تابستانِ سختی بر محیط زیست ایران گذشت تا تنشِ آبی بر تمامی شاخص های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور تاثیر منفی گذاشته و اینگونه بسیاری از اکوسیستم های آبی موجود در مناطق مختلف و چهارگانه تحتِ حفاظت رنگِ سفیدِ خشکسالی و خشکیدگی را بیش از گذشته تجربه نمایند؛بیهوده نیست اگر سخن از ورشکستگی زیستی به میان آورده و آمارهای مستند را به گواهی این حقیقتِ تلخ بگیریم که بسیاری از خط قرمزهای اکولوژیکی را با سرعت رد کرده و شوربختانه هنوز هم متوجه اقدامات خود نیستیم و هنوز هم بر طبلِ کشاورزی سنتی می کوبیم و تنها فکر می کنیم که واژه خودکفایی می تواند ما را نجات دهد، اما اگر نیک بنگریم درخواهیم یافت که بسیاری از زیست اندوخته های ژنتیکی خود را فدای این برنامه ی بیهوده کرده ایم! اگر در موضوع کشاورزی راه گذشتگان خود را در پیش گرفته و اجازه نفس کشیدن به زمین های خود می دادیم، امروز، هم در تولید محصولات سالم پیشتاز بودیم و هم در مصرف منابع آب و خاک گام های محکم تری برداشته و به سمت پایداری محیطی در کنارِ تقویتِ اقتصادِ جامعه روستایی حرکت می کردیم؛امروز می دانیم که از یک سو رشد جمعیت و نیاز فزاینده شهرها به محصولات بیشتر شده و وارد شدن محصولات خارجی به بازارِ داخلی از سوی دیگر کشاورز را وادار به تولید بیشتر کرده و این رقابت ناسالم شرایط را برای بهره کشی از منابع ما فراهم کرده است.
بدون شک حمایت از جوامح محلی با تاکید بر کشاورزی منطبق با اقلیم، همراه با شناخت درست از شرایط اکولوژیکی و البته ایجاد یک تعادل درست بین تولیدات داخلی و واردات محصولات خارجی می توانیم در کنار حمایت و حفاظت از کشاورز و زمین، نیاز شهرها را نیز تامین کنیم؛اما سوال اصلی اینجاست که آیا همچنان می خواهیم به هر قیمتی، تمام نیاز های خود را در داخل تولید کرده و خودکفایی را به بالاترین درجه خود برسانیم که تداوم این نگاه شرایط را برای بازگشتِ پایداری سخت کرده و مالیات ژنتیکی بسیاری را به ما تحمیل خواهد کرد.
در این شرایط چه عواملی باعثِ ناپایدار شدن شرایط محیطی در کشور شده و چگونه است که برنامه های آینده محور بر پایه توسعه ی پایدار عقب نگه داشته شده اند!؟ سالهاست که محیط زیست جایگاه سزاواری در میان برنامه های توسعه محور نداشته و همواره مورد تخریب و بهره کشی قرار گرفته و اینک با تداوم بی دانشی در برخورد با اقلیم و رویکرد کشاورزی منهای ارزیابی و آمایش و ساختارهای اکولوژیک، تنها و تنها بر مساحت خشکیدگی ایران افزوده و از آسیب های اقتصادی این برنامه غافل مانده ایم، در حالی که باید با اقدامی بر اساس دانشِ روز و برنامه های آینده محور از شدت آسیب های وارد شده کم کرده و شرایط را برای احیای طبیعت فراهم آوریم.
امروز با از دست دادنِ بخش بسیار برزگی از غنای زیستی خویش، یک محور مهم و اساسی در چرخه محیط زیست انسانی و طبیعی را به مخاطره انداخته ایم و آن امنیت غذایی است که نمی توان با کمک محصولات غیر ارگانیک، برنامه های شتاب زده و بدون دانش حلقه های پیچیده این نظامِ سبزِ حیاتی را به یکدیگر وصل نماییم، مگر با بازگشت آرامش و پایداری به محیط و بهره برداری خردمندانه از منابع با کمک راهبردهای شفاف در بخش های آموزش و پژوهش که کلید حل بسیاری از چالش های امروز این سرزمین می باشند. از سوی دیگر دهه هاست که محیط زیست این سرزمین در آتشِ سدسازی های کم حاصل سوخته و اینک بیمِ استفاده از منابع ارزشمند و غنی نسل های آتی همچون آب های ژرف می رود؛در این بین موضوع انتقال آب از جنوب و یا شمال کشور و همچنین استان های زاگرس نشین به مناطق مرکزی نه تنها کمکی به حل این چالش نکرده بلکه در سال های بعد سبب بروز انواع تنش های جدید با مالیات های گسترده خواهد شد که چالش های اجتماعی یکی از بارزترین آنها بوده که شرایط را برای زیستن در یک محیط زیستِ سالم دشوار خواهد کرد.
یکبار برای همیشه طرح هایی همچون ایرانرود، قم رود و غیره را کنار گذاشته و آب مصرفی در بخش کشاورزی را کنترل و یا مهار کرده و به فکر بازیافت آب و تولید محصولات متناسب با اقلیم خود باشیم؛این شرایط تنها برای کشور ما رخ نداده و اما نمی توان نسخه یک اقلیم دیگر را برای زیست بوم خشک و نیمه خشک ایران پیچید و با برنامه هایی همچون انتقال آب دریا به داخل کشور و شیرین کردن آن باز هم به بخش کشاورزی و صنعت باج های گران داد و بیش از 10 میلیون حاشینه نشین و فقیر را که تنها هفته ای یکبار رنگِ آب را می بینند،نادیده گرفت.
از سوی دیگر امروز به صورت جدی به موضوع آب مجازی به ویژه در بخش تولید محصولات حیوانی توجه نکرده و بازیافت آب در بخش صنعت را نیز آنچنان که سزاوار است پیگیری نمی کنیم زیرا امروز پساب بسیاری از بخش های صنعتی به راحتی وارد اکوسیستم های آبی و خشکی ما شده تا آلودگی های حرارتی، هورمونی و پساب هایی که به انواع فلزات سنگین و حتی مشتقات نفتی آلوده هستند با کمترین نظارتِ فنی سبب از بین رفتن تنوع زیستی ما شده و بخش عمده ای از آب های ارزشمندِ نیز اینگونه هدر می روند؛از سوی دیگر بخش زیادی از آب های سالمِ کشور در ساختار های قدیمی و پوسیده شهری هدر می روند که بازساری این ساختار نیز باید اولویتِ نگهداشت منابع آب باشد؛ آیا با یک برنامه جامع نمی توان بخش زیادی از این هدر رفت بیهوده را به چرخه مصرف بازگرداند؟ بدون شک می توان چنین کرد اما گویا اراده جدی برای چنین راهبرد روشنی وجود ندارد!
نیک بنگریم،امروز چرا بسیاری از دشت های کشور ممنوعه شده و منابع آب زیرزمینی در پی حفر چاه های فراوان و افسار گسیخته به تاراج رفته و حاصلِ آن در معرضِ تنش آبی قرار گرفتن 37 میلیون ایرانی است؛امروز شرایط آبی در استانهایی همچون خوزستان و خراسان شمالی وخیم گزارش شده و کشور دچار تشدید خشکسالی بلندمدت است.
در چنین شرایطی است که باید نخبگانِ اقلیم شناس و اکولوژویست و اقتصاددان های آگاه خود را به میدان آورده و از دانش آنها در برنامه ریزی های کلان استفاده نماییم؛آیا چنین کرده ایم؟تابستان امسال بسیاری از استانهای کشور همچون خوزستان و خراسان شمالی و جنوبی در بحرانِ کم آبی سوختند تا فشارِ بیشتری بر ساختارِ اقلیمِ ایران وارد شود؛از مناطق زاگرس نشین تا شرق و حتی در استانهای شمالی کشور روزگار سختی را سپری کردند که بدون شک حاصل آن گسترش فقر، تخریبِ سرمایه های زیستی و کوچ اجباری به شهرهاست!
با نگاهی به شرایط حاکم بر محیط زیست کشور در خواهیم یافت که امروز تنوع زیستی و چرخه امنیت غذایی نیز به چالشی سخت و عمیق کشیده شده و بیمِ هر گونه اتفاق غیرقابل پیش بینی می رود؛ امروز در حالی شاهدِ از بین رفتن گونه های مهمِ و ارزشمندِ گیاهی و جانوری در کشور هستیم که هشدارِ این وضعیت قرمز را اکولوژیست ها و اقلیم شناسان از سالها پیش داده بودند اما گوش شنوایی در میان نبود؛آیا امروز که به خرد جمعی و اقدام مشترک برای رسیدن به یک برنامه انسان محور با توجه ویژه به تمامی زیستمندان برای رسیدن به اهداف توسعه ی پایدار می باشیم، گوش شنوا و بنیان قوی برای اقدامات جدی هست؟
تحلیل آنکه امروز با داشتن یک اراده جدی و فارغ از سیاه نمایی ها و سفید نمایی های رایج و البته برنامه های دور از احساس گرایی و منطقه گرایی می توانیم چالش های پیش روی محیط زیست کشور را مدیریت و به حداقل رسانده تا در ساختارِ یک اقتصاد سالم و جامعه هوشیار به سمت توسعه ی پایدار حرکت کرده و رونقِ زیستی را به این سرزمین بازگردانیم.