچه که گفتم روایتی صادقانه از ماجرای
محیط بان دنا بود . من از اشخاصی که در رسانه های داخلی و فارسی زبان خارجی
مشغول به کار دروغگویی و خبر سازی هستند و نیز از سایر افراد فرصت طلب و
گروه ها و باندهایی که محیط زیست را صرفا” بهانه و نردبانی برای رسیدن به
اهداف شخصی و گروهی خود کرده اند هیچ توقعی ندارم . از اشخاصی هم که
صرفا” بخاطر رقت قلب و احساسات پاک انسانی شان و عشق و علاقه شان به محیط
زیست مملکت ایران و به امید نجان یک محیط بان بدبخت و پشیمان ، داستانهای
دروغین این حضرات را باور کردند و پای نوشته هایشان را امضا نمودند نیز گله
ای ندارم . شگفتی و تاسف من از همراهی چند تن از بزرگوارانی هست که در این
زمینه از آنها توقع پختگی و درایت بیشتری داشتم . من از همان ابتدا که
عده ای سعی کردند با رسانه ای کردن پروندهء جنایی محیط بان دنا جای مظلومیت
قاتل و مقتول را در آن عوض کنند ، واکنش نشان دادم و در بزرگترین جمع
مجازی دوستداران محیط زیست ایران (یعنی صفحه ای به همین نام و با ده هزار
عضو در فیس بوک که مدیریتش را بر عهده دارم) مکررا” عرض کردم که یک چنین
شیوهء غیراخلاقی و نادرستی ، در عمل فقط و فقط به جریحه دار شدن احساسات
خانوادهء داغدار مرحوم مجتبی رضایی منجر میشود . این نوع دفاعیات بد و
نادرست از محیط بان دنا نه تنها کمکی به حال وی نمی کند بلکه خانوادهء
مقتول را نیز عملا” در موقعیتی قرار میدهد که بر خونخواهی از فرزند بی
گناهشان پافشاری کنند . در چنین شرایطی احتمال جلب رضایت اولیای دم و گذشت
آنها از سر تقصیرات محیط بان جوان و نادان دنا بسیار کمتر میشود . تنها راه
نجات اسدالله تقی زاده – و چند محیط بان دیگری که به همین جرم در زندان و
در انتظار اجرای حکم اعدامشان هستند – طلب عفو و گذشت از خانواده های
مقتولین بی گناهشان است و نه این بازی هایی که عده ای فرصت طلب و جماعتی
ساده دل در رسانه ها و پارک ها و کافی شاپ های تهران براه انداخته اند ، و
متاسفانه جمعی از دوستان خوب و موجه و صادق ما نیز تحت تاثیرشان قرار گرفته
و تکرارشان می کنند . تجربه نشان داده است که با دروغگویی و خبرسازی و راه
انداختن موج های رسانه ای و جوسازی های اینترنتی و بازی های فیس بوکی و
قرارهای کافی شاپی و راه انداختن سخنرانی های مارتین لوترکینگی در پارک های
محله ای تهران و این قبیل اعمال مبتذل نمی توان از محیط زیست ایران دفاعی
کرد و یا جان یک محیط بان مجرم در روستاهای کهگلویه و بویر احمد را نجات
داد . من شخصا” به گذشت پدر و مادر شریف آن جوان مقتول امید بسیار دارم و
امیدوارم که به این موج رسانه ای و فشارهای غیراخلاقی که توسط جمعی از
فعالان دروغین محیط زیست در “حمایت از جرم محیط بان مجرم دنا ” براه افتاده
و موجب جریحه دار شدن احساسات عزیزان مقتول شده است ، توجهی نکنند و
صرفا” به جوانی اسدالله تقی زاده و مادر پیر و دلشکسته اش رحم کنند .
اسماعیل رضایی – پدر مرحوم مجتبی رضایی – در رنجنامه ای می نویسد ” فرزند
عزیزم که تنها ۲۲ سال سن داشت ، علاقه زیادی به محیط زیست داشت و عاشق دیدن
طبیعت بود و سالها آرزو میکرد که حیات وحش را ببیند . تا اینکه یک روز
با دوربین فیلمرداری و قمقمه آب و کتری و کوله پشتی اش و لباس و آذوقهء
یک گردشگر (طبیعت دوست) به دنا میرود .. در جبهه و جنگ با دشمن اگر یک
عراقی میآمد و دستهای خود را به نشانه تسلیم بالا می برد دیگر کسی اسلحه
به سویش نمیکشید و حتی بهترین رفتار با او میشد میشد ، اما محیط بان
کهگیلویه و بویراحمد (اسعد تقیزاده) در حالی که فرزند جوان من خودش در
کوه دنا دستهایش را بالا برده بود ، او را به گلوله میبندد .. جای فرو
رفتن گلوله و محل خروج آن از زیر کتف فرزندم دل هر انسانی را به درد
میآورد .. فرزند من نه اسلحه ای داشت و نه چیز دیگری . اسلحه او فقط
دوربین فیلمبرداری و کتری کوچک و قمقمه آبش بود ..” (اینجا)
سمیعی سرپرست دفتر حقوقي سازمان حفاظت محيط زيست كشور – که فعالانه و به
درستی برای کمک به محیط بان دنا تلاش می کند – نیز صادقانه اقرار کرده است
که در حق خانواده مقتول اجحاف بزرگی روا شده و با تاسف بسیار می گوید که
در این حادثه يك جوان بی گناه كشته شده است (اینجا)
رنج و اندوه مادر و پدر آن جوان مظلوم و بی گناه برای من قابل درک است .
با اینحال از آنها برای محیط بان خطاکار دنا طلب عفو و بخشش می کنم . شنیده
ام که خانوادهء مرحوم رضایی در ولایتشان به جوانمردی معروف هستند . علی بن
ابیطالب می گوید گذشت خصلت جوانمردان است
عبداللطیف عبادی – 27 مهرماه 1390