در نقد فدراسیون و جامعه ی کوه نوردی!

با نگاهی به یادداشت رامین شجاعی

 در ابتدای مقاله ای که چند سال پیش با عنوان «نگاهی به کارنامه ی فدراسیون کوه نوردی»(1) نوشتم، گفته ام که: «نقد بر فعالیت های فدراسیون کوه نوردی، تا حد زیادی نقد جامعه ی کوه نوردی است. نه فقط به این دلیل که فرضا از دیدگاه یک ناظر خارجی، هر فدراسیون نماینده ی رسمی آن رشته ی ورزشی در یک کشور است، و یا به این دلیل که می گویند هر دستگاه حاکم بیانگر لیاقت ها و توانایی های جامعه ی زیر حکم است- بلکه همچنین به این دلیل مهم تر که آحاد کوه نوردان کشور در بیشتر سال های این دوران، یا فدراسیون را با احکام و مدارک اعطایی اش بالاترین مقام کوه نوردی دانسته و با فهرست کردن دوره هایی که در فدراسیون گذرانده اند در سیاهه ی افتخارات خود، بر این فرض صحه گذارده اند؛ و یا با مطرح کردن هر گونه خواسته ی کوه نوردی (مانند تهیه ی وسایل، و کمک به اجرای برنامه) در پیشگاه فدراسیون و مطالبه ی تحقق آن ها از این دستگاه، خود جنبه ی اِشراف و حتی تقدسی به آن داده اند که در نتیجه ی آن هرگز نمی توان مسوولیت آن چه را فدراسیون انجام داده یا نداده، صرفا متوجه آن اداره دانست.»

نوشتار جدیدتر من با عنوان “کیفیت، عنصر فراموش شده درکوه نوردی ایران” هم ناظر بر همین موضوع پیوسته بودن عملکرد فدراسیون و جامعه ی (خصوصی) کوه نوردی است؛ در ابتدای آن یادداشت، گفته ام که «از ده برنامه ای که قرار است در ماه آینده (تیر 90) در قراقوروم و تیان شان انجام شوند… فقط یکی(!) هدف خود را اجرای کاری نو قرار داده است.» از آن برنامه ها و چند برنامه ی دیگر خارج از کشور که تا کنون به دست چند ده نفر اجرا شده، فقط کار چهار نفر مورد پشتیبانی رسمی فدراسیون کوه نوردی بوده است.

با این توضیح، می خواهم بگویم که هدف نوشتار “کیفیت…” فقط آن طور که رامین شجاعی گفته  «تحلیل … علت کم پرداختن فدراسیون به کارهای نو» نیست، بلکه تفسیر وضعیتی است که بر فضای کوه نوردی ایران حاکم است، و البته پرداختن به نقشی که فدراسیون در این مورد داشته و دارد. از قضا، شاهدی دیگر رسید و آن اظهار نظر اخیر شعاعی، رییس فدراسیون، در مورد صعودهای ایرانی روی کوه های بلند قراقوروم و… است که ضمن تعریف از کارهای کوه نوردان ایرانی در خارج از کشور، کار چهار کوه نورد عزیمت کرده به پاکستان با مجوز رسمی شورای برون مرزی را  «کار بسیار سطح بالا و جهانی … و یک صعود به صورت آلپی»(2) خوانده است. در این اظهار نظر، جلوه ای از همان مولفه هایی که من به آن ها انتقاد داشته ام، باز به چشم می آید؛ ضعف عمومی جامعه ی کوه نوردی در شناخت کارهای کیفی، ساده پسندی همگانی، تجاهل فدراسیون نسبت به معیارهای کوه نوردی جهانی، و همچنین خودی و ناخودی کردن کوه نوردان و ترجیح فعالیت خودی ها. هیچ یک از کارهایی که کوه نوردان ایرانی تا امروز در گاشربروم ها و دیگر قله های بلند انجام داده اند، نه «بسیار سطح بالا» بوده و نه «آلپی»، اما این گونه افاضات می تواند در فضای مدیریتی ایران، نوعی خرید تشخص باشد.

رامین، با اشاره به برنامه ی صعود زمستانی گرده ی آلمانی ها توسط تیم فدراسیون در سال 1363 و یکی دو برنامه ی ناموفق در همان دهه برای صعود زمستانی دیواره ی علم کوه، می خواهد بگوید که من در بیان بی میلی فدراسیون نسبت به اجرای صعودهای نو اشتباه کرده ام. در صورتی که اولا آن نوشتار من درباره ی صعودهای خارجی ایرانیان روی کوه های بلند بوده و نه درباره ی صعودهای داخلی، در ثانی آن یکی دو تا کار فدراسیون در برابر انبوه کارهای دیگرش بسیار اندک است. بگذریم که بر  آن یکی دو صعود هم ایرادهای فنی و اجتماعی بسیار وارد است که در جاهای دیگر به آن ها پرداخته ام.

(ادامه دارد.)

 پی نوشت

 1) این مقاله را در تیر ماه 1383 نوشتم، ولی تا یکی دو سال بعد که در وبلاگ ازبین رفته ی فرشید فاریابی منتشر شد، در کشوی خودم خاک می خورد (و هنوز هم می خورد و وقت تایپ کردن آن را نمی یابم!)

2) وبلاگ “کوه نوشت” به مدیریت حسین رضایی، مسوول روابط عمومی فدراسیون، 18/5/1390

Posted in: دسته‌بندی نشده Filed under: