بسیار پیش میآید که کنشگران محیط زیست در جمعهای خودشان یا در گفتگو با دیگران، با این پرسش روبرو میشوند که «چه فایده؟!» یا «این همه گلو پاره کردن و دوندگی چه نتیجهای داشته است؟!» واقعیت این است که بیشتر خبرها و گزارشهای مربوط به محیط زیست (به طور کلی در جهان، و بهویژه در کشور ما) خبرهای بد و آزارنده هستند. در حالی که خود محیط زیست، یعنی طبیعت، زیباترین و باشکوهترین پدیده ای است که انسان میتواند به آن دست یابد، و انتظار میرود که هر گاه گفتگویی از محیط زیست میشود، روان آدمی خوش گردد. از اینرو جا دارد که گاه در بحثهای محیط زیستی، از دستاوردها و موفقیتهای این جنبش هم یاد شود.
همهی انسانها طبیعت را دوست دارند، اما ثروت و قدرت را نیز بسیار خوش میدارند و میل به تصرف مال در ایشان بس نیرومند است. در سامانهای که امروزه بر جهان حاکم است، یعنی در سامانهی سرمایهداری، به دست آوردن پول (که شرط اصلی سلطه است) چنان تبلیغ و تقدیس شده که تقریبا همگان میپندارند که مهمترین کاری که باید در زندگی به انجام رسانند، گرد آوردن هرچه بیشتر مال شخصی است. چنین است که انواع ستمها بر اشخاص ضعیف و بر طبیعت روا میرود، و از این رو دورهی کوتاه سرمایهداری (کوتاه، به نسبت کل تاریخ تمدن) بدترین دوره برای زمین نه تنها در تاریخ حیات انسان، بلکه شاید یکی از بدترینها در کل تاریخ این سیاره بوده است.
اقتصاد کشور ما نیز در دنبالهروی از سیاست مسلط بر جهان، از هیچگونه بهرهکشی از طبیعت کوتاهی نمیکند و حتی برای بسیاری از ظواهر که در جهان سرمایهداری پیشرفته با هدف خاموش نگاه داشتن مردم رعایت میشود، ارزشی قایل نیست. برای مثال، در ایران ریختن پساب تصفیه نشدهی کارخانهها به چاه یا رودخانه و دریا، و یا تفکیک نکردن زبالهها و ریخت و پاش آن در طبیعت، رویهای متداول است.
آنچه که میتواند این سامانهی آزمند و بیترحم را وادار به عقبنشینی یا اصلاح کند، جنبش مردمی و مطالبهی پیگیرانهی حقوق محیط زیستی است. در هر جای جهان که وضع محیط زیست بهتر است (جز جاهایی که پای بشر متمدن کمتر به آن باز شده) کوشش مردم و دفاع از حقوق انسانی در کار بوده است. در کشور ما هم افزایش حساسیت به مسایل محیط زیستی، و وارد شدن موضوع محیط زیست در ادبیات مدیران دولتی، تا حد زیادی مرهون کنشهای داوطلبانهی سازمانهای مردمی بوده است. همچنین میتوان گفت هر گاه که مردم به طور جدی در برابر یک طرح یا اقدام ضدمحیط زیست ایستادگی کرده اند، به پیروزی نسبی دست یافته اند.
برای آن که مشخص شود کنش محیط زیستی و مطالبه در این زمینه بیفایده نیست، در زیر به چند مورد موفقیت در زمینهی خواستهای محیط زیستی که در دههی گذشته رخ داده اشاره میکنم:
* مطالعات سدّی که امروزه با نام سد هراز در نزدیکی شهر آمل بر روی رودخانهی هراز در دست ساخت است، از سال 1365 آغاز شد و در دههی 70 موضوع اختلاف میان مسوولان دو شهرستان آمل و بابل شد؛ بابلیها خواستار اجرای سد در درهی بلیران، و آملیها خواهان ساخته شدن سد در درهی اصلی هراز و منطقهای به نام منگل بودند. از اوایل دههی هشتاد، شورای شهر آمل، شوراهای روستایی منطقهی آمل و محمود آباد و نور، و سازمانهای مردمی مدافع محیط زیست شروع به نامهنگاری با مجلس و وزیر نیرو و سازمان محیط زیست، و همچنین کار رسانهای سنگین در مخالفت با سد بلیران کردند. در آخر قرار شد که سد در درهی اصلی هراز ساخته شود، اما مخالفتهایی که ادارهی کل منابع طبیعی استان مازندران و دیگر مقامهای آمل و بابل، شوراهای روستایی دو منطقهی بلیران و منگل، و طبیعتدوستان هر دو منطقه (هرکدام با انگیزههای متفاوت) نشان داده و در جریان آن موضوع نابودی بخشهایی از جنگل را پیش کشیده بودند، قضیه را به یک چالش محیط زیستی بدل کرد. نتیجهی بهنسبت مناسبی که (عمدتا با پیگیری سمنها و افراد مدافع طبیعت) به دست آمد، این بود که ساختگاه سدُ به چند کیلومتر بالاتر از منگل منتقل شد که در نتیجه، مساحت کمتری از جنگلهای هیرکانی تخریب و غرق خواهد شد.
* در دههی هشتاد، آبگیری سد سیوند در استان فارس که محوطههای تاریخی تنگ بلاغی را به زیر آب میبرد و میتوانست به محوطههای باستانی پاسارگاد (آرامگاه کوروش) و تختجمشید هم آسیب بزند، توجه افکار عمومی را به خود جلب کرد و اعتراض به سدها صورت اجتماعی به خود گرفت. در سال 1385 اعتراضهای بسیاری، به شکلهای گوناگون در این زمینه انجام شد: هزاران صفحه مطلب در تارنماها نوشته شد، صدها خبرنامه و نشریه منتشر شد، دهها مقاله و گزارش در مطبوعات درج شد، و چندین همایش و چند تجمع اعتراضی برگزار گردید. اعتراضهای یکی دو سال پیش، موجب شده بود که آبگیری سد به تعویق بیفتد تا کاوشهای باستانشناسی تنگهی بلاغی «کامل» شود، اما به خوبی مشخص بود که پیمانکار برای آن که کار را تحویل دهد و تسویه حساب کند، مصمم است که در بهار 86 آبگیری سد را به انجام برساند… و این کار انجام شد.
مخالفت با سد سیوند نتوانست به پیروزی منتقدان بیانجامد، اما آگاهی همگانی نسبت به اثرهای منفی سدها را بسیار افزایش داد و آن توهمی که سدسازان درست کرده بودند و این سازههای ناسازگار با طبیعت را بی چون و چرا ارزشمند و ضروری وانمود میکردند فروریخت. همچنین سبب شد دولت بزرگترین مجموعه عملیات «نجاتبخشی» آثار فرهنگی را سازماندهی کند که در نتیجه، چندین گروه باستانشناس داخلی و خارجی به کاوش در تنگ بلاغی پرداختند و بخشی از آثار را نجات دادند.
* در سال ۱۳۸۱ به دستور فرماندار شهرستان الیگودرز، چندین کیلومتر جاده از منطقهی روستایی شولآباد به درون منطقهی حفاظت شدهی اشترانکوه، ظاهرا با توجیه توسعهی گردشگری و سادهسازی دسترسی به آبشار چکان و دریاچهی گهر، کشیده شد. پیگیری و شکایت انجمنهای زیستمحیطی سبب توقف این عملیات و عزل فرماندار شد. در سال 89 یک بار دیگر این عملیات آغاز شد که باز هم با مخالفت سمنهای طرفدار محیط زیست روبرو شد و در نتیجه جاده تا دریاچه ادامه نیافت.
* معدن سنگ گرانیت دیوچال از سال ۱۳۶۸ در کلاردشت آغاز به فعالیت کرد. این معدنکاری موجب تخریب شدید شیبهای تند درهی دیوچال، گلآلود شدن رودخانهی حفاظت شدهی سردابرود، تخریب جنگل و مرتع و یک محوطهی باستانی، ریخت و پاش روغن موتور و گازوییل در منطقه، و ناامن شدن منطقههای مسکونی کلاردشت به علت شدآمد کامیونهای حامل سنگ شده بود. از اینرو، بسیاری از اهالی کلاردشت و هزاران کوهنورد که هر سال از سراسر کشور به این منطقهی مهم کوهنوردی میآیند، با فعالیت این معدن مخالف بودند. از سال 83 این مخالفتها جدیتر و رسانهای شد و سرانجام در روز 26 بهمن 1384 اهالی روستای رودبارک راه را بر کامیونهای حامل سنگ بستند. پیگیریهای بعدی، موجب شد که شورای تامین شهرستان چالوس و مقام قضایی، حکم به تعطیلی همیشگی معدن بدهند.
* یکی از نخستین حرکتهای اجتماعی در زمینهی محیط زیست که بُرد رسانهای زیاد یافت، اعتراض به تخریب بخشی از بوستان جنگلی لویزان برای ساخت بزرگراه در بهمن ماه 1384 بود. شهرداری تهران که از سوی ادارهی کل منابع طبیعی استان تهران مسوول حفاظت و مدیریت بوستان لویزان بوده است، برای ادامه دادن بزرگراه همت، شمار زیادی درخت را در تعطیلی 21 و 22 بهمن و شبانه، در ضلع جنوبی این بوستان قطع کرد. نمایندگان چند سازمان مردمنهاد در بوستان تحصن کردند و عملیات راهسازی متوقف شد. چند روز بعد (3/12/84) نمایندگان سمنها نشستی در ادارهی کل منابع طبیعی استان تهران داشتند و مدیران آن ادارهی کل گفتند که از شهرداری تهران شکایت کرده اند. کار شهرداری برای ادامه دادن بزرگراه حدود یک سال و نیم متوقف شد، و پس از آن (مانند بسیاری از پروژههای دیگر عمرانی) باز هم فضای سبز و محیط زیست بود که قربانی شد. اگرچه سمنها نتوانستند طرح لویزان را برای همیشه متوقف کنند، اما تردیدی نیست که از آن پس، شهرداری در محاسبهی سود و زیان طرحهای خود، جایی را هم برای “هزینهی اجتماعی” اقدامهای خود در نظر گرفته است.
* از سال ۱۳۸۴ با شنیده شدن خبرهایی در مورد طرح ساخت تلهکابین در کوه خبر استان کرمان، کوهنوردان و دیگر گروههای اجتماعی طرفدار محیط زیست، با این اقدام که میتوانست آسیب جدی به پارک ملی خبر وارد سازد، به مخالفت برخاستند. نامهنگاریها و تجمعهای پرشمار، سرانجام به متوقف شدن طرح انجامید.
* از اردیبهشت ماه ۱۳۸۷ زمزمهی ساخت تلهکابین در کوه برفخانهی یزد شدت یافت، و همزمان سمنهای استان یزد و همچنین شماری از کنشگران محیط زیست در شهرهای دیگر، به مخالفت با این طرح پرداختند. خوشبختانه، جامعهی محلی (در روستای تزرجان) هم با طرح تلهکابین مخالف بود و سرانجام این کار به اجرا نرسید.
* در اردیبهشت ۱۳۸۸، چند تن از اعضای انجمن کوهنوردان ایران که به همراه دو کارشناس سازمان میراث فرهنگی برای تهیهی گزارش از مشکلات محیط زیستی دماوند به آن منطقه رفته بودند، در بعد از ظهر به دیدن «شکل شاه» در نزدیکی تونل وانای جادهی هراز هم رفتند. در آنجا متوجه شدند که سنگهای نزدیک به این اثر تاریخی که به بقایای جادهی باستانی هراز در این نقطه هم نزدیک است، برای طرح تعریض جاده با رنگ علامتگذاری شده است. پیگیریها (بهویژه از سوی کوهنوردان مازندرانی) و کار رسانهای، موجب شد که طرح تعریض جاده وارد حریم این آثار نشود.
* در اواخر سال ۱۳۸۹ و فروردین ۹۰ یک عملیات راهسازی در کوههای دارآباد (شمال شرق تهران) آغاز شد که کارفرمای آن، ادارهی کل منابع طبیعی استان تهران بود. ظاهرا قرار بود که این جاده، تا چشمهی «درازلش» برود تا از آنجا برای آبیاری درختانی که در طرح جنگلکاری آن بلندیها کاشته شده یا قرار بود کاشته شود، لولهکشی آب صورت گیرد. «گروه دیدهبان کوهستان انجمن کوهنوردان ایران» اعلام کرد که اولا طرح جنگلکاری مورد نظر (که با همکاری شهرداری تهران اجرا میشد) به علت «شهریسازی» محیط کوهستان، ایراد دارد و دوم این که برای آبرسانی نیازی به کشیدن جاده نیست. پیگیریهای بعدی و کار رسانهای، موجب شد که در اواخر اردیبهشت 90 ادارهی کل منابع طبیعی، طرح جادهسازی را متوقف کند.
* در سال ۱۳۹۱ شنیده شد که قرار است برای توسعهی امور بندری، جادهای از میان باغ گیاهشناسی نوشهر که قدیمیترین و دومین باغ بزرگ گیاهشناسی کشور است، کشیده شود. به نظر میرسید که کارشناسان موسسهی تحقیقات جنگلها و مراتع و مسوولان نگاهداری باغ، در برابر فشاری که از سوی مدیران بالادست وارد میشد، توان کافی را برای حفظ باغ ندارند. در روز 12 بهمن نمایندگان چند سمن به استانداری مازندران مراجعه کردند و خواستار جلوگیری از هرگونه عملیات عمرانی در باغ گیاهشناسی نوشهر شدند. کار رسانهای در این زمینه ادامه یافت و در روز 5 تیر 1392 نیز یک تجمع در مقابل باغ گیاهشناسی در حمایت از این میراث ملی برگزار شد. پیگیریهای بعدی و روی کار آمدن دولت جدید، موجب کنار گذاشته شدن طرح راهسازی در این باغ شد.
* تعطیل شدن معدن سنگ آهن کوهشاه استان کرمان، پیش از آن که فعالیت اصلی آن آغاز شود را میتوان یکی از بزرگترین دستاوردهای طرفداران محیط زیست در کشور دانست. مخالفت اهالی روستای باغ فخرو، پیگیریهای کوهنوردان کرمان، رسانهای کردن خطراتی که این معدن میتوانست برای منابع آب منطقه یا در ایجاد یک کانون گرد و غبار داشته باشد، سبب شد که در نخستین ماههای ریاست جمهوری آقای روحانی و نخستین روزهایی که خانم ابتکار مسوولیت سازمان حفاظت محیط زیست را برعهده گرفت (شهریور 1392) دولت دستور توقف کار معدن را بدهد.
* کوهنوردان مدافع طبیعت، از سال 1384 با برگزاری برنامههایی با عنوان “نگاهبانی از دماوند” و اجرای جشن “روز ملی دماوند” ضمن طرح مشکلات محیط زیستی این کوه، خواستار تعطیل شدن معدنهای پوکه در دماوند شدند. پیگیریهای چندین ساله سبب افزایش حساسیت همگانی به موضوع شد و سرانجام با دستور مقام قضایی (در سال 1393) تمام این معدنها تعطیل شدند.
* متوقف ماندن عملیات معدنکاری در کوه بهرآسمان استان کرمان نیز نتیجهی تلاش مردم محلی و انجمنهای طرفدار محیط زیست و کوهنوردان در سالهای 92 تا 94 بوده است. اگرچه ممنوعیت برداشت مواد معدنی (سنگ آهن، سنگ مس، و…) در این کوهستان قطعی نشده، اما امید زیادی هست که دولت با توجه به موضوع حیاتی آب و این که بهرآسمان از سرچشمههای مهم هلیلرود و چند رود دیگر در استان خشک کرمان است، این منطقه را که عنوان حفاظت شده هم دارد، از تعرض بیشتر در امان بدارد.
* در سالهای 93 و 94 اعتراضهای مردمی موجب شد که طرحهای ساخت و ساز در باغ سیب مهرشهر کرج، پارک نوشیروانی بابل، پادگان ساری، و زمین در نظر گرفته شده برای فضای سبز در شهرک اکباتان تهران (به بهانهی ساخت دارالقرآن) متوقف شود.
* استدلالهای دلسوزانه و کارشناسانهی انجمنها و افراد مدافع محیط زیست، تا کنون موجب جلوگیری از ساخت «جادهی شیرین آباد» در جنگل ابر شاهرود، و همچنین موجب اعلام این جنگل به عنوان منطقهی حفاظت شده (در تابستان 1394) شده است.
* بیان ارزشهای بیهمتای تالاب میانکاله و جزیرهی آشوراده، و ایستادگی دهها انجمن و کارشناس در سال 1393 در برابر طرح تبدیل آشوراده به منطقهای برای گردشگری انبوه، با وجود لابیهای قدرتمند حامی طرح، موجب شده که تاکنون این عملیات به اجرا نرسد.
* در سال ۹۳ خبرهایی رسید که محافلی در نظر دارند در طالقان (استان البرز) و همچنین در منطقهی کوهستانی و حفاظت شدهی ورجین (استان تهران) تلهکابین احداث کنند. رایزنیهای کوهنوردان و دیگر مدافعان محیط زیست با مقامهای سازمان حفاظت محیط زیست و دیگر مسوولان، موجب توقف (و احتمالا از دستور خارج شدن) این طرحها شده است.
* تجمع اعتراضی کوهنوردان، و کارهای رسانهای سبب شد فعالیت یک معدن سنگ که غار باستانی گلجیک در 40 کیلومتری زنجان را تهدید میکرد، محدود شود و حریم این مجموعه که چه به لحاظ تاریخی و چه از نظر ورزش سنگنوردی اهمیت بسیار داشت، نجات یابد.
* هشدارها و پیگیریهای چند تن از مدافعان محیط زیست و میراث فرهنگی در سال 94 در مورد توریستی کردن غیراصولی غارها و بهرهبرداریهای ناپایدار دیگر از این پدیدههای طبیعی، سبب شد که “چاهغار جهنم” در طبس، از محدودهی فعالیت یک معدن خارج شود.
* در زمستان ۱۳۹۴، اعتراضهای ساکنان یک محلهی تهران موجب شد که طرح ساخت بیمارستان سوانح سوختگی در «زمین عمیدی نوری» که برای احداث فضای سبز وقف شده بود، متوقف گردد.
* در زمستان ۱۳۹۴ طرح انتقال گاز به بخش لاریجان (استان مازندران) با تخریب گستردهی مراتع کوهستانی منطقهی دماوند و امامزاده هاشم آغاز شد. اعتراضهای گسترده از سوی اهالی شهرستان دماوند و جامعهی کوهنوردی سبب شد که در بهمن ماه، فرماندار شهرستان دماوند دستور توقف این عملیات را بدهد.
* در زمستان ۱۳۹۴ تلاش گستردهی طبیعتدوستان کشور که حول سازمان مردمی «گنجهی پشتیبان زیستبوم» فعالیت میکردند، موجب شد که مبلغی در حدود یک میلیارد تومان برای کمک به آزادسازی دو محیطبان منطقهی حفاظتشدهی دنا از زندان گردآوری شود. از این دو محیطبان، یکی در حدود هشت سال و دیگری در حدود شش سال در زندان بودند که هر دو تن در آخرین روز این سال، با جلب رضایت شاکیان، آزاد شدند. این کنش زیستمحیطی، یک نمونهی موفق از همکاری سازمانهای مردمنهاد و دستگاههای دولتی هم به شمار میرود.
* سازمان حفاظت محیط زیست و کنشگران محیط زیست، از اوایل دههی هشتاد که صحبت از انتقال آب رودخانهی سبزکوه به تالاب چغاخور و منطقهی بروجن بود، با این طرح مخالف بودند. آنچه که مخالفان بر آن تاکید داشتند و برای آن بارها به رسانهها و مقامهای مسوول یادداشت و نامه دادند، این نکتهها بود: طرحهای انتقال آب فقط توهم در دسترس بودن آب را دامن میزند؛ ساخت و ساز در سبزکوه، به ذخیرهگاه جنگلی چارطاق و منطقهی حفاظتشدهی سبزکوه آسیب میرساند؛ تونل انتقال آب که بیش از چهار متر قطر دارد، سبب خشک شدن چشمههای بالادست تونل خواهد شد؛ ورود آب به تالاب چغاخور، این زیستبوم ارزنده را غرق و بدل به یک مخزن مصنوعی خواهد کرد؛ این طرح، سبب افزایش تنشهای اجتماعی در منطقه خواهد شد… . در روز 1/4/1395 شماری از کنشگران محیط زیست، با پوشیدن کفن، در مقابل کارگاه ساخت تونل زنجیرهی انسانی تشکیل دادند. در پی این تجمع، رییس دادگاه بلداجی در جمع معترضان حضور یافت و ضمن صدور دستور توقف عملیات ساخت تونل، قول داد که دستگاه حفاری را تا 19 تیر ماه از تونل خارج کند.
همانند موردهایی را که در بالا به آن اشاره شد و در آن، مردم عادی و سازمانهای مردمنهاد نقش حافظان محیط زیست را داشته و به موفقیت دست یافته اند، باز هم میتوان یاد کرد: نقد برنامههای سدسازی و کشاندن موضوع به فضای همگانی؛ حساسسازی مقامهای دولتی نسبت به وضع دریاچهی اورمیه؛ باززندهسازی تالابهای کمجان و گندمان و کانی برازان؛ باززندهسازی زیستگاههای منصورآباد رفستجان در استان کرمان و چشمهسرخ در خراسان شمالی؛ تقبیح شکار غیرمجاز و راهاندازی برنامههای شکستن دام و تفنگ؛ به ثبت ملی رساندن کوه دماوند و چشمهی باداب سورت و کوه نمکی دشتی (استان بوشهر)؛ برگزاری هزاران نشست و کارگاه آموزشی و نمایشگاه؛ مشارکت پیوسته و چندینساله در برنامههای درختکاری و بذرپاشی؛ پاکسازیهای پرشمار در صدها نقطهی کوهستانی و دهها غار و دیگر پهنههای طبیعی؛ و اجتماعی کردن بحث رفتار مسوولانه در طبیعتگردی… . برای هر یک از این موردها میتوان چندین مثال مستند آورد که در مجموع نشانگر مفید و موثر بودن فعالیت داوطلبانهی محیط زیستی است (و در همینجا، در مقام یک کوهنورد، بیربط نمیدانم که بگویم جامعهی کوهنوردی به شکلی برجسته در راهاندازی و پیگیری بیشتر این فعالیتها نقش داشته است).
یادآور میشوم که در مقیاس جهانی هم تا زمانی که جنبشهای مردمی و مطالبههای همگانی رخ نداد، محفلهای قدرت و ثروت، به حفظ محیط زیست اعتنایی نداشتند یا اساسا بحران در محیط زیست را انکار میکردند. زندهیاد کامبیز بهرامسلطانی، پژوهشگر و کنشگر محیط زیست، در فصلی با عنوان شکلگیری نهادهای مردمی، ملّی، بینمنطقهای و بینالمللی حفاظت از طبیعت میگوید:
«… جنبش فکری و اجتماعی حفاظت از طبیعت به عنوان واکنشی نسبت به تغییرات ناشی از انقلاب دوم کشاورزی و سپس باشدت بیشتر نسبت به تخریب و هویتزدایی از زادگاه… آغاز شد… . تولیدکنندگان فکری… خود را در اتاقهای دربسته محبوس نمیکردند تا به دور از جامعه و جدای از دلمشغولیهای اجتماعی به تجزیه و تحلیل وضعیت پدیدآمده در نتیجه ی انقلاب صنعتی بپردازند؛ آنان اندیشههای خود را با جامعه در میان میگذاشتند و در بسیاری موارد نیز از تفکرات جاری در جامعه الهام میگرفتند. تاریخ اروپا نشان داد که سنت طرح و سپس نقد اندیشههای بزرگان توسط جامعه، سنتی بسیار کارآمد و پسندیده است… . از فحوای مباحث گذشته میتوان استنباط کرد که مردان سیاست… در مقایسه با جامعه، با بیمیلی و کُندی بسیار وارد عرصهی حفاظت از طبیعت شدند»(1).
بهرامسلطانی حتی میگوید: «در طول تاریخ حفاظت از محیط زیست، نهادهای دولتی همواره در پسِ نهادهای مردمی و بیشتر برای کنترل و تسلط بر نهادهای مردمی تشکیل شده اند»(2). به عبارت دیگر نهادهای مردمی، پیشرانِ دولتها در توجه به محیط زیست بوده اند. در تایید این گفتهی بهرامسلطانی یادآور میشوم که یکی از بزرگترین جنبشهای محیط زیستی که شکلگیری شبکهی نیرومند و جهانی روز زمین (Earth Day Network) را در پی داشته، پس از راهپیمایی بیست میلیون نفری 1970 در آمریکا شکل گرفت. آن راهپیماییها و تجمعها که در فضای ضد جنگ ویتنام، شور و هیجان کمسابقهای را پدید آورد، نهادهای حکومتی آمریکا را وادار به تشکیل “آژانس حفاظت محیط زیست” و تصویب قانونهای هوای پاک، آب پاک، و گونههای در خطر کرد(3).
لستر براون در مورد این که مردم برای حفظ محیط زیست چه میتوانند بکنند، به نقل از مارگارت مید، انسانشناس، میگوید: «هیچگاه تردید نکنید که یک گروه کوچک از شهروندان نگران و متعهد میتوانند دنیا را تغییر دهند. در واقع، این تنها چیزی است که همیشه اتفاق افتاده است»(4).
پینوشت
۱) بهرامسلطانی، کامبیز. مبانی اندیشه حفاظت از محیط زیست، انتشارات فنی ایران، 1394، صص 67 و 68
۲) همان، ص ۸۲
۳) نگاه کنید به تاریخچهی “روز زمین”: http://www.earthday.org/earth-day-history-movement
۴) براون، لستر. نجات محیط زیست (پلن B4.0)، ترجمه: عبدالحسین وهابزاده، انتشارات جهاد دانشگاهی مشهد، 1391، ص 241