محمد درویش در یادداشت زیر پرسیده است که “چرا سد خرسان سه دارد جلوتر از مجوزها ساختگاه خود را بنیان می نهد و 170 هکتار از وسعت مناطق حفاظت شده کشور می کاهد؟!” و البته باید اضافه کرد که ده ها هزار هکتار مرتع را هم با جاده سازی و قرضه برداری و در زیر دریاچه ی سد نابود خواهد کرد و از این رهگذر خسارتی جبران نشدنی به بنیان کشاورزی و دام پروری کشور وارد خواهد ساخت.
پاسخ ساده است: مافیای سد سازی به هیچ کس پاسخ گو نیست! تصمیم گیری ها در پشت درهای بسته و با حضور چند تایی از ذینفعان در ساخت و ساز گرفته می شود… نه از مردم محلی نظر خواهی می شود، نه از دلسوزان منابع طبیعی و محیط زیست، نه از مجلس، و نه … . هیچ نهاد دیگری هم بالای سر شرکت توسعه ی منابع آب نیست که حریف آن شود… حتی سازمان به اصطلاح حفاظت محیط زیست!
محمد درویش- روزنامه ی اعتماد
بی شک همه آنهایی که در حوالی روستاهای طلایه و آتشگاه از توابع شهرستان لردگان در استان چهارمحال و بختیاری زندگی می کنند، متوجه تحرکات بی سابقه ساختمانی و عبور و مرور پرحجم ماشین آلات عظیم راه سازی و پل سازی و سدسازی و… شده اند: تحرکاتی که قرار است برایشان پانصد و نود و یکمین سد بزرگ مخزنی کشور را به ارمغان آورد که این بار بخش علیای رودخانه 253 کیلومتری خرسان را نشانه رفته است: رودخانه یی پرآب با حجم سه میلیارد متر مکعب آورد سالانه (بیش از چهار برابر رودخانه زاینده رود) که یکی از مهم ترین سرشاخه های راهبردی ترین رودخانه ایران (کارون) به شمار می آید و نخستین سرچشمه های گوارا و خنکش را مدیون چکاد 4417 متری بیژن در بام منطقه حفاظت شده دنا است.
سرزمینی که صدای آشنای برخورد آب و سنگ در هیبت آبشارهایی خروشان، زلال و اهورایی، ویژگی بارز و تابان آن است.و یکی از برجسته ترین این آبشارها در فاصله نزدیک روستای آتشگاه، طولی به امتداد دو کیلومتر دارد و از آن رو، عنوانش را طولانی ترین آبشار ایران نهاده اند که سالانه ده ها هزار نفر از هموطنان ما و حتی جهانگردان خارجی برای دیدنش خود را به آستان جبروتی اش می رسانند.با این وجود، قرار است بخش مهمی از این آبشار به همراه چند روستای منطقه در زیر آب غرق شوند تا بلکه بتوان1121 گیگاوات ساعت در سال انرژی الکتریسیته به شبکه برق کشور تزریق کرد و البته عمر مفید سدهای پایین دست را هم افزایش داد. به دیگر سخن، در بین اهداف این سد، برخلاف بسیاری دیگر از سدهای بزرگ ساخته شده در کشور، هیچ اشاره یی به تامین آب برای بخش کشاورزی و توسعه شبکه آبیاری در پایین دست نشده است. فارغ از این بحث، پرسشی که در اینجا قابل طرح می کند، آن است که چگونه سدی که هنوز نتوانسته مجوز ارزیابی زیست محیطی خود را از سازمان حفاظت محیط زیست بگیرد، توانسته در این حجم بزرگ اقدام به عملیات تکنوژنیک کرده و سیمای مرفولوژیک منطقه را بشدت تغییر دهد؟ فرض کنیم که ماتریس ارزیابی این سد خدای ناکرده! منفی درآید (اتفاقی که البته تاکنون نیفتاده است! افتاده است؟) و اصولامجوز ساخت این سد به وزارت نیرو (بخوان شرکت آب نیرو) داده نشود، آنگاه چه کسی پاسخگوی میلیاردها تومانی خواهد بود که تاکنون به بهانه ساخت این سد هزینه شده و آن همه حجم خاکبرداری و جاده های دسترسی که ساخته شده است؟
است؟تامل برانگیزتر آنکه اخیرا سازمان حفاظت محیط زیست شش پیش شرط برای قبول ارزیابی و مجوز احداث سد تعیین کرده و آن را طی نامه یی رسمی به مجری ساخت سد ابلاغ کرده است که از آن جمله می توان به نگرانی های این سازمان درباره احتمال شوری و تلخی آب در اثر تداخل سازه ها با سازند گچساران، برآورد خسارت های وارد آمده بر ذخیره گاه اکولوژیک منطقه، تهیه گزارش اسکان مجدد مردم ساکن در روستاهای قرارگرفته در مخزن سد و اطمینان از موافقت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با از بین رفتن طولانی ترین آبشار ایران اشاره کرد.معنی صدور این نامه آن است که هنوز هیچیک از این شروط ششگانه تحقق نیافته است و ظاهرا مطابق قانون نباید هیچ نوع پرداختی برای ساخت سازه یی اختصاص یابد که در چنین مرحله یی قرار دارد. در صورتی که موافقتنامه اجرایی این سد در تاریخ هفتم دی ماه سال 1389 توسط کارفرما (شرکت توسعه منابع آب و نیروی ایران) به شرکت جهاد توسعه منابع آب به صورتی رسمی ابلاغ شده و خبرش در رسانه ها هم بازتاب یافته است. حال من از شما می پرسم: فکر می کنید این همه تعجیل در ساخت سدی که هنوز مجوز ساخت ندارد، چیست و چرا سد خرسان سه دارد جلوتر از مجوزها ساختگاه خود را بنیان می نهد و 170 هکتار از وسعت مناطق حفاظت شده کشور می کاهد؟!