رو پشت بوم کارگاه قدیمیش داشت آفتاب می گرفت. ساعت از چهار گذشته بود. از دور که دیدمش سریع دوربینو آماده کردم و چندتا عکس ازش گرفتم. از پله های قدیمی کارگاه خودمو رسوندم بهش.
دوربینو که دستم دید گفت: اومدی عکس بگیری؟ امروزم چند نفری اومده بودن برای گرفتن عکس و فیلم.
گفتم حاج آقا مثل اینکه دیر اومدم و کارتونو تموم کردید.
با مهربانی و متانت همیشگی اش گفت: بیا بریم پایین هنوز با لباس کارم میرم رو چرخ تو عکس و فیلمتو بگیر …
با دلخوری گفت این جور که پیش میره همین عکسا و فیلما فقط می مونه. یکی یکی کارگاههای سفال داره جمع میشه. مردم دنبال کارای راحتن.
با صدای آروم گفت این کار سختی زیاد داره ولی نمی تونم ازش دل بکنم. اینو گفت و رفت شیر آب رو باز کرد و کلاه ابریشمی شو زیر آب گرفتو چلوند و گذاشت رو سرش بهم اشاره کرد بریم داخل کارگاه.
وارد کارگاه که شدم بوی خاک و آب مستم کرد. دور تا دور کارگاه پر بود از بستو و گلدان که با نظم خاصی کنار دیوار چیده شده بود. هر کدومشون با آدم حرف میزدن و وصف حالی داشتند. خیس و خشک و لعاب زده هرکدام زمزمه ای داشتند …
حاج عسگر با این که هشتاد و دو سالشه ولی دستای قدرتمندی داره. با حوصله خاصی گل رو ورز داد و گذاشت بالای میز کارش به چابکی بالای چرخ رفت و با قدرت تمام گل روی صفحه چرخ زد و بدون صحبت و کلامی مشغول کار شد.
عکسامو که گرفتم با هم رفتیم توی حیاط کوچیک جلوی کارگاهش نشستیم. هر صحبتی که میکرد در آخر به این نکته ختم میشد که جوونا بیانو این کارو دنبال کنن. می گفت حیفه این هنر از دست بره .برید درسشو بخونید، سوادشو یاد بگیرید .همش دغدغه ی اینو داشت که نکنه این هنر به دست فراموشی سپرده بشه.
درباره کارگاه و قدمتش پرسیدم گفت: من از ۵سالگی از اون وقت که یادم میاد اینجا پیش پدر و پدربزرگم کار می کردم. درس و مدرسه نبود که اومدم اینجا وتا الان که عمر از خدا گرفتم اینجام ،باقی شو خدا می دونه … اینجا حدودا سیصد و پنجاه ساله که ساخته شده، چهار نسل قبل تر از من اینجا کار کردن پدر و پدر بزرگ و …
از سختی های کار در زمانهای قدیم گفت که سوخت برای روشن کردن کوره نداشتن و از خار و خاشاکی استفاده می شده که از زمین های اطراف لالجین جمع می کردن. با وجود اینکه کمی کسالت داشت با آب وتاب زیاد صحبت می کرد. سرزنده بود و چهره دوست داشتنی و متینی داشت.
پدر سفال لالجین حاج عسگر عسگری زحمات زیادی برای معرفی هرچه بیشتر این هنر اصیل متحمل شده است و در این سالها شاگردان زیادی را آموزش داده. این استاد بزرگ از چهره های ماندگار هنر سفال لالجین است و ما قدر دان ایشان هستیم. دوستانی که به شهر لالجین سفر می کنن حتما سری به ایشان بزنند. خیابان توحید، جنب میدان توحید، کارگاه قدیمی حاج عسگر عسگری
گزارش و عکس ها: حبیب رضایی مشگین
لالجین