یکم: می تواند خبری کوتاه باشد. هول برانگیز و دهشتناک. بدون شک هیچ یک از کارشناسان زمین شناسی یا منابع طبیعی از شنیدن این خبر شوکه نخواهند شد. خبری درباره روستای زیارت گرگان. با نگاهی گذرا به وضعیت امروز روستای زیارت و داشتن اطلاعاتی اندک درباره بافت زمین شناختی این منطقه، انتظار شنیدن اخباری ناگوار از این روستا چندان دور از انتظار نیست. اخباری از این قبیل که رخداد سیل یا رانش گسترده زمین در روستای زیارت چند صد کشته گرفت یا وقوع زلزله در منطقه، قربانیان زیادی بر جای گذشت. هیچ کدام از این اتفاقات در روستای زیارت چندان بعید به نظر نمی رسد. کارشناسان و دلسوزان امر، تذکرات و هشدارهای خود را سال هاست از طرق مختلف ابراز و نگرانی خود را درباره ساخت و ساز در شیب تپه های لسی یا بستر رودخانه ها اعلام کرده اند: ولی مسوولان به مسائل مهم تری!!!! می نگرند که ما متوجه نمی شویم.
دوم: اگر با خودرو به سمت روستای زیارت حرکت کنید، هنوز به تابلوی آغاز روستا نرسیده با منظره یی متفاوت روبه رو می شوید. منظره یی که نام روستا را از یاد شما می برد. ساختمان هایی بلند تر از ساختمان های درون شهر در کنار جاده خودنمایی می کنند. ساختمان های نیمه کاره را که می بینی اگر کمی از مصالح و ساختمان سازی اطلاع داشته باشی، ترس برت می دارد که در آینده در این ساختمان ها چه کسی قصد سکونت دارد. هر چند، تا آن زمان آنقدر این سازه های سست را بزک می کنند که دیگر کسی به مصالح و بن و پایه ساختمان فکر نمی کند. همین که در زیارت، ویلایا سوییت داشته باشی کافیست تا در بین فامیل سرت را بالابگیری و افتخار کنی. اما در این بین چیزی که بیش از همه توجه را به خود جلب می کند سرعت ساخت این قبیل ویلاها و ساختمان هاست. هر روز بیشتر و بلندتر از دیروز. با رشدی قارچ گونه. اما مدیریت این شهر موسوم به روستا بر عهده کیست؟ این ساختمان ها با کدام مجوز بنا می شوند؟ اصلاآیا این ابنیه با مجوز ساخته می شوند؟ نظارت بر این سازه ها بر عهده کدام نهاد است؟ در صورت بروز اتفاق چه کسی پاسخگوست؟ اکثر این ساختمان ها به آب لوله کشی و برق و دیگر امکانات مجهز هستند. آیا این خدمات از سوی شرکت های مذکور با مجوزهای قانونی در اختیار ساختمان سازان قرار می گیرد؟ آیا اصلاروستای زیارت نقشه و محدوده یی قانونی دارد که خدمات تنها به ابنیه در محدوده روستا ارائه شود؟ گاهی برخی واژه ها واقعا برازنده موردی خاص هستند و اگر بخواهیم صفتی درباره روستای زیارت بیان کنیم، تنها می توان به «بی در و پیکر» اشاره کرد.
سوم: چهره اش می گوید بین ۵۰ تا ۶۰ سال سن دارد. پدر دو پسر و دو دختر است. شغل قبلی اش دامداری بوده، اما شغل جدیدش خرید و فروش زمین و ملک و مصالح ساختمانی است. حداقل خودش که اینطور می گوید. می گوید داماد کردن پسرها و عروس کردن دختر ها خرج دارد. دامداری جواب خرج های این دور و زمانه را نمی دهد. با دامداری نان شبش هم در نمی آمد. اما حالاخانواده اش ساکن گرگان هستند و ماشینش مدل بالابه حساب می آید. روزها برای معامله و دلالی و… به روستای زیارت سر می زند و برمی گردد. خودش می گوید تنها یک بار پایتخت را دیده اما برای اینکه بتواند با مشتریان خود ارتباط بهتری برقرار کند تمام تلاشش را می کند تا فارسی را با لهجه تهرانی حرف بزند. آن طور که خودش می گوید الان که زمین کمیاب است باید به کوه زد. جاده آبشار زیارت را هم جزو زمین های خوب و چرب می داند. از مشتری هایش می پرسم. می گوید اکثرشان دلالان و ساختمان سازان شهرهای بزرگ مثل تهران و… هستند. برایش از محیط زیست و لزوم حفظ منابع و… می گویم. چهره اش برافروخته می شود و می پرسد مگر برایمان چه کار کردند. عصبانی می شود. می گوید ما هم آدمیم. دل مان می خواهد زندگی کنیم: پیشرفت کنیم: «اما مسوولانی که خودشان هم ویلادارند چشم ندارند ببینند ما هم آدمیم!» بچه های ما هم دل شان می خواهد زندگی خوب داشته باشند. دامدار که بودم هیچ کس ما را به حساب نمی آورد. بچه هایمان را تحقیر می کردند. اینجا ایران است. به لباس و ماشین و پولت نگاه می کنند. بهترین هم که باشی تا پول نداشته باشی یعنی هیچ! می گوید خیلی از اهالی روستا مثل من هستند. خانه هایشان را کوبیدند و ساختمان ساختند و الان مثل من وضعشان بد نیست. خدا رو شکر: اگر آقایان بگذارند اوضاع بد نیست!
و اما بعد: همه راست می گویند. از ماست که بر ماست. بر مدیران و مسوولان خرده می گیریم. آنها از خود ما هستند و فرق شان این است که چند صباحی پشت میز نشسته اند و حافظه شان کمی ضعیف است. ویلاسازان و ساختمان سازان خود ما هستیم که دنبال پیشرفت و پول بیشتر هستیم. ساکنان ویلاها و ساختمان ها خودمان هستیم که دل مان می خواهد دیده شویم و مرفه تر از دیگران به نظر بیاییم. بیایید یک بار دیگر به ساخت و سازهای نامعقول در روستای زیارت گرگان نگاه کنیم. گاهی باید گفت همه مقصریم. اما این اقدامات مطمئنا نتیجه یی تلخ را در پی خواهد داشت. نتیجه یی که به نفع هیچ کس نیست. به نفع روستای زیارت هم نیست. دور نیست روزی که بگوییم «خداحافظ زیارت!»
روزنامه اعتماد، شماره ۲۵۹۲ به تاریخ ۲۵/۱۰/۹۱، صفحه ۸ (نگاه دوم)
□لینک : http://www.magiran.com/npview.asp?ID=2658580
پی.دی.اف مطلب: http://www.magiran.com/ppdf/nppdf/3291/p0329125920081.pdf