سفر خاک ،سفر حیات
سفر واژه ای شیرین،
سفر، کلمه تجربه و پختگی،
و مسافر را در هر سفر امید بازگشت،
و هر بازگشتی را یادمان خاطره های شیرین.
******
سفر خاک، تنها سفر بی بازگشت،
که اگر رفت دیگر باز نخواهد گشت.
خاک خوب سرزمین من سالهاست سفر آغاز کرده است
هر سال بر سرعت بی بازگشت خود می افزاید.
ساز و برگ این سفر را برخی بیگانه از خویش و در ستیز باطبیعت
آراسته اند.
******
در رهسپاری این مسافر نجیب و بخشنده،
گوی سبقت را از همه غارتگران جهان ربوده ایم.
می گویند پشت سر مسافر نباید گریست ،
ولی برای خاک خوبم بسیار باید بگریم.
سفر خاک از این خانه آشنا به نا کجا آباد.
سفر خاک از دشتهای سرسبز و مراتع
به دریا ها به سد ها،
این سفر ضایعه ای است بس غم انگیز،
بس جبران ناپذیر.
******
نجابت زمین را ،
عریانی از دست دادن پوشش گرانبها،شرمسار می سازد.
حدیث آوارگی خاک ،از آشنا جای خود
به غربت هر جا نشستن در ساحل رودی غریب،
حدیثی است از تخریب
از دست یازیدن غیر اصولی بر تن نجیب زمین،
حدیث مطامع نابخردانه دشمنان طبیعت و محیط زیست.
و این حدیث همچنان تکراری است.
و بدانیم
ما مستاجر خاکیم
خانه را ویران نکنیم
خانه را ویران نکنیم.
اسماعیل مددی