در ستون نیش و نوش یکی از هفته نامه های محلی دیار بختیاری، مطلبی در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست منتشر شده است که به نظر رسید بازانتشارش می تواند برای خوانندگان گرامی این تارنما جالب باشد.
هفته نامه زردکوه، به عنوان یکی از نشریات محلی قدیمی استان چهارمحال و بختیاری با حدود ۲۳ سال سابقه فعالیت، در هزار و چهل و دومین شماره اش در مورخ ۱۱ مهرماه ۱۳۹۱ ستون پرطرفدار “نیش و نوش” خود را به سخنان عالی ترین مقام اجرایی استان در ارتباط با مقاومت ها و برخوردهای ادارات منابع طبیعی و حفاظت محیط زیست در ماجرای سدسازی های پرحاشیه در این دیار اختصاص داده است.
اظهارنظرهای این مسئول عالی رتبه در منطقه بسیار تأمل برانگیز بوده و نگارنده را به یاد سخنان رییس دولت نهم و دهم انداخت که آشکارا منابع طبیعی را سدّ راه توسعه کشور نامید! سخنانی که ناباورانه می تواند تبعات نگران کننده ای به دنبال داشته و آرمان های بلند و آموزه های مندرج در اصل ۵۰ قانون اساسی را به چالش کشاند.
این طنز تلخ و طنّازانه را در که در این شماره از هفته نامه زردکوه منتشر شده است، در زیر با شما به اشتراک گذاشته می شود:
والی ولایت بختیاری و محال اربعه، عمیقا” اهل مطایبه و مسجوع سخن گفتن بود و برای هر ادارهای، نامی هم ردیف و قافیه راست کرده بود.
روزی در محضر او بودم که باز داد سخن داد و چنان که افتد و دانی به طنز و کنایت، کلماتی بر زبان راند. این ابیات همان دم مرا در نظر آمد:
فرمود: منابع طبیعی در اصل، موانع طبیعی ست
چون موی دماغ پیشرفت است، چون هیچ محاسنی در آن نیست؛
یک عده مزاحم تهی مغز
با نمرهی تک، نه هجده و بیست!
انداخته اند سنگ در راه
این سنگ پرانی علتش چیست؟!
دستور من این بود صریحا”
اسماء مزاحم شود لیست؛
پرتاب شوند از سر کوه
یک دوّمشان اگر که کافی ست؛
تا جرأت سدّ شدن نیابند
با ماده و تبصره که قاطی ست …؛
بر کله و مغز هر مزاحم
کوبیدن بی بهانه بد نیست!
* * *
آن روی دگر «محیط ایست» است
ترکیب غلط «محیط» با «زیست» است؛
این هر دو اداره سدّ راهند
آن کس که خرابشان کند کیست؟
گر مانع پیشرفت گردند
با تابلو «کار ممنوع» و «ایست»؛
شخصا” بروم به لردگان تا
تخریب شوند با دو امضا !
و باز مکتوبی پاراف شده را رونمایی فرمود که از دیدن آن محفوظ شده و ایضا” سرودم:
مدیری داده دستور و معاون
نوشته پای آن پرت و پلاها؛
هم اکنون نامه را آورده ام تا
ببینیدش شماها ای بلاها؛
پس از آن میفرستم هی کپی ها
برای ناکجاها و کجاها؛
که این پاراف کردن هست نوبر
ببینید و بخندید و هاهاها !
«منابع» را چنین گافی «طبیعی» ست
ندارد گاف آن، چون و چراها؛
ولی این نامه را که طنز محض است
نخواهم داد این ایام از دست!