در جلسه روز سه شنبه 25 مرداد ماه 1390 مجلس شورای اسلامی دو فوریت طرح انتقال آب به دریاچه ارومیه با 94 رای مخالف و 57 رای موافق رد شد . این تصمیم مجلس بار دیگر نشان داد که اهمیت بحث های سیاسی و اقتصادی و منطقه ای نمایندگان منتخب مردم بر موضع گیریی ملی و اجتماعی و زیست محیطی آنان میچربد !
هر چند نائب رئیس محترم مجلس پس از اتمام رای گیری در توجیه عکس العمل مجلس نسبت به این طرح اذعان داشتند که عدم موافقت مجلس به این معنی نیست که که دریاچه و وضعیت آن برای مجلس کم اهمیت است ! اما همین توجیه خود گویای واقعیت تلخ بی مهری های قانونگزاران به مسائل محیط زیست و منابع طبیعی و مسائل اجتماعی و خواست های مردم است !
طرحی دو فوریتی که با امضائ 66 نفر ارائه گردیده بود تنها 57 رای موافق داشت که این نشان دهنده آن است که نمایندگان رایزنی لازم و پیگیری مورد نیاز برای جلب رای و نظر سایر نمایندگان نکرده اند و این در حالیست که تعداد نمایندگان استانهای همجوار و حامی محیط زیست بسیار بیشتر از این تعداد میباشد . گویی نمایندگان محترم هنوز مفهوم بحران و مرگ دریاچه را باور نکرده اند ! نمایندگان منطقه که شروع نمایندگی خود را با نظاره گری بر امضاء سند مدیریت جامع دریاچه ارومیه در سواحل مجتمع باری آغاز کرده بودند هنوز باور ندارند که حاصل خدمت آنان بر منطقه ایجاد بیابان یکدست و سفید رنگی بنام کویر ارومیه بوده است و بس ! و حتما فراموش نخواهند کرد اقدامات و گل هایی را که به سر دریاچه زدند !
با توجه به انتخابات پیشرو برای صندلی های سبز رنگ بهارستان ماهیت اقدام بدون پشتوانه نمایندگان پیشنهاد دهنده طرح دو فوریتی بیشتر از قبل هویدا میشود ! البته قسم و توجیهی هم در این خصوص پذیرفته نیست ! و مردم آگاه تر از این هستند !
اما در رابطه با نمایندگانی که به این طرح را مخالف دادند و بخصوص نمایندگان اردل و فارسان و بجنورد که در مخالفت این طرح صحبت کردند حکایت ذیل را یادآور میشوم :
موشی در خانه صاحب مزرعه، تله موش دید ! به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد ! همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد ! ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید ! از مرغ برایش سوپ درست کردند ! گوسفند را را برای عیادت کنندگان سر بریدند! گاو را برای مراسم ترحیم کشتند و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه میکرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد !!!
در طول این سالها که دریاچه روز به روز تبخیر میگردید و کوچک و کوچک میشد همه به نوعی سعی در جبران مافات بودند و راهکار ارائه میکردند تا جائی که ریاست محترم جمهور خبر از هرگونه اقدام برای نجات دریاچه قول دادند و حتی به قیمت تعطیلی کشاورزی منطقه !!! و حال دیدیم نتایج اقدامات و دستورات ریاست قوه مجریه را در نجات دریاچه به طوری که حتی قطره ای به دریاچه آبی راه نیافت که هیچ ! میلیارد ها مترمکعب آب دریاچه و هزاران کیلومترمربع سطح دریاچه کاهش یافت !! و این در حالیست که از بودجه بسیار اندک مصوب دریاچه فقط یک سوم آن تایید گردیده است !
حال که نوبت به مستاجرین خانه ملت در بهارستان رسید آنان هم همانطور که در ستون فوق اشاره رفت کار به جائی نبردند و دریاچه همچنان محتاج یک اقدام هر چند کوچک است !
دریاچه در طول این مدت سودی از این دو قوه مجریه و مقننه دشت نکرد ! هر چند همه دنبال آن بودند که راهکار برای نجات بیابند تا مقصر و عامل را معرفی نمایند !! حال که امکان اقدام لازم برای دریاچه نیست ما دست حمایت دراز میکنیم به مدعی العموم تا نسبت به انجام وظیفه در معرفی افراد و سازمان های مقصر و موثر در ایجاد بحران و مرگ دریاچه هستیم تا شاید برخورد قانونی با مقصرین عاملی باشد تا منافع عموی دیگر فدای منافع سازمانی و شخصی نگردد ! و همه بدانند که طرحهای توسعه ای سلیقه ای عواقبی شوم برای مجریان خواهد داشت !