شعر طبیعت

انتقام دست طبیعت


آهای مردم..


آهای پلنگ از در خلقت دارد می رود


خرس سیاه چه زود رفت


قهوه ای هم دارد می رود!


ماهی آزاد خزر کجا ست؟


آهوی کوهی چه آرام میرود…


وقتی جنگلی نیست،وقتی مرتعی نیست.


آهای صیاد به دنبال چه می گردی؟


مرگ بر گلوله ات،مرگ بر تفنگت


و بر آن که گفت:


گلوله جایش سینه پلنگ است!!


آهای مردم پلنگ از در خلقت دارد میرود.


کجائید؟


قزل آلا کجا ست؟


هوبره و جیرفتی کجایند؟


روزگار غریبی است،بسیار دلتنگم


چرا در تور من مروت نیست؟


جوجه های کبک کجایند؟کبک کجاست؟


هرچه هست صدای گلوله در کوهسار و دشت


صدای ناله دد و دام است


صدای ناله مرال،صدای شیون غزال


دیده ام بره آهو بر مزار مادر می گریست


خدایا، هدیه به پلنگ گلوله نیست.


رود های پاک چه شدند؟


ای کاش دوربینی داشتم


کاش صیاد تفنگ نداشت


روی هر سنگی در کوه


عکس بز کوهی می گذاشت


تو خود سیبل هستی برای انتقام دست طبیعت


چون خدایی در این نزدیکی است


جوجه ها در آشیانه.


بره ها در کوهسار.


توله ها در غار.


مادر کجاست؟


در کوله صیاد.


صیاد در خواب غفلت،مست از شراب کشتار


و بدانیم دست طبیعت انتقام خواهد گرفت.


 


اسماعیل مددی 15/11/91

Posted in: دسته‌بندی نشده