«مجموع درآمد بخش کشاورزی در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه به حدود ۶۵۰ میلیون دلار میرسد – یعنی بخشی که به عنوان بزرگترین مصرفکنندهی آب، ظاهراً متهم شماره نخست در پدیدار شدن شرایط بحرانی در شمال باختری کشور است – این در حالی است که برخی از گونههای حیات وحش ما تا یکصدهزار دلار خریدار دارند.» عبارت پیش گفته، فرازی از سخنان احمدعلی کیخواه، معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست کشور بود که آشکارا در جریان مذاکرات این کارگاه مشورتی، به سیاستهای خودکفایی در بخش کشاورزی و جایگزین کردن اشتباه آن با سیاست تأمین امنیت غذایی حمله کرد و تدوام آن را یکی از اصلیترین دلایل تشدید بحران در محیطهای تالابی کشور، از جمله در ارومیه، بختگان، گاوخونی و پریشان خواند. در حقیقت، وی تأکید کرد که آنچه ما در ارومیه بدست آوردهایم در اثر توسعه اراضی کشاورزی و دامداری و احداث سدهای متعدد و حفر چاههای فراوان، در برابر آنچه که از دست دادهایم، یک قمار بزرگ و یک اشتباه تاریخی بوده؛ اشتباهی که منجر به معادلهای باخت – باخت هم برای مردم منطقه و هم طبیعت آن شده است.
از دیگر نکات تأملبرانگیز مطرح شده در این نشست تخصصی، میتوان به سخنان دکتر عبدالرحیم صلوی تبار از کارشناسان مهاب قدس اشاره کرد که به لکنتی جدی در نظام ارزشگذاری عملکرد فرمانداریها اشاره کرد و گفت: هر چه تعداد چاه حفر شده در حوزه یک فرمانداری بیشتر باشد، یک امتیاز مثبت برای آن فرماندار به حساب میآید و نشان کارآیی وی در نظام اداری حاکم بر وزارت کشور محسوب میشود. بنابراین، آشکار است که با چنین رویهای، فرماندارها نهتنها از حفر چاه ممانعت به عمل نمیآوردند، بلکه از آن حمایت هم میکردند! وی این را هم گفت که در سال ۱۳۵۵ مجموع اراضی کشاورزی موجود در حوضه آبخیز دریاچه ارومیه فقط ۱۶۰ هزار هکتار بود، در حالی که به گفته مجری طرح تالابها – مهندس سلیمانی – اینک به حدود ۴۵۰ هزار هکتار اراضی آبی، ۱۷۰ هزار هکتار اراضی دیم و دست کم ۱۰۰ هزار هکتار آیش (حدود ۱۵ درصد مجموع اراضی کشاورزی موجود) افزایش یافته است. سلیمانی این را هم اضافه کرد که حق آبهی سالانهی تالاب شادگان، ۱٫۶ میلیارد متر مکعب و رقم نظیر آن برای دریاچه پریشان: ۲۵۰ میلیون متر مکعب و برای دریاچه ارومیه ۳٫۱ میلیارد متر مکعب تعیین شده که البته هیچ کدام از آنها محقق نشده است. دکتر مُرید هم به هزینهی نیروگاهی انتقال آب از دریای کاسپین به ارومیه اشاره کرد که نیاز به ۸۰۰ مگاوات انرژی دارد؛ رقمی که برای انتقال آب ارس به ارومیه، ۲۵۰ مگاوات در سال خواهد بود و ساخت چنین نیروگاههایی برای هر دو از نظر اقتصادی توجیه ندارد. نکتهی دیگر مطرح شده در این کارگاه آن بود که میزان آب قابل استحصال از منابع آب زیرزمینی حوضه آبخیز دریاچه ارومیه، ۱٫۵ میلیارد متر مکعب است، در حالی که هماکنون بیش از ۲٫۵ میلیارد متر مکعب از این منابع در سال آب برداشت میشود.
واپسین نکته آن که مصرف آب هر تهرانی اینک به ۳۷۰ لیتر در ثانیه رسیده است، در حالی که ۵۰ سال پیش این رقم برای شهروندان تهرانی، یک هفتم میزان کنونی بود! واقعیتی که نشان میدهد فارغ از بحثهای افزایش جمعیت، ایرانیان امروز چندین برابر پدران و مادرانشان آب مصرف میکنند؛ ارثی که اگر متوجه خطرش نشویم، به فرزندانشان هم منتقل خواهد شد. و در آن صورت دیگر معلوم نیست که بتوان همچنان در خیابانهای شهرهای پردود و کم آب مملکت شعار داد: فرزند بیشتر، زندگی شادتر!